vocal

/ˈvoʊkl̩//ˈvəʊkl̩/

معنی: صدا، خواندنی، دهن دریده، اوازی، مربوط به حرف باصدا، صوتی
معانی دیگر: آوایی، صدایی، گفتاری، شفاهی، با صدای شنیدنی، آوازی، غنایی، طنین افکن، پرطنین، خروشان، (آدم) اهل سر و صدا، غوغایی، رک، (وابسته به) گویایی، رجوع شود به: vocalic، ویژه خواندن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or produced by the voice.
مترادف: oral, uttered, vocalized, voiced
متضاد: nonvocal
مشابه: articulated, spoken, verbal

- Speaking involves various types of vocal sounds.
[ترجمه .] صحبت کردن شامل انواع مختلف صداهای آوازی می شود.
|
[ترجمه گوگل] صحبت کردن شامل انواع مختلفی از صداهای صوتی است
[ترجمه ترگمان] صحبت کردن شامل انواع مختلفی از صداهای صوتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: capable of producing sound by the voice.

- These monkeys are highly vocal animals.
[ترجمه پاریس] میمون ها حیوانات پر سر و صدایی هستند.
|
[ترجمه Milad] این میمون ها حیوانات بسیار پر سر و صدایی هستند
|
[ترجمه ljdk] این میمون ها حیواناتی پر سرو صدا هستند
|
[ترجمه گوگل] این میمون ها حیواناتی بسیار خوش صدا هستند
[ترجمه ترگمان] این میمون ها حیوانات خیلی vocal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: performed by singing.
مترادف: lyric
مشابه: choral, operatic

- Gregorian chant is a medieval form of vocal music.
[ترجمه ل اسحاقی] مناجاتهای گریگوری ، یک شکل قرون وسطایی از موسیقی آوازی است.
|
[ترجمه گوگل] آواز گریگوری شکلی از موسیقی آوازی قرون وسطایی است
[ترجمه ترگمان] chant Gregorian یک شکل قرون وسطایی از موسیقی صوتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: given to direct verbal expression; outspoken.
مترادف: free-spoken, outspoken, vociferous
مشابه: forthright, loud, loudmouthed, plain-spoken, talkative, voluble

- The workers have become more vocal in their complaints recently.
[ترجمه پاریس] اخیرا شکایت کارگران بیشتر به گوش می رسد.
|
[ترجمه گوگل] کارگران اخیراً اعتراض خود را بیشتر کرده اند
[ترجمه ترگمان] این کارگران به تازگی در شکایت ها به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: vocally (adv.)
(1) تعریف: a vocal sound.
مترادف: utterance, vocalization
مشابه: articulation

(2) تعریف: a piece of popular music composed for the voice, often with instrumental accompaniment; song.
مترادف: song
مشابه: anthem, ballad, chorus, ditty, folk song, lullaby, serenade, torch song

جمله های نمونه

1. vocal cord
تار صوتی،تار آوا

2. vocal cords
تارهای صوتی

3. vocal disfunctions due to throat infection
اختلالات آوایی در اثر عفونت گلو

4. vocal music
موسیقی غنایی

5. silent and vocal prayers
دعاهای همراه با سکوت و دعاهای با صدای بلند

6. by gestures or vocal communication
از طریق اشاره یا با ارتباط شفاهی

7. the forest was vocal with the songs of birds
آوای پرندگان در جنگل طنین افکن شده بود.

8. the students were vocal in their demands
دانشجویان خواسته های خود را صریحا اعلام کردند.

9. The cantata has a difficult vocal score.
[ترجمه گوگل]کانتاتا دارای آهنگ صوتی دشواری است
[ترجمه ترگمان]The یک امتیاز بسیار دشوار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The protesters are a small but vocal minority.
[ترجمه ش85.74] معترضین یک اقلیت کوچک اما پر سر و صدا هستند
|
[ترجمه گوگل]معترضان یک اقلیت کوچک اما پر سر و صدا هستند
[ترجمه ترگمان]معترضین یک اقلیت کوچک اما پر سر و صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her vocal range was, to say the least of it, limited, and she had a distressing tendency to sing flat.
[ترجمه گوگل]گستره آوازی او، حداقل از آن، محدود بود، و او تمایل آزاردهنده ای به آواز خواندن داشت
[ترجمه ترگمان]دامنه صوتی او این بود که دست کم یک کلمه از آن را به زبان آورد، محدود بود، و او تمایل شدیدی به خواندن آپارتمان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a soft nodule on my vocal cord.
[ترجمه ل اسحاقی] یک غده کوچک روی تارهای صوتی من وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل]یک ندول نرم روی تار صوتی من وجود داشت
[ترجمه ترگمان] یه برآمدگی نرم روی نخاع من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As air passes over our vocal cords, it makes them vibrate.
[ترجمه گوگل]همانطور که هوا از روی تارهای صوتی ما عبور می کند، آنها را به ارتعاش در می آورد
[ترجمه ترگمان]همچنان که هوا از روی تاره ای صوتی ما می گذرد، آن ها را به لرزه درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was a vocal opponent of the plan.
[ترجمه گوگل]او از مخالفان سرسخت این طرح بود
[ترجمه ترگمان] اون حریف vocal بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had always been a very vocal critic of the president.
[ترجمه ل اسحاقی] او همیشه یک منتقد رک و صریح رئیس جمهور بود.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه از منتقدان رئیس جمهور بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه منتقد شدیدی از رئیس جمهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. One thing's for sure, Astbury's vocal style hasn't changed much over the years.
[ترجمه گوگل]یک چیز مسلم است، سبک آواز استبری در طول سال ها تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه ترگمان]یک چیز برای اطمینان، سبک vocal بیش از سال ها تغییر نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We were very vocal about our rights.
[ترجمه ل اسحاقی] ما در مورد حقوقمان بسیار رک و صریح بودیم.
|
[ترجمه گوگل]ما در مورد حقوق خود بسیار صریح بودیم
[ترجمه ترگمان]ما خیلی در مورد حقوق خودمون حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

خواندنی (صفت)
vocal, readable

دهن دریده (صفت)
vocal

اوازی (صفت)
vocal

مربوط به حرف با صدا (صفت)
vocal, vocalic

صوتی (صفت)
acoustic, vocal, sonic, phonic, tonic, vowel, sonant, vocalic

انگلیسی به انگلیسی

• musical piece which is sung; voiced sound
of or pertaining to the voice, spoken, oral; outspoken
you say that people are vocal when they speak loudly and forcefully about something.
vocal means involving the use of the human voice, especially in singing.
vocals are the singing in a pop song, in contrast to the playing of instruments

پیشنهاد کاربران

معترض ، مدافع ، ناراضی
:for example
when something is vocal she/he expresses a strong opinion publicly
واکَر
واکَر
( Vākar )
�واک� ( voc ) و �‍َر� ( al ( alius )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vocalize / voice
✅️ اسم ( noun ) : voice / vocal / vocalization / vocalise / voicelessness / vocalism
✅️ صفت ( adjective ) : vocal / vocalic / voiced / voiceless
✅️ قید ( adverb ) : vocally
معنی اصلی این کلمه میشه : هم صدا
Amanda is very vocal about community issues
اعتراض و مخالفت خود را به وضوح اعلام کردند . .
ناطق
speak forcefully about something that they feel strongly about
تهاجمی
مُغرض
معنی این کلمه آهنگین است
این کلمه در ریچ ۲ آمده
Vocal means connected ( join ) with voice 🌹
This meaning is for noun of this word 🌹
دهن دریده
Shawn gets vocal when someone disagrees with his opinions.
One of the levels in the school is called a grade این معنی کلمه grade تو صفحه ۴۸ ساپلیمنتری نوجوانان کانون زبان ترم ریچ ۲ است
آوازی
با صدای
صوتی، آوایی
صدا، آهنگین
اعتراض و عدم رضایت خود را اشکارا و با صراحت اعلام کردن
vocal دوتا معنی داره:
*vocal means connected with the voice*
*expressing your ideas or opinions loudly or freely*

سر و زبان دار، رُک
outspoken
صریح
Vocal means connected with the voice
Vocal means connected with voice
آهنگین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس