فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: watches, watching, watched
عبارات: watch it, watch out
حالات: watches, watching, watched
عبارات: watch it, watch out
• (1) تعریف: to use one's eyes to observe with uninterrupted attention.
• مترادف: regard
• مشابه: contemplate, gaze, look, see, stare
• مترادف: regard
• مشابه: contemplate, gaze, look, see, stare
- He watched as everyone else danced.
[ترجمه راضیه] وقتی همه میرقصیدند او آن ها را تماشا می کرد|
[ترجمه English] هر کس که می رقصید، او نگاه تماشا میکرد|
[ترجمه Navid] اوتماشا میکرد هرکس که میرقصد|
[ترجمه حمید] او نظاره گر رقص دیگران بود|
[ترجمه Arnoosh] او هر کسی که میرقصید را نگاه میکرد|
[ترجمه گوگل] او تماشا می کرد که همه می رقصیدند[ترجمه ترگمان] همان طور که بقیه می رقصیدند، نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to look or wait in alert expectation (usu. fol. by for).
• مترادف: wait
• مشابه: look
• مترادف: wait
• مشابه: look
- Could you watch for the taxi while I get my bag?
[ترجمه نیما چوبین] میشه یه تاکسی گیر بیاری تا من کیفم رو میارم؟ ( watch for به معنای با حواس جمع منتظر چیزی بودن )|
[ترجمه گوگل] آیا می توانی تا زمانی که کیفم را می گیرم مراقب تاکسی باشیم؟[ترجمه ترگمان] میشه حواست به تاکسی باشه تا من کیفم رو بیارم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Watch for our spring sales!
[ترجمه نیما چوبین] منتظر حراج بهاره ما باشید. ( حواس تون به حراج بهاره ما باشه )|
[ترجمه گوگل] منتظر فروش بهاره ما باشید![ترجمه ترگمان] ! به فروش spring نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to keep a vigil, esp. through the night.
• مشابه: guard, protect, sit
• مشابه: guard, protect, sit
- She watched carefully over her patient.
[ترجمه امین جهانگرد] او به دقت از بیمارش مراقبت کرد|
[ترجمه گوگل] او با دقت مراقب بیمارش بود[ترجمه ترگمان] با دقت به بیمارش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to be careful or alert.
• مشابه: mind
• مشابه: mind
- Watch that you don't cut yourself with that knife!
[ترجمه امین جهانگرد] مواظب باش دستت و با اون چاقو نبری|
[ترجمه گوگل] مراقب باش با آن چاقو خودت را نبري![ترجمه ترگمان] نگاه کنید که با این چاقو خودتان را cut!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: watch oneself
عبارات: watch oneself
• (1) تعریف: to use one's eyes to observe (something) with uninterrupted attention.
• مترادف: look, look at, regard, stare
• متضاد: ignore
• مشابه: contemplate, drink in, examine, observe, perceive, scrutinize, see, view, witness
• مترادف: look, look at, regard, stare
• متضاد: ignore
• مشابه: contemplate, drink in, examine, observe, perceive, scrutinize, see, view, witness
- The couple were kissing and not watching the movie at all.
[ترجمه نیما چوبین] زوج ( زن و شوهر ) در حال بوسیدن بودند و اصلاً فیلم را ندیدند.|
[ترجمه گوگل] این زوج در حال بوسیدن بودند و اصلاً فیلم را تماشا نمی کردند[ترجمه ترگمان] زوجی بودند که یکدیگر را بوسیدند و به تماشای فیلم نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She watched the dog run after the ball one last time.
[ترجمه گوگل] او آخرین بار سگ را تماشا کرد که دنبال توپ می دوید
[ترجمه ترگمان] آخرین بار سگ را دید که دوان دوان دوان دوان خود را تعقیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آخرین بار سگ را دید که دوان دوان دوان دوان خود را تعقیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He watched the children playing by the pond while he sat on a park bench eating his lunch.
[ترجمه نیما چوبین] در حالی که روی نیمکت پارک نشسته بود و ناهارش رو می خورد، مراقب بچه هایی بود که کنار حوض بازی می کردند.|
[ترجمه گوگل] او در حالی که روی نیمکت پارک نشسته بود و ناهار خود را می خورد، بچه ها را تماشا می کرد که در کنار حوض بازی می کردند[ترجمه ترگمان] در حالی که روی نیمکت پارک می نشست و ناهار می خورد، بچه ها را تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to guard or tend attentively.
• مترادف: guard, tend
• متضاد: neglect
• مشابه: look after, mind, protect, supervise, take care of
• مترادف: guard, tend
• متضاد: neglect
• مشابه: look after, mind, protect, supervise, take care of
- The children's grandmother is watching them this afternoon.
[ترجمه امین جهانگرد] مادر بزرگ بچه ها قراره بعد از ظهر ازشون مراقبت کنه ( پیششون باشه )|
[ترجمه گوگل] مادربزرگ بچه ها امروز بعد از ظهر آنها را تماشا می کند[ترجمه ترگمان] مادر بزرگ بچه ها امروز بعد از ظهر آن ها را تماشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to stay informed about or aware of.
• مترادف: attend, follow, keep track of
• مشابه: pore over
• مترادف: attend, follow, keep track of
• مشابه: pore over
- European leaders are watching the events taking place in Greece.
[ترجمه نیما چوبین] رهبران اروپایی حوادث - رخ داده در - یونان را زیر نظر داشتند. ( مداقه و بررسی دقیق می کردند! )|
[ترجمه گوگل] رهبران اروپایی در حال تماشای رویدادهای یونان هستند[ترجمه ترگمان] رهبران اروپایی در حال تماشای رویدادهایی هستند که در یونان رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an act or a period of staying expectantly awake or alert.
• مترادف: inspection, observation
• مشابه: night watch, observance, regard, scrutiny
• مترادف: inspection, observation
• مشابه: night watch, observance, regard, scrutiny
- A young midshipman took the first watch that night.
[ترجمه گوگل] در آن شب یک مرد میانی جوان اولین ساعت را گرفت
[ترجمه ترگمان] ملوان جوان همان شب کشیک اول را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ملوان جوان همان شب کشیک اول را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: close or constant observation; vigil; guard.
• مترادف: lookout, vigil
• مشابه: eye, guard, observation, oversight, surveillance, wake
• مترادف: lookout, vigil
• مشابه: eye, guard, observation, oversight, surveillance, wake
- She kept a close watch on their prisoner.
[ترجمه امین جهانگرد] او زندانیشونو از نزدیک تحت نظر گرفت|
[ترجمه گوگل] او مراقب زندانی آنها بود[ترجمه ترگمان] او مراقب زندانی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a small, portable clock often worn on the wrist.
• مترادف: wrist watch
• مشابه: chronograph, chronometer, clock, stopwatch, timepiece
• مترادف: wrist watch
• مشابه: chronograph, chronometer, clock, stopwatch, timepiece
- He saw she had a watch on her wrist and asked her the time.
[ترجمه ناشناس] پسر ساعت مچی در دست دختر را دید وساعت را از او پرسید|
[ترجمه رضامحمدیان] ریاضی حاتون رادربیارین وحفظ کنین|
[ترجمه گوگل] او دید که ساعتی روی مچ دارد و از او زمان را پرسید[ترجمه ترگمان] او دید که او یک ساعت مچی را روی مچ او گذاشته است و از او سوال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید