wait on

/ˈweɪtˈɑːn//weɪtɒn/

معنی: پیشخدمتی کردن
معانی دیگر: (امریکا) 1- انتظار کسی یا چیزی را کشیدن، به امید کسی یا چیزی بودن 2- (سر میز رستوران و غیره) پیشخدمتی کردن 3- به دیدار(مافوق و غیره) رفتن 4- منتج شدن، ناشی شدن، upon wait پیشخدمتی کردن، خدمت رسیدن و خدمت کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to attend to the needs of; act as a servant to.
مترادف: serve
مشابه: attend, minister to, steward

- He is tired from waiting on his grandmother.
[ترجمه سیدنورمحمد] او از خدمت به مادربزرگش خسته شده است
|
[ترجمه گوگل] او از انتظار برای مادربزرگش خسته شده است
[ترجمه ترگمان] او از انتظار مادربزرگ خسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to satisfy the wants and needs of, esp. a customer in a restaurant.
مترادف: serve
مشابه: accommodate, cater

- She waited on the family seated near the door.
[ترجمه گوگل] او روی خانواده نشسته نزدیک در منتظر ماند
[ترجمه ترگمان] او روی خانواده که کنار در نشسته بود، منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She bustled about trying to wait on two customers at once.
[ترجمه مژگان] او با عجله سعی میکرد به دو مشتری به طور همزمان سرویس دهد
|
[ترجمه گوگل]او مشغول تلاش برای منتظر ماندن همزمان دو مشتری بود
[ترجمه ترگمان]او با عجله سعی می کرد دو مشتری را یکجا منتظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wait on, please. I'm just coming.
[ترجمه Fatemeh] لطفا صبر کن. همین الان میام ( دارم میام )
|
[ترجمه گوگل]صبر کن لطفا تازه دارم میام
[ترجمه ترگمان] صبر کن، خواهش می کنم من فقط دارم می ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The gentleman had a valet to wait on him hand and foot.
[ترجمه گوگل]آقا پیشخدمتی داشت که دست و پایش منتظر می ماند
[ترجمه ترگمان]آن مرد خدمتکار داشت که در دست و پای او منتظر بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are three servants to wait on the guests.
[ترجمه سینا توسکی] سه خدمتکار برای سرویس دادن به مهمانها هستند
|
[ترجمه گوگل]سه خدمتکار در انتظار مهمانان هستند
[ترجمه ترگمان]سه نفر خدمتکار هستند که باید منتظر مهمانان باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He seems to expect me to wait on him hand and foot.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد انتظار دارد که من دست و پایش را منتظر بمانم
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد از من انتظار دارد که در دست و پای او منتظر بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This servant will wait on your guests.
[ترجمه گوگل]این خادم منتظر مهمانان شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این خدمتکار برای مهمانان شما منتظر خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is there anyone here to wait on us?
[ترجمه گوگل]آیا کسی اینجا هست که منتظر ما باشد؟
[ترجمه ترگمان]کسی اینجاست که منتظر ما باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We wait on your reply to our letter.
[ترجمه گوگل]منتظر پاسخ شما به نامه خود هستیم
[ترجمه ترگمان]در جواب نامه اش صبر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They all wait on the king.
[ترجمه گوگل]همه آنها منتظر پادشاه هستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها منتظر شاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There were plenty of servants to wait on her.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی خدمتکار منتظر او بودند
[ترجمه ترگمان]چند نفر خدمتکار بودند که منتظرش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our representatives wait on you in the morning.
[ترجمه گوگل]نمایندگان ما صبح منتظر شما هستند
[ترجمه ترگمان]نمایندگان ما در صبح منتظر شما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can't just wait on the sidelines and hope things will improve.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید فقط در حاشیه منتظر بمانید و امیدوار باشید که اوضاع بهتر شود
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید تنها در حاشیه بمانید و امیدوار باشید که اوضاع بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wait on the Lord; be of good courage, and he shall strengthen thine heart.
[ترجمه گوگل]منتظر پروردگار باشید؛ شجاع باش و او قلب تو را قوی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]صبر کن، خدای من، شجاع باش و قلبت را قوی تر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Had she pretended to wait on everybody at some private view, then walked out through the door?
[ترجمه گوگل]آیا او وانمود کرده بود که در منظره خصوصی منتظر همه است، سپس از در بیرون رفت؟
[ترجمه ترگمان]اگر او وانمود می کرد که در یک نظر خصوصی منتظر است، سپس از در بیرون رفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشخدمتی کردن (فعل)
wait, serve, valet, page, wait on, wait upon

انگلیسی به انگلیسی

• serve; accompany

پیشنهاد کاربران

بپرس