work out

/ˈwɜːrkˈaʊt//wɜːkaʊt/

معنی: حل کردن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، از کار دراوردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن، تمرین
معانی دیگر: 1- (به تدریج) شل شدن، درآمدن 2- (معدن و غیره) تا ته بهره برداری کردن، هیچ چیز باقی نگذاشتن 3- رجوع شود به: 4 work off-انجام دادن، نایل شدن 5- (مسئله و غیره) حل کردن 6- حساب کردن، محاسبه کردن 7- انجام شدن، به نتیجه رسیدن، 8- ورزش کردن 9- به مرحله ی عمل رساندن، کردن، از کار کاردراوردن، تمرین، ورزش شدید، کار شدید، تمرین شدید، تمرین بدنی، بدنورزی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to solve by making special efforts.

- The two groups worked out their problems together.
[ترجمه par mis] دو گروه مشکلات خود را با هم حل کردند
|
[ترجمه Ava] دو گروه مشکلاتشان را با یکدیگر حل کردند
|
[ترجمه علی] من یه سری ورزش های جدیدی رو بهتمریناتم اضافه کردم
|
[ترجمه Adel Chaichian] این دو گروه مسائل شان را حل و فصل نمودند.
|
[ترجمه علی معربی] دو گروه با هم از پس مشکلات خودشان بر آمدن
|
[ترجمه فهیمی] دو گروه از پس مشکلات یکدیگر برآمدند
|
[ترجمه B.kosar2006] این دو گروه با هم مشکلات خود را حل کردند.
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من چند تا تمرین به بدنسازی ام اضافه کرده ام
|
[ترجمه Maryam] دو گروه با هم چیزی از مشکلاتشون باقی نگذاشتند
|
[ترجمه گوگل] این دو گروه با هم مشکلات خود را حل کردند
[ترجمه ترگمان] دو گروه مشکلات خود را با هم حل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to do physical exercise.

- She works out at the gym.
[ترجمه ehsan] او بدن سازی کار می کند
|
[ترجمه biobit] او ( دختره ) در باشگاه تمرین می کند.
|
[ترجمه A] او در باشگاه تمرین می کنه
|
[ترجمه علی] او در باشگاه کار میکند
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد
|
[ترجمه گوگل] او در باشگاه ورزش می کند
[ترجمه ترگمان] توی باشگاه کار میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a period or program of physical exercise.
مشابه: exercise

- I've added some new exercises to my workout.
[ترجمه par mis] دو گروه مشکلات خود را با هم حل کردند
|
[ترجمه Ava] دو گروه مشکلاتشان را با یکدیگر حل کردند
|
[ترجمه علی] من یه سری ورزش های جدیدی رو بهتمریناتم اضافه کردم
|
[ترجمه Adel Chaichian] این دو گروه مسائل شان را حل و فصل نمودند.
|
[ترجمه علی معربی] دو گروه با هم از پس مشکلات خودشان بر آمدن
|
[ترجمه فهیمی] دو گروه از پس مشکلات یکدیگر برآمدند
|
[ترجمه B.kosar2006] این دو گروه با هم مشکلات خود را حل کردند.
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من چند تا تمرین به بدنسازی ام اضافه کرده ام
|
[ترجمه Maryam] دو گروه با هم چیزی از مشکلاتشون باقی نگذاشتند
|
[ترجمه گوگل] چند تمرین جدید به تمرینم اضافه کرده ام
[ترجمه ترگمان] تمرین های جدیدی رو به ورزش من اضافه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She can do a modified workout at home if she can't get to the gym.
[ترجمه ehsan] او بدن سازی کار می کند
|
[ترجمه biobit] او ( دختره ) در باشگاه تمرین می کند.
|
[ترجمه A] او در باشگاه تمرین می کنه
|
[ترجمه علی] او در باشگاه کار میکند
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد
|
[ترجمه گوگل] اگر نتواند به باشگاه برسد، می‌تواند یک تمرین تغییر یافته در خانه انجام دهد
[ترجمه ترگمان] اگر نتواند به سالن ورزش برود، او می تواند ورزش اصلاح شده را در خانه انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a demanding or difficult exercise.

- The exam gave the students a real workout.
[ترجمه علی] امتحان دادن برای دانش آموزان یه تمرین واقعیه
|
[ترجمه گوگل] امتحان به دانش آموزان یک تمرین واقعی داد
[ترجمه ترگمان] امتحان به دانش آموزان یک ورزش واقعی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I try and work out at the local gym once a week.
[ترجمه امیراحمد] من سعی میکنم، یکبار در هفته، در باشگاه محلی، ورزش کنم.
|
[ترجمه سيدحسين] در پایان ورزش، جهت سرد شدن بدن مقداری حرکات کششی سبک انجام بدهید
|
[ترجمه گوگل]من سعی می‌کنم هفته‌ای یک بار در باشگاه محلی ورزش کنم
[ترجمه ترگمان]یک بار یک هفته در سالن ورزش محلی کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This problem will not work out.
[ترجمه حامد] این مشکل حل نخواهد شد
|
[ترجمه گوگل]این مشکل حل نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این مشکل عملی نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We'll have to cost the work out before we make a decision.
[ترجمه گوگل]قبل از تصمیم گیری باید هزینه کار را بپردازیم
[ترجمه ترگمان]ما باید قبل از تصمیم گیری، کار را تمام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I usually work out after work.
[ترجمه گوگل]من معمولا بعد از کار ورزش می کنم
[ترجمه ترگمان]من معمولا بعد از کار بی کار هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We're trying to work out a way to make the system foolproof.
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای یافتن راهی برای بی‌خطا کردن سیستم هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا راهی پیدا کنیم که سیستم را عاری از خطا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He scrutinized the men's faces carefully/closely, trying to work out who was lying.
[ترجمه گوگل]او چهره مردان را به دقت/از نزدیک بررسی کرد و سعی کرد بفهمد چه کسی دروغ می گوید
[ترجمه ترگمان]او چهره مردان را با دقت برانداز کرد، سعی می کرد کاری کند که چه کسی دروغ می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They're trying to work out a peace formula acceptable to both sides in the dispute.
[ترجمه گوگل]آنها در تلاشند تا یک فرمول صلح قابل قبول برای هر دو طرف در مناقشه ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا یک فرمول صلح قابل قبول برای هر دو طرف اختلاف پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has failed to work out a coherent strategy for modernising the service.
[ترجمه گوگل]او نتوانسته است یک استراتژی منسجم برای نوسازی این سرویس ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است یک استراتژی منسجم برای مدرن سازی خدمات پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometimes things just don't work out the way you thought they would.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات همه چیز آنطور که فکر می کردید پیش نمی رود
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها کارها اونجوری که فکر می کردی پیش نمیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sometimes your plans don't work out because God has better ones.
[ترجمه SinaS] گاهی برنامه هایتان خوب پیش نمی رود، چونکه خدا یکی بهترش را ( برای شما ) دارد
|
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات برنامه های شما به نتیجه نمی رسد زیرا خدا برنامه های بهتری دارد
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات برنامه های شما به این دلیل که خدا افراد بهتری دارد کار نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Negotiators are due to meet later today to work out a compromise.
[ترجمه گوگل]مذاکره کنندگان قرار است اواخر امروز برای دستیابی به مصالحه با یکدیگر ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]قرار است در اواخر امروز مذاکره کنندگان با یکدیگر سازش کنند تا به توافقی برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Work out the full weekly rent, plus your rates.
[ترجمه گوگل]اجاره کامل هفتگی، به اضافه نرخ های خود را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]اجاره هفتگی کامل، به اضافه نرخ های خود را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. love the hard science, hard work out of genius.
[ترجمه گوگل]عاشق علم سخت، کار سخت از روی نبوغ
[ترجمه ترگمان]عشق سخت و سخت را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He frowned as he tried to work out the sum.
[ترجمه گوگل]در حالی که سعی می کرد مبلغ را محاسبه کند اخم کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد مبلغ را درآورد، اخم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It took me some time to work out what was causing this.
[ترجمه گوگل]مدتی طول کشید تا بفهمم چه چیزی باعث این شده است
[ترجمه ترگمان]یه مدتی طول کشید تا بفهمم چی باعثش شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. When I do a good workout, l feel fine.
[ترجمه گوگل]وقتی یک تمرین خوب انجام می دهم، احساس خوبی دارم
[ترجمه ترگمان]وقتی ورزش خوبی انجام می دهم، حالم خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I did a two - hour workout in the gym.
[ترجمه گوگل]من یک تمرین دو ساعته در باشگاه انجام دادم
[ترجمه ترگمان]ورزش دو ساعته را در سالن ورزش انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. At the end of a workout spend time cooling down with some slow stretches.
[ترجمه گوگل]در پایان تمرین، زمانی را به خنک شدن با حرکات آهسته اختصاص دهید
[ترجمه ترگمان]در پایان ورزش، ساعات فراغت خود را با کمی نرمش کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She does a 20-minute workout every morning.
[ترجمه گوگل]او هر روز صبح یک تمرین 20 دقیقه ای انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح یک ورزش ۲۰ دقیقه ای انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Give your upper body a workout by using handweights.
[ترجمه گوگل]با استفاده از وزنه های دستی به بالاتنه خود تمرین بدهید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از handweights به بالاتنه تان ورزش بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. This workout helps you to burn off fat and tone muscles.
[ترجمه گوگل]این تمرین به شما کمک می کند تا چربی بسوزانید و عضلات را تقویت کنید
[ترجمه ترگمان]این ورزش به شما کمک می کند تا چربی و ماهیچه های تن را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The team had a hard workout this morning.
[ترجمه گوگل]تیم امروز صبح تمرین سختی داشت
[ترجمه ترگمان]امروز صبح تیم ورزش سختی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Why, I still have a long workout in my net every morning even before our first cuppa ginseng.
[ترجمه گوگل]چرا، من هنوز هم هر روز صبح حتی قبل از اولین جام جینسینگ، یک تمرین طولانی در تورم دارم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من هر روز صبح خیلی تمرین می کنم، حتی قبل از اولین cuppa
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. After a workout, he has a carbohydrate replacement drink, a diet fuel bar and 12 more supplements.
[ترجمه گوگل]پس از تمرین، او یک نوشیدنی جایگزین کربوهیدرات، یک نوار سوخت رژیمی و 12 مکمل دیگر می خورد
[ترجمه ترگمان]بعد از ورزش، او دارای یک نوشیدنی جایگزین کربوهیدرات، یک نوار سوخت رژیم غذایی و ۱۲ مکمل دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. A workout leaves me feeling recharged.
[ترجمه گوگل]یک تمرین به من احساس شارژ می دهد
[ترجمه ترگمان]یک ورزش باعث می شود احساس خود را به یاد داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Roller skis provide an excellent total body workout.
[ترجمه گوگل]اسکی های غلتکی یک تمرین عالی برای کل بدن ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]اسکی باز Roller بدنی بسیار عالی برای بدن فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. I had my last workout at my home pool in Los Angeles.
[ترجمه گوگل]آخرین تمرینم را در استخر خانگی در لس آنجلس انجام دادم
[ترجمه ترگمان]آخرین ورزش خود را در استخر خانگی در لس آنجلس انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. We began the workout by swinging our arms.
[ترجمه گوگل]تمرین را با تکان دادن بازوهایمان شروع کردیم
[ترجمه ترگمان]با تکان دادن بازوهای ما تمرین را شروع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. I always feel better after a good workout.
[ترجمه گوگل]من همیشه بعد از یک تمرین خوب احساس بهتری دارم
[ترجمه ترگمان]من همیشه بعد از ورزش خوب احساس بهتری دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حل کردن (فعل)
assoil, solve, dissolve, untangle, unravel, work out, loose, decide, untie

تدبیر کردن (فعل)
devise, design, machinate, work out, meditate, compass, contrive

تعبیه کردن (فعل)
devise, work out, prepare, contrive, improvise

از کار دراوردن (فعل)
work out

در اثر زحمت و کار ایجاد کردن (فعل)
work out

تمرین (اسم)
task, practice, use, action, exercise, workout, drill, rehearsal, drilling, exercitation

انگلیسی به انگلیسی

• work hard; complete; calculate, figure out; develop; exercise, exert oneself physically
training of the body; training; practice, drills; fitness test
a workout is a period of physical exercise or training.

پیشنهاد کاربران

درست پیش رفتن و بهتر شدن شرایطی
Don't worry about anything - it'll all work out ( for the best ) in the end, you'll see.
Nothing was working out right.
Is your new assistant working out OK?
1=succeed
2=endure
3=exercise
4=find solution - to resolve
بررسی کردن هم میشه
Well, we haven't worked out all
the details ourselves
خوب، ما خودمان همه جزئیات را بررسی نکرده ایم.
☆, رضا و سارا کله وقت درحال بحث کردنن فک نمیکنم ک ازدواجشون دووم بیاره
معنی به زبان محاوره ایه.
تحمل کردن یکی از چندین معانی work out
Endure☆
Reza and Sara argu all the time. ldont think thier marriage will work out.
حل کردن
از آب در آمدن
work out room
نوع فضای تناسب اندام ( اتاق ورزش ) فضایی است که به طور خاص برای ورزش، تمرینات تناسب اندام و فعالیت های سلامت جسمانی تعیین شده است. همچنین شامل توالت، دفتر و انبار عمومی است که معمولاً در یک فضای تناسب اندام ( اتاق ورزش ) برای رعایت کدها، استانداردها و مقررات یافت می شود.
یک دوره تمرین یا تمرین بدنی است.
How's that worked out?
. . . . .
Going well
کار کردن
work out به معنای ورزش کردن در باشگاه بدنسازی هم است .
I work out every night. یعنی من هر شب در باشگاه بدنسازی , تمرین می کنم . لازم نیست که حتماً at the gym را ذکر کنیم .
در زمینه قیمت معنی "درآمدن" میتونه بده
The bill works out at �15 each
هر کدوم از قبض ها 15 پوند درمیاد
If we go by taxi, it’s going to work out very expensive
اگر با تاکسی بریم خیلی گرون درمیاد
[Noun]
workout ( بصورت چسبیده )
تمرین بدنی - ورزش و نرمش مثل ایروبیک
مثال:
I would love to try paddleboarding, which is a water sport that involves standing on a long, wide board and using a paddle to move across the water. I would want to try it at a calm beach or lake where the water is still and the scenery is beautiful. I would enjoy doing it with a group of friends, and it would be a fun way to spend a day out in the sun. I think it would be a peaceful and meditative experience to glide across the water on a paddleboard, and I imagine it would be ⭐a good workout⭐ for my core and arms
...
[مشاهده متن کامل]

بقول معروف کارا در میارن
نتیجه بخش بودن
مثمرثمر واقع شدن
به گونه ای خوب پیش رفتن
به نحو مطلوب پیش رفتن
به خوبی از آب درآمدن
برنامه ریز رکدن
تدبیر/ تعبیه کردن
با زحمت از کاردرآمدن
با تلاش رسیدن به چیزی
با تقلا دست یافتن به چیزی
۱. ورزش کردن
۲. دور شدن، خوب پیش رفتن ( اوضاع )
۳. محاسبه کردن
۴. حل کردن
۵. با دقت طرح ریزی کردن
باشگاه رفتن. بدن سازی
Work out=guess
پی بردن، به مطلبی رسیدن، متوجه چیزی شدن، از چیزی سردرآوردن
مثال: It took me ten years to work out what had happened.
برای من ده سال طول کشید تا بفهمم ماجرا از چه قرار است.
حل/تدبیر کردن ( مسئله، . . ) ، انجام دادن/شدن، به نتیجه رسیدن وموفق شدن
به پایان/به مرحله عمل رساندن، ورزش/کارشدید، تمرین بدنی شدید
حساب/محاسبه کردن، هیچ چیزباقی نگذاشتن، تاته بهره برداری کردن
دراثرزحمت وکارایجادکردن, بتدریج شل شدن، درامدن
Infer fromاستنتاج کردن
work out = to get better or get solved
یه مشکلی رو حل کردن
به یک نتیجه خوب رسیدن
ورزش کردن
حل اختلاف زوجین
ختم به خیر شدن
به خوبی و خوشی تمام شدن
اتفاق افتادن
. But even as she wished that, she probably knew it wasn’t going to work out that way
ولی حتی وقتی این آرزو را می کرد، به احتمال زیاد می دانست که این اتفاق نخواهد افتاد.
نرمش صبحگاهی
چاره جویی
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.
...
[مشاهده متن کامل]

استخراج شده
ورزیده کردن بدن دراثر تمرینات ورزشی
موفقیت آمیز بودن.
به نتیجه ای منتهی دشن
اسم آن به معنای انجام ورزشی است که در یک جا ثابت انجام می شود.
Example
She's working out on her new exercise bike
او در حال ورزش کردن به تردمیل جدیدش است.
جواب دادن
جور شدن
رو به راه شدن
[Phrasal verb]
work something out
به مرحله ی عمل رساندن - کردن - از کار درآوردن
💠 Just bear with me. We'll work something out
یه کم بهم وقت بده/یه لحظه اجازه بده. یه راه حلی پیدا می کنیم/یه تدبیری واسه این موضوع/مشکل می اندیشیم و بعمل میاریم
...
[مشاهده متن کامل]

💠 . . . After all, if they'd used a professional advertising agency to produce their brochure instead of doing it in - house presumably they'd have paid a lot more?
B: Oh, yes. I worked it out
💠 Doing what?
Only work in my office.
No, Boss. On the contrary I need those jobs to get clients.
It's a waste of time.
I can work it out.
Sure?
You're a real son of a bitch!
Well, let's see. . .
How about payment?
The same as today.
How about a monthly. . .
Salary?
No, it's better for you this way.
I work harder, and get more clients. . .
What a crafty bastard!
Well, I must go now.
No! Just stay a while.
Father's waiting.
Fuck your father!
What's so funny?
یعنی چیکار کنم؟
یعنی فقط تو کار خون باشی.
بَ، نه آقا. اتفاقاً اینجور کارا واسه جمع کردن مشتری خیلی لازمه.
وقتت تلف میشه.
نه آقا هر جور باشه میرسم.
حتماً؟
اَی پدر سگ!
حالا قرار - مدار کارمون چجوری باشه. . .
همین جوری که امروز بود دیگه.
ماهیانه موافق نیستی پول بگیری. . . ؟
نه آقا، اینجوری به نفع شماست.
بیشتر میدم، بیشتر مشتری میارم. . .
خیالتون تختِ تخت باشه!
اَی پدر سوخته!
خُب دیگه ما بریم، با اجازتون.
بگیر بشین، کجااا. . .
آخه بابام منتظره.
کون لق بابات!
کجاش خنده داره؟

1. با دقت طرح ریزی کردن plan
2. حساب کردن یا حل کردن calculate
3. ورزش کردن exercise
4. فهمیدن understand
5. هزینه داشتن cost
برآورد کردن
از آب در آمدن
پیش رفتن
جور شدن
ردیف شدن
I wanted to be an actor. That didn’t work out
می خواستم هنرپیشه شوم که جور نشد
پی بردن
چواب دادن
نتیجه دادن
work out به معنی تدبیر کردن
workout به معنی تمرین کردن
به خط فاصله دقت شود
تمرین بدنی
انجام دادن
بدنسازی یا ورزش کردن
حل مسئله
موفق باشید

فهمیده، حل کردن
انجام دادن/شدن، کامل شدن/کردن
( در مورد رابطه ) سر گرفتن
باب میل پیش رفتن
بعضی جاها مفهوم بهبود دادن یا بهبود بخشیدن هم میده مانند مثال زیر:
I can't stand this situation, I want everything to work out
نمی تونم این وضعیت رو تحمل کنم ، می خوام که همه چیز درست بشه.
. . excercise. . . . . . . . Work out. . . . . . . . body building. . . . . . . fitness. .
تناسب اندام. . . . . . . بدنسازی. . . . . . . . . . بدنسازی و نرمش . . . . . . . نرمش کردن
جواب دادن/نتیجه دادن
( justfriends. ir )
توافق کردن - تشریک مساعی کردن
سر در آوردن، فهمیدن
I can't work these instructions out
1. برای دستیابی به کار یا تلاش: یک سازش کار کرده اید.
2. یافتن راه حل برای؛ حل: معادلات را انجام داد؛ تفاوت های شخصی آنها را حل کرد.
3. برای تدوین یا توسعه: برنامه ریزی کنید.
4 - برای ترخیص ( تعهد یا بدهی ) با کار به جای پول.
...
[مشاهده متن کامل]

5 - برای اثبات موفقیت آمیز ، مؤثر یا رضایت بخش: استراتژی جدید ممکن است عملی نباشد.
6. برای رسیدن به یک نتیجه مشخص: این نسبت با یک عدد عجیب و غریب کار می کند. این نتیجه حاصل شد که همه در قطار یکسان حرکت کردند.
7. برای انجام شرایط جسمی درگیر ورزش شدید.
8 - برای اگزوز کردن ( مثلاً یک معدن )

گذراندن ( دوره، درس و . . . )
خوب پیش رفتن
My first job didn't work out.
Things have worked out really well for us.

به مرور بهتر شدن، ( مسئله ای ) به مرور حل شدن
I hope it all works out for Gina and Andy.
Things will work out, you’ll see.
از کار در آمدن، حاصل شدن
جور شدن
جواب دادن
جواب دادن
مال شدن
به نتیجه رسیدن هم معنی میده
I dont know if this isnt going to work out
:work out
plan
calculate
cost
happen
get better
exercise
1 - حل یک مشکل با انجام یکسری محاسبات
2 - حل یک مشکل با در نظر گرفتن واقعیات
3 - حل یک مشکل با رفتن یک راه رضایت بخش
4 - موفق شدن و به پایان رساندن
5 - تصمیم گیری یا توافق در مورد چیزی
6 - تمرین ورزشی انجام دادن ( مخصوصا بدنسازی و فیتنس )
7 - فهمیدن شخصی یا چیزی
- تدبیر کردن - چاره جویی کردن
- برا مثال: برای آنچه را که باعث اخلال در اهدافتان می شود ، ( چاره ای بیندیشید )
سرانجام/ورزش کردن
عملی شدن . فهمیدن . موفق شدن
فهمیدن
make your body fit and strong by doing exercises:
موفقیتی که در اثر کار وتلاش ایجاد میشود
فهمیدن، جواب دادن، تمرین
ایجاد شدن ، درست شدن
●تدبیر کردن، پیدا کردن راه حل
● محاسبه کردن
● سر از چیزی درآوردن
● جور شدن، ردیف شدن، کم کم درست شدن
پیش رفتن کاری
جور شدن چیزی
کارساز، نتیجه
Decide or agree on something
Find an answer to some thing
کار هایی که افراد مشهور ( مثل:افراد مدل، بازیگر هاو. . . ) برای خوش فرم کردن بدنشون انجام می دهند مانند ورزش کردن، بدنسازی و. . . که به این کارهایی که به ورزش و نرمش مربوط می شود ربط دارد.
✅✅صد در صد درست✅✅
💐🌷🌹تقدیم به دوستداران زبان انگلیسی💐🌷🌹
خوب پیش رفتن ( اوضاع )
Exercise in order to keep your body fit
پیش رفتن
If everything works out well
خودتو رو فرم نگه داشتن
بدن سازی کردن
تمرین ورزشی
Always wear good shoes for your workout
برای تمرینت همیشه کفش های خوبی بپوش
ورزش کردن
حل کردن - تدبیر کردن
به نظر رسیدن
پرداختن:
پیش از آنکه به این مسئله بپردازم باید تعدادی مسئله را بیان کنم:
before i work out this problem i have to declare a few problems
عملی بودن
تمرین در ورزش
Useless
حل کردن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، از کار دراوردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن

To exercise, either in general or by targeting a specific part of the body
To have a favorable or acceptable outcome - used esp. of situations in which an unfavorable outcome is expected
To have a specific result
...
[مشاهده متن کامل]

To amount to a specific total
To work to resolve sth or reach an agreement, solution, or favorable or acceptable outcome - in this usage, a noun or pronoun can be used between "work" and "out

جلسۀ تمرین بدنی، جلسۀ تمرین ورزشی
نتیجه دادن - جواب دادن ( نتیجه )
ورزش کردن فعالیت کردن.
how was your wedding?
I didn't get married
why?
we didn't have much in common. our relationship didn't workout
مراسم ازدواجت چطور بود؟
ازواج نکردم.
چرا؟
زیاد تفاهم نداشتیم. ارتباطمون به جایی نرسید ( موفق نبود ) .
you were going to go away, what are you doing here?
I really liked to go away, but it didn't work out.
قرار بود بری مسافرت، پس اینجا چیکار میکنی؟
واقعا دلم میخواست برم مسافرت، ولی نشد.
متوجه شدن
دریافتن
با کار کردن همراه با تمرین زیاد
موفق شدن
Work out= calculate
به کار گرفتن
تلاش برای ادامه پیدا کردن یک رابطه
با دقت طرح ریزی کردن
استنباط کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٠٥)

بپرس