معنی: فرسودن، کهنه و فرسوده شدن، فرسوده کردن، کاملا خسته کردن، از پا دراوردن و مطیع کردنمعانی دیگر: 1- (در اثر پوشیدن یا استعمال) بی فایده کردن، بی اثر کردن یا شدن 2- (کم کم) مصرف شدن، تحلیل رفتن 3- خسته کردن یا شدن، کهنه و فرسوده شدن در اثر استعمال
[ترجمه گوگل]دستگاه به زودی فرسوده می شود [ترجمه ترگمان]این دستگاه به زودی از بین خواهد رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Machines soon wear out under rough usage.
[ترجمه احمد] ماشینها بزودی بخاطر استفاده بیش از حد فرسوده می شوند
|
[ترجمه گوگل]ماشین ها به زودی در اثر استفاده خشن فرسوده می شوند [ترجمه ترگمان]ماشین هایی که به زودی زیر usage خشن می پوشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Moving parts in engines wear out much more quickly than stationary parts.
[ترجمه گوگل]قطعات متحرک در موتورها خیلی سریعتر از قطعات ثابت فرسوده می شوند [ترجمه ترگمان]قطعات متحرک در موتورها خیلی سریع تر از قطعات ثابت فرسوده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You should get years of wear out of that carpet.
[ترجمه گوگل]شما باید سالها از آن فرش فرسوده شوید [ترجمه ترگمان]باید سال ها از آن فرش صرف نظر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You'll get more wear out of a hat if you choose one in a neutral colour.
[ترجمه گوگل]اگر کلاهی را با رنگ خنثی انتخاب کنید، فرسودگی بیشتری از کلاه خواهید گرفت [ترجمه ترگمان]اگر شما یکی را در یک رنگ بی طرف انتخاب کنید، بیشتر از یک کلاه می توانید بپوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Cheap shoes soon wear out.
[ترجمه گوگل]کفش های ارزان قیمت زود فرسوده می شوند [ترجمه ترگمان]کفش های ارزان به زودی از بین می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It is better to wear out than rust out.
[ترجمه گوگل]فرسوده شدن بهتر از زنگ زدگی است [ترجمه ترگمان]بهتر است از زنگ زدن خارج شویم تا زنگ زدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Clothing seems to wear out in no time nowadays.
[ترجمه گوگل]امروزه به نظر می رسد که لباس ها در کمترین زمان ممکن فرسوده شوند [ترجمه ترگمان]امروزه به نظر می رسد که لباس در هیچ زمانی از بین نرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My boots are beginning to wear out.
[ترجمه hanie] چکمه های من در حال از بین رفتن هستند
|
[ترجمه گوگل]چکمه های من شروع به فرسودگی کرده اند [ترجمه ترگمان]کفش هایم شروع به پوشیدن می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You'll get years of wear out of that coat.
[ترجمه گوگل]سالها از آن کت فرسوده میشوید [ترجمه ترگمان]تو سال ها وقت داری که از این کت بپوشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I've had a lot of wear out of these boots - I've had them for five years.
[ترجمه گوگل]من از این چکمه ها فرسوده شده ام - پنج سال است که آنها را دارم [ترجمه ترگمان]من پنج سال است که آن ها را داشته ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فرسودن (فعل)
fatigue, tire, rub off, wear out
کهنه و فرسوده شدن (فعل)
wear out
فرسوده کردن (فعل)
wear out
کاملا خسته کردن (فعل)
wear out
از پا دراوردن و مطیع کردن (فعل)
wear out
تخصصی
[ریاضیات] فرسوده شدن، ساییده شدن، فرسایش، خورده شدن
انگلیسی به انگلیسی
• become old and tattered from frequent use; make old and tattered by using frequently
پیشنهاد کاربران
از تاب و توان انداختن
1 - wear someone out To make someone extremely tired کسی را به شدت خسته کردن Walking around a museum all day really wears you out. He wears me out with his constant complaining. 2 - ... [مشاهده متن کامل]
wear ( something ) out To use something so much that it is damaged and cannot be used any more, or to become damaged in this way از چیزی آنقدر استفاده کردن که آسیب ببیند و دیگر قابل استفاده نباشد یا از این طریق آسیب ببیند. Moving parts in engines wear out much more quickly than stationary parts. I read that book over and over till I wore it out. *********************************************************************************************************** https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/wear - out
رُسم کشیده شد کلی خسته شدم ( نا به تنم نموند )
بر اثر استفاده بیش از حد ، فرسوده شدن
exhausted
کاملا خسته شدن
cause sb to become exhausted tire sb out
از پا در آوردن , از پا انداختن Poop out To make someone extremely tired, exhausted Accomplishing these projects can get too exhausting and it can wear you out.
کاملا خسته کردن These children are wearing me out.