[ترجمه گوگل]اجازه نده احساست بر شما برتری پیدا کند [ترجمه ترگمان]نگذار احساس کنی که دست بالایی را به دست بگیری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Don't let your feeling get the upper hand over you.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که احساستان بر شما غالب شود [ترجمه ترگمان]نذار احساساتت روی تو تاثیر بذاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't let your feelings get the upper hand over you.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که احساساتتان بر شما غالب شود [ترجمه ترگمان]نذار احساساتت روی تو تاثیر بذاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was easy to see who had the upper hand.
[ترجمه مریم سالک زمانی] تشخیص طرف غالب به راحتی آب خوردن بود.
|
[ترجمه گوگل]به راحتی می شد فهمید که چه کسی دست برتر را دارد [ترجمه ترگمان]تشخیص اینکه چه کسی دست بالایی را گرفته بود آسان بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The government was beginning to gain the upper hand.
[ترجمه گوگل]دولت در حال به دست آوردن دست برتر بود [ترجمه ترگمان]دولت شروع به به دست آوردن دست بالایی کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. My brother had gotten the upper hand in their fight, but I was kept standing by if necessary.
[ترجمه گوگل]برادرم در دعوای آنها برتری یافته بود، اما اگر لازم بود من را نگه داشتند [ترجمه ترگمان]برادرم دست بالایی را در دعوای آن ها گرفته بود، اما اگر لازم بود، از من نگهداری می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Police have gained the upper hand over the drug dealers in the area.
[ترجمه گوگل]پلیس دست برتر را بر فروشندگان مواد مخدر در منطقه به دست آورده است [ترجمه ترگمان]پلیس دست بالاتر فروشندگان مواد مخدر در این ناحیه را کسب کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. My son usually has the upper hand because he's older.
[ترجمه گوگل]پسر من معمولاً به دلیل بزرگتر بودن دست بالا را دارد [ترجمه ترگمان]پسر من معمولا دست بالایی دارد چون او بزرگ تر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now White gains the upper hand.
[ترجمه گوگل]حالا سفید دست بالا را به دست می آورد [ترجمه ترگمان]اکنون وایت دست بالاتر را می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. By the close profit-takers had the upper hand and the Dow Jones Industrial average was down 08 points at 78 3
[ترجمه گوگل]سودآوران نزدیک دست بالا را داشتند و میانگین صنعتی داوجونز 08 واحد کاهش یافت و به 78 3 رسید [ترجمه ترگمان]با سود نزدیک، مصرف کنندگان دست بالایی داشتند و میانگین صنعتی داو جونز در سال ۰۸ به ۷۸ رسیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When you have a gun you have the upper hand, it makes you feel big, bad.
[ترجمه گوگل]وقتی اسلحه ای در دست دارید، باعث می شود احساس بزرگی و بدی داشته باشید [ترجمه ترگمان]وقتی تفنگی داشته باشی که دست بالا گرفتی باعث میشه احساس بزرگی و بدی داشته باشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The joy of having the upper hand swept over me.
[ترجمه گوگل]لذت داشتن دست بالا مرا فرا گرفت [ترجمه ترگمان]خوشحالی دست داشتن بالا بر من چیره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Once your groin gets the upper hand, you lose the ability to reason.
[ترجمه گوگل]هنگامی که کشاله ران شما دست بالا را می گیرد، توانایی استدلال را از دست می دهید [ترجمه ترگمان]زمانی که ناحیه وسط دو ران شما بالا می رود، شما توانایی منطق را از دست می دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
اقایی (اسم)
lordship, upper hand
دست بالا (اسم)
upper hand
انگلیسی به انگلیسی
• advantage; priority
پیشنهاد کاربران
مثال؛ I have the upper hand because I have more leverage. In a game of poker, a player might say, “I had the upper hand with a royal flush. ” A coach might tell their team, “If we keep up the pressure, we’ll maintain the upper hand in this match. ”
تفوق - برتری - دستِ بالا
the upper hand = نسبت به کسی یا چیزی برتری داشتن
همچنین gain, get, have, etc. the upper hand دست بالا را داشتن to get an advantage over somebody so that you are in control of a particular situation to have more power than someone else, so that you are able to control a situation