validation

/ˌvæləˈdeɪʃn̩//ˈvælɪdeɪʃn̩/

معنی: صحت، درستی، تصدیق، تایید، اعتبار، تایید اعتبار، معتبر سازی، تنفیذ
معانی دیگر: validaty اعتبار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of proving or confirming (something) to be valid or acceptable.

- The police officer called in for validation of the driver's license.
[ترجمه گوگل] افسر پلیس خواستار تایید گواهینامه رانندگی شد
[ترجمه ترگمان] این افسر پلیس خواستار اعتبار سنجی گواهی نامه رانندگی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I think this is the correct answer, but without the validation of the teacher, I won't feel sure.
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم این پاسخ صحیح است، اما بدون تایید معلم، من مطمئن نخواهم شد
[ترجمه ترگمان] فکر می کنم این پاسخ صحیح است، اما بدون اعتبار سنجی معلم، مطمئن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of making valid by legal means.

- Two signatures are required for the validation of the agreement.
[ترجمه گوگل] دو امضا برای اعتبار قرارداد لازم است
[ترجمه ترگمان] برای اعتبار سنجی توافق دو امضا مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. External validation of the teachers' assessments is recommended.
[ترجمه گوگل]اعتبار سنجی خارجی ارزیابی های معلمان توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]اعتبار خارجی ارزیابی های معلمان توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This validation process ensures that the data conforms to acceptable formats.
[ترجمه گوگل]این فرآیند اعتبار سنجی تضمین می کند که داده ها با فرمت های قابل قبول مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]این فرآیند اعتبار سنجی تضمین می کند که داده ها با فرمت قابل قبولی مطابقت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think the film is a validation of our lifestyle.
[ترجمه گوگل]به نظر من این فیلم تاییدی بر سبک زندگی ماست
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم این فیلم اعتبار سبک زندگی ما را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Validation before linking showed that 92% of fatal cancers known to the clinic were also known to the registry.
[ترجمه گوگل]اعتبارسنجی قبل از پیوند نشان داد که 92 درصد از سرطان های کشنده شناخته شده برای کلینیک نیز برای ثبت شناخته شده بودند
[ترجمه ترگمان]اعتبار سنجی قبل از ارتباط نشان داد که ۹۲ % سرطان های مهلک شناخته شده به کلینیک نیز به مرکز ثبت مشهور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The validation of our model using the same selection criteria was also mandatory.
[ترجمه گوگل]اعتبار مدل ما با استفاده از همان معیارهای انتخاب نیز اجباری بود
[ترجمه ترگمان]اعتبار سنجی مدل ما با استفاده از همان معیارهای انتخاب نیز اجباری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Birthtales became an expression and validation of birth, an often neglected aspect of life in Western culture.
[ترجمه گوگل]داستان های تولد به بیان و تایید تولد تبدیل شد، جنبه ای از زندگی که اغلب در فرهنگ غربی نادیده گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]Birthtales به صورت بیان و اعتبار تولد، یک جنبه مورد غفلت از زندگی در فرهنگ غرب تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Validation Statistics present totals for the various categories of results.
[ترجمه گوگل]آمار اعتبار سنجی مجموع دسته های مختلف نتایج را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]اعتبار سنجی در مجموع نتایج مختلفی از نتایج را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The closing date for the submission of full validation documentation is 2February 198
[ترجمه گوگل]آخرین تاریخ برای ارائه اسناد اعتبار سنجی کامل 2 فوریه 198 است
[ترجمه ترگمان]زمان پایانی برای ارسال اسناد اعتبار سنجی کامل ۲ فوریه ۱۹۸ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since the Validation program may take several hours to run, it is recommended that it is run overnight in batch mode.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که اجرای برنامه اعتبارسنجی ممکن است چندین ساعت طول بکشد، توصیه می‌شود که یک شبه در حالت دسته‌ای اجرا شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که برنامه اعتبار سنجی ممکن است چندین ساعت طول بکشد، توصیه می شود که یک شبه در حالت دسته ای اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This section then describes some validation parameters including accuracy and precision, random errors, calibration curves and noise.
[ترجمه گوگل]این بخش سپس برخی از پارامترهای اعتبارسنجی از جمله دقت و دقت، خطاهای تصادفی، منحنی های کالیبراسیون و نویز را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]در این بخش برخی پارامترهای اعتبار سنجی از جمله دقت و دقت، خطاهای تصادفی، منحنی های درجه بندی و نویز را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If a validation error occurs this will be reported and the remainder of the inputs will not be validated.
[ترجمه گوگل]اگر یک خطای اعتبار سنجی رخ دهد، این مورد گزارش می شود و بقیه ورودی ها تایید نمی شوند
[ترجمه ترگمان]اگر یک خطای اعتبار سنجی رخ دهد، این گزارش گزارش خواهد شد و بقیه ورودی ها تایید نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This New Zealand validation system doesn't give you a chit of paper.
[ترجمه گوگل]این سیستم اعتبار سنجی نیوزلند به شما اجازه نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این سیستم اعتبار سنجی نیوزلند به شما یک نوع کاغذ کوچک نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These elements, validation, approval and verification, will be applied at key stages in the operation of an award.
[ترجمه گوگل]این عناصر، تأیید، تأیید و تأیید، در مراحل کلیدی عملیات یک جایزه اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]این عناصر، اعتبار سنجی، تایید و تایید، در مراحل کلیدی عملیات یک جایزه بکار گرفته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The various validation aspects and approaches are covered in sufficient detail and clarity.
[ترجمه مریم سالک زمانی] وجوه و رهیافت های گونه گون صحه گذاری با شفافیت تمام و جزئیات کامل گزارش شده است.
|
[ترجمه گوگل]جنبه ها و رویکردهای اعتبار سنجی مختلف با جزئیات و وضوح کافی پوشش داده شده است
[ترجمه ترگمان]جنبه های اعتبار سنجی مختلف و رویکردها به طور کامل با جزئیات و وضوح کافی پوشش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صحت (اسم)
accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

درستی (اسم)
integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

تصدیق (اسم)
affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

تایید (اسم)
support, validity, verification, confirmation, grace, allegation, endorsement, validation

اعتبار (اسم)
estimate, authenticity, validity, influence, authority, trust, reputation, validation, credit, reliability, credibility, importance, esteem, reputability, prestige

تایید اعتبار (اسم)
validation

معتبر سازی (اسم)
validation

تنفیذ (اسم)
validity, validation

تخصصی

[حسابداری] اعتبار دهی
[کامپیوتر] ارزیابی ؛تصدیق معتبرسازی
[زمین شناسی] اعتبارسنجی، ارزیابی
[صنعت] اعتبار بخشی، اعتبار سنجی، اعتبار، تصدیق
[ریاضیات] معتبر سازی
[آمار] اعتبارسنجی
[آب و خاک] اعتبارسنجی

انگلیسی به انگلیسی

• giving of legal authority; checking of a program in order to ensure that it works without malfunctions (computers)

پیشنهاد کاربران

اعتباربخشی.
تصدیق
the act or process of making something officially or legally acceptable
اعتبارسنجی/تایید.
عمل بررسی یا اثبات صحت چیزی.
از نظر حقوقی به معنی تنفیذ است. تنفیذ یعنی اعتبار دادن به یک عمل حقوقی قابل ابطال.
پارسی: درستی، روا سازی، روا سنجی، روا یابی…
رواسازی؛ روایابی
تصدیق، تایید، اعتبار سنجی
مثال:
I think this is the correct answer, but without the validation of the teacher, I won't feel sure.
من فکر می کنم که این پاسخ صحیح باشد اما بدون تایید {و اعتبار سنجی} معلم احساس اطمینان {به درست بودن جواب} نمی کنم.
external validation
validation process
�. . �is a validation of our lifestyle. .
. . validation before linking. . .
�the validation of our model. .
the validation statistics�. . .
validation documentation
...
[مشاهده متن کامل]

. . the validation program. .
validation parameters�
�a validation error
�validation system
the various validation aspects and approaches are

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : validate
✅️ اسم ( noun ) : validity / validation
✅️ صفت ( adjective ) : valid
✅️ قید ( adverb ) : validly
اعتبار بخشیدن
صحه گذاری
قانونی کردن، وجاهت قانونی بخشیدن
اعتباردهی ، صحه گذاری
صحه گذاری
دکتر باطنی آن را
اعتباربخشی و اثبات
نیز آورده اند
در بحث استارت اپ به این معنی هست که قبل از تولید محصول یه گروه میرن ببینن اصلا این محصول یا خدمت نیاز بازار هست یا نه. . در واقع آیا محصول/خدمت ما برای بازار معتبر هست یا خیر
وجهه و اعتبار
پشتوانه و اعتبار
اعتبار سنجی
صحت سنجی
کارآمدسازی
میتواند این موضوع را روشن تر بسازین self infection
تصدیق. صحت و درستی
مهر تأیید
اعتبارسنجی
اعتباریابی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس