فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wears, wearing, wore, worn
حالات: wears, wearing, wore, worn
• (1) تعریف: to have or carry on one's person as a covering or ornament.
• مشابه: bear, display, don, dress in, flaunt, put on, show off, sport
• مشابه: bear, display, don, dress in, flaunt, put on, show off, sport
- He wears a suit to work everyday.
[ترجمه ماری] او هر روز سرکار کت و شلوار میپوشه.|
[ترجمه A.A] او برای سرکاررفتن هرروز کت و شلوار میپوشه|
[ترجمه Amin] او هر روز با کت وشلوار به سر کارش میرود|
[ترجمه Qwe] اون مرد هر روز برای رفتن به سر کار کت و شلوار میپوشه|
[ترجمه F] او هر روز برای رفتن به سر کار یک کت و شلوار می پوشد|
[ترجمه Aysal] او هر روز برای رفتن به کارش کت و شلوار میپوشه|
[ترجمه گوگل] او هر روز برای سر کار کت و شلوار می پوشد[ترجمه ترگمان] او هر روز کت و شلوار می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has a lot of jewelry that she has never worn.
[ترجمه محمد ولی زاده ] او دارای جواهرات زیادی است که هرگز نپوشیده است|
[ترجمه گوگل] او جواهرات زیادی دارد که هرگز نپوشیده است[ترجمه ترگمان] جواهرات زیادی دارد که هرگز worn
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her parents said she was too young to wear makeup.
[ترجمه گوگل] والدینش گفتند که او برای آرایش کردن خیلی جوان است
[ترجمه ترگمان] والدینش می گفتند که او جوان تر از آن است که آرایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] والدینش می گفتند که او جوان تر از آن است که آرایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wore a mustache when he was in college.
[ترجمه محمد ولی زاده ] او وقتی که در دانشگاه بود سبیل ( مصنوعی ) گذاشته بود.|
[ترجمه گوگل] او زمانی که در دانشگاه بود سبیل می زد[ترجمه ترگمان] اون موقعی که تو دانشگاه بود سبیل پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause to erode or be damaged through prolonged use, friction, or exposure.
• مترادف: abrade, erode
• مشابه: batter, chafe, corrode, damage, deteriorate, disintegrate, eat, fray, frazzle, fret, furrow, gnaw, grind, groove, scour, tatter, wash, wash away
• مترادف: abrade, erode
• مشابه: batter, chafe, corrode, damage, deteriorate, disintegrate, eat, fray, frazzle, fret, furrow, gnaw, grind, groove, scour, tatter, wash, wash away
- Constant crawling wore the knees of his jeans.
[ترجمه احمد] خزیدن مدام زانوهای شلوار جینش را از بین برده بود .|
[ترجمه گوگل] مدام خزیدن زانوهای شلوار جینش را پوشیده بود[ترجمه ترگمان] دائم روی زانوهای شلوار جینش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to create (a hole or other damage) by prolonged use, friction, or exposure.
• مترادف: erode
• مشابه: fray, fret, gnaw, rub, tear
• مترادف: erode
• مشابه: fray, fret, gnaw, rub, tear
- She wore a hole in her sleeve.
[ترجمه گوگل] او یک سوراخ در آستین خود بسته بود
[ترجمه ترگمان] او یک سوراخ در آستین داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک سوراخ در آستین داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to weaken; exhaust.
• مترادف: exhaust, fray, weaken
• مشابه: batter, deplete, drain, exasperate, fatigue, frazzle, prostrate, sap, strain, tax, tire, weary
• مترادف: exhaust, fray, weaken
• مشابه: batter, deplete, drain, exasperate, fatigue, frazzle, prostrate, sap, strain, tax, tire, weary
- This child is wearing my patience.
[ترجمه محمد رومزی] این بچه داره صبر منو لبریز میکنه.|
[ترجمه Qwe] این بچه صبر من رو لبریز کرد|
[ترجمه گوگل] این بچه صبر من را لبریز کرده است[ترجمه ترگمان] این بچه patience را پوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to adopt, display, or alter one's appearance by.
• مترادف: adopt, assume, don
• مشابه: bear, display, evince
• مترادف: adopt, assume, don
• مشابه: bear, display, evince
- The detective wore a disguise.
[ترجمه گوگل] کارآگاه لباس مبدل پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] کارآگاه لباس مبدل پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارآگاه لباس مبدل پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Though she was grieving, she wore a smile.
[ترجمه گوگل] با اینکه غمگین بود، لبخند زد
[ترجمه ترگمان] با اینکه غمگین بود لبخندی به لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با اینکه غمگین بود لبخندی به لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her face wore an attitude of complete confidence.
[ترجمه گوگل] چهره او حالتی کاملاً با اعتماد به نفس داشت
[ترجمه ترگمان] چهره اش حاکی از اعتماد کامل به نفس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چهره اش حاکی از اعتماد کامل به نفس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: wear off, wear out
عبارات: wear off, wear out
• (1) تعریف: to deteriorate or sustain damage through prolonged use or friction.
• مترادف: deteriorate, erode
• مشابه: corrode, damage, degenerate, disintegrate, fray, frazzle, fret, furrow, perish, shred, tatter, tear, wash, wash away, waste, weaken
• مترادف: deteriorate, erode
• مشابه: corrode, damage, degenerate, disintegrate, fray, frazzle, fret, furrow, perish, shred, tatter, tear, wash, wash away, waste, weaken
- The pipes are beginning to wear.
[ترجمه حسین] لوله ها دارند شروع به ساییده شدن میکنند.|
[ترجمه گوگل] لوله ها شروع به سایش کرده اند[ترجمه ترگمان] لوله ها شروع به پوشیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to become a specified way through prolonged use.
• مشابه: age, become, grow
• مشابه: age, become, grow
- The roof is wearing thin.
• (3) تعریف: to resist deterioration; last.
• مترادف: hold out, last
• مشابه: continue, endure, survive
• مترادف: hold out, last
• مشابه: continue, endure, survive
- These tires will wear for years.
[ترجمه Aydin] این تایرها سال ها دوام خواهند آورد|
[ترجمه گوگل] این لاستیک ها برای سال ها فرسوده می شوند[ترجمه ترگمان] این تایر سال ها وقت خواهد پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to pass slowly or tediously.
• مترادف: creep
• مشابه: dawdle, elapse, grind, idle, linger, pass
• مترادف: creep
• مشابه: dawdle, elapse, grind, idle, linger, pass
- The days wore on as they waited for some good news.
[ترجمه گوگل] روزها گذشت و آنها منتظر خبرهای خوب بودند
[ترجمه ترگمان] روزها همچنان منتظر خبره ای خوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روزها همچنان منتظر خبره ای خوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: wearer (n.)
مشتقات: wearer (n.)
• (1) تعریف: the act of wearing.
• مشابه: dressing
• مشابه: dressing
• (2) تعریف: the condition of being worn.
• (3) تعریف: use.
• مترادف: use
• مشابه: application, employment, exercise, service, usage
• مترادف: use
• مشابه: application, employment, exercise, service, usage
- Our house has had a lot of wear.
[ترجمه گوگل] خانه ما فرسودگی زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان] خونه مون خیلی لباس پوشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خونه مون خیلی لباس پوشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: clothing of a specified kind.
• مترادف: clothing, dress
• مشابه: apparel, attire, costume, duds, garb, garments, habiliment, habit, raiment, togs, vestments
• مترادف: clothing, dress
• مشابه: apparel, attire, costume, duds, garb, garments, habiliment, habit, raiment, togs, vestments
- This part of the store is for women's wear.
[ترجمه گوگل] این قسمت از فروشگاه مخصوص پوشاک زنانه است
[ترجمه ترگمان] این بخش از فروشگاه برای پوشیدن لباس زنانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این بخش از فروشگاه برای پوشیدن لباس زنانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: damage or deterioration caused by prolonged use.
• مترادف: deterioration, erosion
• مشابه: abrasion, attrition, corrosion, damage, depreciation, disintegration, fraying, tattering
• مترادف: deterioration, erosion
• مشابه: abrasion, attrition, corrosion, damage, depreciation, disintegration, fraying, tattering
- The coat had threadbare sleeves and other signs of wear.
[ترجمه گوگل] کت آستین های نخی و دیگر نشانه های ساییدگی داشت
[ترجمه ترگمان] نیم تنه، آستین های نخ نما شده و دیگر اثری از لباس پوشیدن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیم تنه، آستین های نخ نما شده و دیگر اثری از لباس پوشیدن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: the ability to resist deterioration through use; durability.
• مترادف: durability, strength
• مشابه: resilience, toughness
• مترادف: durability, strength
• مشابه: resilience, toughness
- This fabric still has a lot of wear in it.
[ترجمه گوگل] این پارچه هنوز هم سایش زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] این پارچه هنوز لباس های زیادی در آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این پارچه هنوز لباس های زیادی در آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید