thorn

/ˈθɔːrn//θɔːn/

معنی: تیغ، خار، سرتیز، شوک، تیغ دار کردن
معانی دیگر: (در گیاه) خار، خسک، ژاژ، درخت یا بته ی خاردار، چوب درخت خار دار، رجوع شود به: prickle، (جانور) خار، هر چیز ناراحت کننده، نشانی که در انگلیسی کهن و نورس به جای th به کار می رفت، موجب ناراحتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: thornless (adj.), thornlike (adj.)
(1) تعریف: a short, spiny protrusion on a plant stem or branch.
مترادف: prickle, spine
مشابه: barb, barbule, bristle, bur, prong, spicule, spike

(2) تعریف: any of various plants, shrubs, or trees that have such protrusions, esp. the hawthorn.
مشابه: bramble, brier, cocklebur, hawthorn, nettle

(3) تعریف: a source of distress, irritation, pain, or suffering.
مشابه: affliction, annoyance, bane, enemy, irritation, nuisance, plague, scourge, torment, vexation

جمله های نمونه

1. thorn in one's side (or flesh)
دردسر،خاری که پهلوی کسی فرو می رود

2. There is no rose without a thorn.
[ترجمه نادر] هیچ گل رزی بدون خار نیست.
|
[ترجمه گوگل]هیچ رز بدون خار وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ گل رز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One thorn of experience is worth a whole wilderness of warning.
[ترجمه کیمیا رستمی] یک خار تجربه، ارزش بیشتری از یک بیابان هشدار دارد.
|
[ترجمه گوگل]یک خار تجربه ارزش یک هشدار کامل را دارد
[ترجمه ترگمان]یک خار از تجربه ارزش یک بیابان هشدار را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thorn was embedded in her thumb.
[ترجمه گوگل]خار در انگشت شستش فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]خار در انگشت شستش قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An optimist sees the rose; a pessimist the thorn.
[ترجمه saeed] یک خوشبین رز را میبیند یک بدبین خار را میبیند
|
[ترجمه هستی جوان راد] خوشبین می بیند گل رز، بدبین می بیند خار را
|
[ترجمه گوگل]یک خوشبین گل رز را می بیند یک بدبین خار
[ترجمه ترگمان]خوش بین، گل رز را می بیند، آدم بدبینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No rose without a thorn.
[ترجمه گوگل]گل رز بدون خار نیست
[ترجمه ترگمان]نه رز، نه خار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every rose has its thorn.
[ترجمه گوگل]هر گل سرخی خار خود را دارد
[ترجمه ترگمان] هر گل رز، خار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's been a thorn in the side of the party leadership for years.
[ترجمه جواد] او برای سالها مانند یک خاری در چشم مجمع رهبران بوده است
|
[ترجمه گوگل]او سال ها خاری در چشم رهبری حزب بوده است
[ترجمه ترگمان]او سال ها در کنار رهبری حزب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Party was a thorn in the flesh of his coalition.
[ترجمه گوگل]حزب خاری در گوشت ائتلاف او بود
[ترجمه ترگمان]حزب یک خار در گوشت ائتلافی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A relentless campaigner, he was a thorn in the government's side for a number of years.
[ترجمه گوگل]او که یک مبارز بی امان بود، برای چندین سال خاری در چشم دولت بود
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز سرسخت بود و چند سال در کنار دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His finger was spitted a thorn.
[ترجمه گوگل]انگشتش به صورت خار تف شده بود
[ترجمه ترگمان]انگشتش a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The little boy stepped on a sharp thorn.
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو روی یک خار تیز قدم گذاشت
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک به یک خار نوک تیز قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My shirt got hooked on a thorn.
[ترجمه گوگل]پیراهنم به خار گیر کرد
[ترجمه ترگمان] لباسم روی یه خار گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dog had a thorn in its pad.
[ترجمه گوگل]سگ در بالش خاری داشت
[ترجمه ترگمان] سگه یه خار توی its داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیغ (اسم)
acicula, blade, sword, thorn, beam, bur, burr

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

سرتیز (اسم)
thorn, arrowhead

شوک (اسم)
thorn

تیغ دار کردن (فعل)
thorn

تخصصی

[نساجی] خار - تیغ

انگلیسی به انگلیسی

• sharp nub, prickle, spine
thorns are the sharp points on some plants and trees, for example on a rose bush.

پیشنهاد کاربران

سختی
طفیلی
Barb
خار
thorn ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: خارشاخه
تعریف: ساقه یا نوشاخه ای ( shoot ) نوک تیز
خارزار
The thorn bird ( پرنده ی خارزار )
خار

بپرس