vanish

/ˈvænɪʃ//ˈvænɪʃ/

معنی: ناپدید شدن، به صفر رسیدن، غیب شدن
معانی دیگر: از میان رفتن، زایل شدن، اواشناسی بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: vanishes, vanishing, vanished
(1) تعریف: to disappear quickly from sight.
مترادف: disappear
متضاد: appear, materialize
مشابه: disperse, dissipate, evanesce, evaporate

- The ghost appeared and then vanished.
[ترجمه گوگل] روح ظاهر شد و سپس ناپدید شد
[ترجمه ترگمان] شبح ظاهر شد و ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to leave quickly; depart unnoticed.
مترادف: depart
مشابه: decamp, disappear, flee, go, leave, split

- Bored to tears, he managed to vanish into the next room.
[ترجمه امید احمدی] تصمیم گرفت تو اتاق دیگه خودش را از دیگران پنهان کند، تا گریه او را نبینند.
|
[ترجمه آیدین میرشکار] اینقدر حوصله اش سر رفته بود که نهایتاً غیبش زد و رفت اتاق بغلی.
|
[ترجمه گوگل] او که از اشک بی حوصله بود، موفق شد به اتاق بعدی ناپدید شود
[ترجمه ترگمان] از گریه کردن خسته شد و موفق شد در اتاق مجاور ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to become nonexistent.
مترادف: disappear, evaporate
متضاد: endure, materialize
مشابه: cease, disperse, dissipate, dissolve, end, evanesce, expire, fade, perish

- Her good mood vanished when she saw how much the meal cost.
[ترجمه محمد م] خلق خوب او وقتی دید که هزینه غذا چقدر بالاست ، از بین رفت
|
[ترجمه امید احمدی] وقتی صورتحساب غذا را دید، اوقات خوبش از بین رفت/ تلخ شد ( حالش خراب شد ) .
|
[ترجمه گوگل] وقتی دید که غذا چقدر هزینه دارد، حال خوبش از بین رفت
[ترجمه ترگمان] وقتی دید که غذا چقدر هزینه دارد حالش از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: vanisher (n.), vanishment (n.)
• : تعریف: to cause to disappear.
مشابه: dissipate

- The magician vanished the coins.
[ترجمه آیدین میرشکار] شعبده باز سکّه ها رو غیب کرد.
|
[ترجمه گوگل] جادوگر سکه ها را ناپدید کرد
[ترجمه ترگمان] جادوگر سکه ها را ناپدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't be vain about your wealth, it can vanish in one night; don't be vain about your looks, it can vanish after one fever
به مالت نناز به شبی بنده / به شکلت نناز به تبی بنده

2. Even in California the sun will sometimes vanish behind a cloud.
[ترجمه گوگل]حتی در کالیفرنیا گاهی اوقات خورشید در پشت ابر ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]حتی در کالیفرنیا هم گاهی خورشید در پشت ابرها ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not even a powerful witch can make a jealous lover vanish.
[ترجمه گوگل]حتی یک جادوگر قدرتمند هم نمی تواند یک عاشق حسود را ناپدید کند
[ترجمه ترگمان]حتی یه جادوگر قدرتمند هم نمیتونه یه معشوقه حسود رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Give him a week without a job and all his money will vanish.
[ترجمه گوگل]به او یک هفته بدون کار فرصت دهید تا تمام پولش از بین برود
[ترجمه ترگمان]یک هفته بدون کار به او فرصت بدهید و تمام پولش از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the old ways do not vanish overnight, so the traditional dance has a stronger pull on their hearts.
[ترجمه گوگل]اما روش های قدیمی یک شبه ناپدید نمی شوند، بنابراین رقص سنتی کشش قوی تری در قلب آنها دارد
[ترجمه ترگمان]اما روش های قدیمی در طول شب ناپدید نمی شوند، بنابراین رقص سنتی قدرت بیشتری بر روی قلب آن ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We watched the building vanish under a mantle of thick grey smoke as the fire swiftly moved through it.
[ترجمه گوگل]ما ساختمان را تماشا کردیم که زیر پوششی از دود غلیظ خاکستری ناپدید شد و آتش به سرعت در آن حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که آتش به سرعت از آن عبور می کرد، ساختمان را زیر شنل خاکستری ضخیم تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All your troubles will vanish away when he returns safely.
[ترجمه گوگل]وقتی او سالم برگردد، تمام مشکلات شما از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی سالم برگردد، همه مشکلاتت از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Any chance of success seemed to vanish in a puff of smoke .
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هر شانسی برای موفقیت در یک پف دود ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که احتمال موفقیت در دود سیگار ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To make things vanish you threw them in the air then cooked and ate them.
[ترجمه گوگل]برای ناپدید شدن چیزها آنها را به هوا پرت کردید و سپس آنها را پختید و خوردید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه چیزها ناپدید شوند، آن ها را در هوا پرتاب کردید و سپس پخته و خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How can an entire house vanish without a trace.
[ترجمه گوگل]چگونه می توان کل خانه را بدون هیچ ردی ناپدید کرد
[ترجمه ترگمان]چطور یک خانه کامل می تواند بدون هیچ ردی ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The leaders' mission will vanish like a mirage.
[ترجمه گوگل]مأموریت رهبران مانند سراب ناپدید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ماموریت رهبران مانند سرابی ناپدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 1982-83 policies made the global recession vanish almost instantly.
[ترجمه گوگل]سیاست های 1982-1983 باعث شد رکود جهانی تقریباً بلافاصله از بین برود
[ترجمه ترگمان]سیاست های ۱۹۸۲ - ۸۳ باعث شد که رکود جهانی تقریبا بلافاصله ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Energy seems to vanish and re-emerge in dramatic swings.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد انرژی ناپدید می شود و در نوسانات دراماتیک دوباره ظهور می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد انرژی در نوسان شدید ناپدید شده و دوباره ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Three or four shooters would vanish completely, leaving scant traces of their affiliation.
[ترجمه گوگل]سه یا چهار تیرانداز به طور کامل ناپدید می شوند و آثار کمی از وابستگی آنها باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]سه یا چهار تیر به طور کامل ناپدید می شوند و هیچ ردی از وابستگی آن ها باقی نمی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It has been my philosophy of life that difficulties vanish when faced boldly.
[ترجمه بهار] این فلسفه زندگی من بوده که وقتی جسورانه با سختی ها روبه رو میشم ناپدید میشن.
|
[ترجمه گوگل]این فلسفه زندگی من بوده است که مشکلات وقتی جسورانه با آنها روبرو می شوند از بین می روند
[ترجمه ترگمان]فلسفه زندگی من بوده است که در زمان مواجهه شجاعانه با مشکلات ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. With a wave of his hand, the magician made the rabbit vanish.
[ترجمه گوگل]جادوگر با تکان دادن دست خرگوش را ناپدید کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر با تکان دستش خرگوش را ناپدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Once into the southern hemisphere the lines of latitude would become shorter and finally vanish at the south pole.
[ترجمه گوگل]با ورود به نیمکره جنوبی، خطوط عرض جغرافیایی کوتاه تر می شوند و در نهایت در قطب جنوب ناپدید می شوند
[ترجمه ترگمان]پس از ورود به نیم کره جنوبی، خطوط عرض جغرافیایی کوتاه تر خواهد شد و در نهایت در قطب جنوب ناپدید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناپدید شدن (فعل)
disappear, vanish

به صفر رسیدن (فعل)
vanish

غیب شدن (فعل)
vanish

تخصصی

[نساجی] از بین بردن - از بین رفتن
[ریاضیات] به صفر رسیدن، ناپدید شدن، صفر شدن، از بین رفتن

انگلیسی به انگلیسی

• disappear, cease to exist
if something vanishes, it disappears suddenly or ceases to exist altogether.

پیشنهاد کاربران

disappear
محو شدن، ناپدید شدن
از بین رفت
صفر شدن
vanish ( verb ) = ناپدید شدن، غیب شدن، دود شدن و به هوا رفتن، محو شدن، گم و گور شدن/از بین رفتن، بر باد رفتن، نابود شدن/نامرئی شدن
Definition = ناپدید شدن یا توقف حضور یا موجودیت ، به ویژه به طرز ناگهانی و شگفت انگیز/
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه : disappear ( verb )
examples:
1 - Even in California the sun will sometimes vanish behind a cloud.
حتی در کالیفرنیا گاهی خورشید در پشت ابر ناپدید می شود.
2 - Give him a week without a job and all his money will vanish.
یک هفته بدون کار به او زمان بده و همه پولش از بین خواهد رفت.
3 - The child vanished while on her way home from school.
کودک هنگام بازگشت از مدرسه به خانه ناپدید شد.
4 - We ran out after the thief, but he had vanished into thin air ( = had completely disappeared ) .
ما به دنبال سارق دویدیم، اما او در هوا دود شده بود. ( = کاملاً ناپدید شده بود ) .
5 - Cheap rural housing is vanishing in the south of the country.
مسکن ارزان روستایی در جنوب کشور در حال از بین رفتن است.
6 - Her smile vanished.
لبخندش محو شد.
7 - one knows with certainty what caused the disnosaurs to vanish from the face of the . earth
یکی با اطمینان می داند که چه چیزی باعث از بین رفتن ( ناپدید شدن ) دایناسورها از روی زمین شد.

ناپدید شدن غیب شدن محو شدن
Dissolve disappear
دود شده رفته هوا
محو شدن
evaporate - fade
منقرض شدن
ناگهان - ناپدید شدن
غیب شدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس