[ترجمه گوگل] باسنش را در شلوار جین تنگ تکان داد [ترجمه ترگمان] باسن او را به شلوار جین تنگ کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )عبارات: get a wiggle on
• (1)تعریف: a quick side-to-side movement or course of such movements.
• (2)تعریف: a wriggle.
• (3)تعریف: a line that twists up and down or from side to side.
جمله های نمونه
1. Your baby will try to shuffle or wiggle along the floor.
[ترجمه گوگل]کودک شما سعی می کند روی زمین تکان بخورد یا تکان بخورد [ترجمه ترگمان]بچه شما سعی خواهد کرد روی زمین حرکت کند یا حرکت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. With a wiggle of her hips, she pulled up the trousers.
[ترجمه گوگل]با تکان دادن باسنش شلوار را بالا کشید [ترجمه ترگمان]با تکانی به پاهایش شلوارش را بالا کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her hips wiggle as she walks.
[ترجمه گوگل]در حین راه رفتن باسنش تکان می خورد [ترجمه ترگمان]هنگامی که او راه می رود، باسن او تکان می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Then wiggle the finger and thumb joints. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]سپس مفاصل انگشت و شست را تکان دهید فرهنگ لغت جمله [ترجمه ترگمان]سپس انگشت و انگشت شستش را تکان می دهد فرهنگ لغت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Their tails wiggle furiously like suckling piglets in their effort to hold against a current many times bigger than them.
[ترجمه گوگل]دم آنها مانند خوکچههای شیرده با عصبانیت تکان میخورد تا در برابر جریانی چند برابر بزرگتر از خود مقاومت کنند [ترجمه ترگمان]دنباله آن ها مانند شیر بچه خوک در تلاش آن ها برای نگه داشتن در برابر جریانی که چند برابر بزرگ تر از آن ها بود تکان می خوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Marilyn Monroe was able to wiggle her hips in a way that drove men wild.
[ترجمه فریبا دیبافر] مرلین مونرو قادر بود باسنش را طوری تکان بدهد که مردها را وحشی کند.
|
[ترجمه گوگل]مرلین مونرو توانست باسن خود را طوری تکان دهد که مردان را وحشی کند [ترجمه ترگمان]مرلین مونرو قادر به حرکت دادن باسن او به شیوه ای بود که مردم را وحشیانه می راند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. However, if you wiggle the mirror as the fly passes, the fly wiggles too.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر هنگام عبور مگس، آینه را تکان دهید، مگس نیز تکان میخورد [ترجمه ترگمان]با این حال، اگر شما آینه را به هنگام عبور پرواز تکان دهید، مگس هم حرکت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I took a few minutes to wiggle out of my pantyhose and hunch into my long pants.
[ترجمه گوگل]چند دقیقه وقت گذاشتم تا از جوراب شلواری بیرون بیایم و داخل شلوار بلندم قوز کنم [ترجمه ترگمان]چند دقیقه طول کشید تا از شلوارم سر در بیاورم و به شلوار دراز خودم قوز کرده باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Can you wiggle your ears?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید گوش های خود را تکان دهید؟ [ترجمه ترگمان]می تونی ears تکون بدی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has gone wiggle - waggle and cannot be persuaded to categorical.
[ترجمه گوگل]او به تکان دادن - تکان دادن رفته است و نمی توان او را متقاعد کرد که دسته بندی کند [ترجمه ترگمان]او به حرکت خود ادامه می دهد و نمی تواند به صراحت متقاعد شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Hey, you guys! Get a wiggle on! We gotta finish before nightfall.
[ترجمه گوگل]هی، شما بچه ها! دست به تکان دادن بزن! باید قبل از شب تمام کنیم [ترجمه ترگمان]! هی، بچه ها! تکون بخور باید قبل از غروب تموم کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Electrons can jiggle and wiggle in a more energetic manner.
[ترجمه گوگل]الکترون ها می توانند به شیوه ای پرانرژی تر تکان بخورند و تکان بخورند [ترجمه ترگمان]الکترون ها می توانند با انرژی بیشتری حرکت کنند و حرکت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Glue on wiggle, button or pompom eyes and a felt nose, and glue on buttons vertically down the front.
[ترجمه گوگل]روی چشم های تکان دهنده، دکمه ای یا پومپوم و بینی نمدی چسب بزنید و روی دکمه ها را به صورت عمودی در قسمت جلو بچسبانید [ترجمه ترگمان]چسب روی دنده، دکمه یا چشمان pompom و یک بینی احساس شده و چسب روی دکمه ها به شکل عمودی در جلو چسب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. If you can wiggle your toes freely, they should be about right.
[ترجمه گوگل]اگر می توانید آزادانه انگشتان پای خود را تکان دهید، باید تقریباً درست باشند [ترجمه ترگمان]اگر می توانید انگشتان خود را به راحتی تکان دهید، آن ها باید در مورد حق با شما باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I haven't left myself much wiggle room, either.
[ترجمه گوگل]من هم خیلی از اتاق تکان دادن خودم را رها نکرده ام [ترجمه ترگمان]من هم اتاق wiggle را ترک نکرده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• wiggling movement, twisting, waggling, movement from side to side; twisting path or line waggle, wriggle, squirm; shake, move from side to side; wiggle something if you wiggle something or if it wiggles, it moves around with small, quick movements. verb here but can also be used as a count noun. e.g. give the wire a quick wiggle. a wiggle is a line with a lot of little bumps or curves in it.
پیشنهاد کاربران
1. جنباندن. تکان دادن. تکان تکان دادن 2. وول خوردن 3. تکان. حرکت. وول مثال: He removed his shoes and wiggled his toes. او کفشش را در آورد و انگشتانش را تکان داد.
I wiggle my nose : من دماغم را تکان می دهم - حرکت می دهم
there's no wiggle room فضایی برای مذاکره/مانور وجود نداره
هم معنی تکون دادن می شه هم چونه زدن ( برا قیمت و اینا )
Wiggle worms کرمهای خزنده . . . . Wiggle worm جنبیدن و کرم وار تکون خوردن بچه ای که آروم و قرار نداره ، اصطلاحا میگن مورچه افتاده تو . . . . بچه ای که تو شکم مادر هم لول میخوره میشه. . . ... [مشاهده متن کامل]
______ wiggle worm A person that �moves/wiggles� around a lot. Usually referring to a�young child�or baby. Child laying�on mother's�lap, moving around trying to�get comfortable. Mother: Stop being such a wiggle worm. Pregnant woman with baby moving around inside her. Mother: This baby is really being a wiggle worm right now. __________ Or ________ a�wiggle worm�is a restless child, a child who cannot sit quietly. �Or a child who can't sit still or is always busy a wiggle worm, or that he has ants in his pants ___________
بجنب "get a wiggle on" US informal get moving; hurry
A line is sometimes called a straight line or, more archaically, a right line ( Casey 1893 ) , to emphasize that it has no "wiggles" anywhere along its length. گاهی یک خط، یک خط مستقیم یا، قدیمی تر آن، یک خط راست ( کسی 1893 ) ، نامیده می شود؛ برای تاکید بر آنکه آن هیچ "جعد ( خمیدگی ) " هرکجا از طولش ندارد. ... [مشاهده متن کامل]
لرزیدن ریز ( بالا پایین یا چپ و راست کردن ) با shake مترادفه و خیلی در رابطه با ass و butt بکار میره Wiggle that ass baby . to move up and down or from side to side with short quick motions ... [مشاهده متن کامل]
[ obj] He wiggled his fingers/toes. She wiggled her hips. [no obj] His toes were wiggling. The puppy wiggled with excitement. Other forms: wig�gles; wig�gled; wig�gling wiggle noun plural wiggles [count] She gave her hips a wiggle.