فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sweeps, sweeping, swept
حالات: sweeps, sweeping, swept
• (1) تعریف: to clear (a surface) of dirt, dust, or debris by means of a broom or similar device.
• مشابه: brush
• مشابه: brush
- The maid swept the floor.
[ترجمه کتی] خدمتکار کف اتاق را جارو کرد.|
[ترجمه نیلیا] خدمتکار زمین را جارو می کند.|
[ترجمه گوگل] خدمتکار زمین را جارو کرد[ترجمه ترگمان] خدمتکار کف اتاق را جارو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to remove by brushing with a broom or brush (usu. fol. by away, up, or out).
• مشابه: brush
• مشابه: brush
- She swept away the dust.
[ترجمه Fatemeh] دختر گرد و خاک را جارو کرد.|
[ترجمه سوسن] جارو کردن|
[ترجمه گوگل] گرد و غبار را از بین برد[ترجمه ترگمان] گرد و خاک را جارو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to move, carry away, or remove with a continuous motion.
• مشابه: swing
• مشابه: swing
- The river swept the child away.
[ترجمه گوگل] رودخانه کودک را با خود برد
[ترجمه ترگمان] رودخانه بچه را از خود دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رودخانه بچه را از خود دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to touch lightly; brush.
• مشابه: brush, graze, kiss, shave
• مشابه: brush, graze, kiss, shave
- Her dress swept the floor.
[ترجمه گوگل] لباسش کف زمین را جارو کرد
[ترجمه ترگمان] لباسش کف اتاق را جارو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لباسش کف اتاق را جارو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to move emotionally; transport.
- Religious fervor swept him away.
[ترجمه گوگل] شور مذهبی او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان] مذهبی او را از خود دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مذهبی او را از خود دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to pass through or over with unimpeded force or speed.
- Fear is sweeping the country.
[ترجمه ماه] ترس کشور را دارد فرا می گیرد.|
[ترجمه گوگل] ترس سراسر کشور را فرا گرفته است[ترجمه ترگمان] ترس کشور را فرا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to pass over thoroughly by a long, continuous motion.
- Her gaze swept the room.
[ترجمه محمود] با چشمانش اطاق را برانداز کرد|
[ترجمه گوگل] نگاهش اتاق را فرا گرفت[ترجمه ترگمان] نگاهش از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: to achieve total victory in.
- The team swept their last four games.
[ترجمه گوگل] این تیم چهار بازی آخر خود را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان] تیم چهار بازی آخر خود را پیش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تیم چهار بازی آخر خود را پیش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to clean a space or surface with a broom or brush.
• (2) تعریف: to move steadily with great force or speed (usu. fol. by along, down, by, into, or the like).
• مشابه: lash
• مشابه: lash
- The hurricane swept through our village.
[ترجمه گوگل] طوفان روستای ما را درنوردید
[ترجمه ترگمان] تندباد از دهکده ما گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تندباد از دهکده ما گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to move or pass in a swift, majestic, or haughty manner.
- Angrily, she swept from the room.
[ترجمه گوگل] با عصبانیت از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان] با عصبانیت از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با عصبانیت از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to extend in a continuous or graceful manner.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act or motion of sweeping.
• مشابه: brush, slash, sweeping
• مشابه: brush, slash, sweeping
• (2) تعریف: a continuous or curving line, motion, or contour.
• (3) تعریف: a continuous extent; area.
• مشابه: extent, spread, stretch
• مشابه: extent, spread, stretch
- the sweep of this valley
[ترجمه گوگل] رفت و برگشت این دره
[ترجمه ترگمان] پاک سازی این دره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاک سازی این دره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in a series of contests, victory with no losses.