مستخدمین خانهمستدعیمستدلمستدیرمستراحمسترد داشتنمسترد کردمسترد کردنمستشارمستطیلمستعدمستعد افسردگیمستعد شدنمستعد کردنمستعفی شدنمستعمراتیمستعمرهمستغرق بودنمستغرق دراندیشه شدنمستغرق شدنمستغرق شدن درمستقبلمستقرمستقر بودنمستقر شدنمستقر کردمستقر کردنمستقلمستقل بودن ازمستقل شدمستقیممستقیم و بی واسطه بودنمستقیمامستقیما درک کنندهمستلزم بریدن سر یا قتلمستلزم بودنمستمری بگیرمستمری گرفتنمستمسکمستمعمستمعینمستملکاتمستمندمستندمستهجنمستهلک شدنمستهلک کردنمستورمستوریا پنهان کردنمستی