suggest

/səgˈdʒest//səˈdʒest/

معنی: پیشنهاد کردن، اظهار کردن، تلقین کردن، اشاره کردن بر، بفکر خطور دادن
معانی دیگر: توصیه کردن، نظردادن، الهام گرفتن، به فکر رسیدن، حاکی بودن، خبر دادن (از)، رهنمون شدن، ایجاب کردن، نیوشاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: suggests, suggesting, suggested
مشتقات: suggestingly (adv.), suggester (n.)
(1) تعریف: to put forth for consideration; propose.
مترادف: advance, offer, proffer, propose, propound
مشابه: advise, advocate, bid, counsel, introduce, pose, present, raise, recommend, submit, tender, urge

- The guidance counselor suggested several options.
[ترجمه گوگل] مشاور راهنما چند گزینه پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان] مشاور راهنما چندین گزینه را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He suggested that they go to lunch now and resume the meeting later.
[ترجمه گوگل] او به آنها پیشنهاد کرد که اکنون برای ناهار بروند و بعداً جلسه را از سر بگیرند
[ترجمه ترگمان] او پیشنهاد کرد که آن ها هم اکنون برای ناهار بروند و بعد از آن جلسه را ازسر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I suggested that he limit the letter to one typed page.
[ترجمه ش.] من پیشنهاد کردم که نامه را به یک صفحه تایپ شده محدود کند.
|
[ترجمه گوگل] به او پیشنهاد دادم که نامه را به یک صفحه تایپ شده محدود کند
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد کردم که نامه را به یک صفحه تایپ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She suggested getting outside help on the project, but nobody listened.
[ترجمه گوگل] او پیشنهاد کرد که در این پروژه از بیرون کمک بگیرید، اما هیچ کس گوش نکرد
[ترجمه ترگمان] او پیشنهاد کمک به خارج از پروژه را داد، اما هیچ کس گوش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Has anyone suggested scrapping the idea and starting all over again?
[ترجمه گوگل] آیا کسی پیشنهاد کرده است که این ایده را کنار بگذاریم و همه چیز را دوباره شروع کنیم؟
[ترجمه ترگمان] آیا کسی پیشنهاد کرده که این فکر را از هم جدا کند و از نو شروع کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor suggested to her that she keep a food diary.
[ترجمه گوگل] دکتر به او پیشنهاد کرد که یک دفتر خاطرات غذایی داشته باشد
[ترجمه ترگمان] پزشک به او پیشنهاد کرد که یک دفتر یادداشت روزانه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to propose as suitable for some purpose.
مترادف: counsel, recommend
مشابه: advise, advocate, prefer, promote, propose, submit, urge

- I suggested light blue for the curtains.
[ترجمه گوگل] من آبی روشن را برای پرده ها پیشنهاد کردم
[ترجمه ترگمان] به خاطر پرده ها، آبی روشن را پیشنهاد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Can you suggest a good dentist in the area?
[ترجمه گوگل] آیا می توانید یک دندانپزشک خوب در منطقه معرفی کنید؟
[ترجمه ترگمان] می توانید یک دندان پزشک خوب را در این منطقه پیشنهاد کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to state as a possibility or bring to mind indirectly; imply.
مترادف: imply, intimate
متضاد: manifest
مشابه: connote, hint, indicate, insinuate, pose, say

- By that remark, are you suggesting that I'm stingy?
[ترجمه mahboubi] با آن گفته، شما فکرمیکنید که من خسیس هستم.
|
[ترجمه گوگل] با این تذکر می گویید که من خسیس هستم؟
[ترجمه ترگمان] با این تذکر، شما پیشنهاد می کنید که من خسیس هستم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This passage in the story suggests a deeper meaning.
[ترجمه گوگل] این قطعه در داستان معنای عمیق تری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این متن در داستان معنای عمیق تری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The results of the study suggest that this gene is the trigger.
[ترجمه جواد کیهان] نتایج این مطالعه نشان می دهد ک این ژن عامل ( بیماری زا یا غیره ) است
|
[ترجمه گوگل] نتایج این مطالعه نشان می دهد که این ژن محرک است
[ترجمه ترگمان] نتایج این مطالعه نشان می دهد که این ژن تحریک کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This new evidence suggests how the crime might have been committed.
[ترجمه گوگل] این شواهد جدید نشان می دهد که جنایت چگونه ممکن است انجام شده باشد
[ترجمه ترگمان] این مدرک جدید نشون میده که جرم چطور انجام شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The condition of the paint suggested to the expert that the painting might be a fake.
[ترجمه گوگل] وضعیت رنگ به متخصص نشان می دهد که ممکن است نقاشی تقلبی باشد
[ترجمه ترگمان] شرایط رنگ به متخصص نشان داد که تابلو ممکن است تقلبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to call to mind by analogy or association.
مترادف: evoke
مشابه: mimic, recall, resemble

- The gnarly tree trunk suggested the face of a monster.
[ترجمه گوگل] تنه درخت چرت و پرت چهره یک هیولا را نشان می داد
[ترجمه ترگمان] تنه درخت پیچیده صورت یک هیولا را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These brush strokes suggest movement of the water.
[ترجمه گوگل] این ضربه های قلم مو حرکت آب را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این حرکت های برس نشان دهنده حرکت آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What do these images suggest to you?
[ترجمه نیلوفر] این تصاویر چه چیز را به شما پیشنهاد می کند؟
|
[ترجمه هعپ] این تصاویر چه چیز را برای شما تداعی میکند ؟ ( تو را به یاد چه چیز می اندازد ؟ )
|
[ترجمه گوگل] این تصاویر چه چیزی را به شما پیشنهاد می کنند؟
[ترجمه ترگمان] این تصاویر چه چیزی را به شما پیشنهاد می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i suggest that you leave now
توصیه می کنم که اکنون بروی.

2. to suggest a remedy
درمانی را پیشنهاد کردن

3. What do you suggest I order?
[ترجمه A.A] چه پیشنهاد می کنید که سفارش دهم
|
[ترجمه rrr] چه پیشنهادی دارید که سفارش دهم؟
|
[ترجمه محمدحسین رضامهر] پیشنهاد میکنی چی سفارش بدم؟
|
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما چیه که سفارش بدم؟
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می کنی چی سفارش بدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is ludicrous to suggest that I was driving under the influence of alcohol.
[ترجمه Samaa] بیانِ اینکه من تحت تاثیرِ الکل در حالِ رانندگی بودم مضحک است
|
[ترجمه گوگل]این مضحک است که بگوییم تحت تأثیر الکل رانندگی می کردم
[ترجمه ترگمان]مضحک است که بگویم من تحت تاثیر الکل رانندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both quantum mechanics and chaos theory suggest a world constantly in flux.
[ترجمه گوگل]هم مکانیک کوانتومی و هم تئوری آشوب حاکی از جهانی بودن دائماً در جریان است
[ترجمه ترگمان]هم مکانیک کوانتومی و هم تیوری هرج و مرج یک جهان را به طور پیوسته در جریان القا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Statistics show/suggest that women live longer than men.
[ترجمه گوگل]آمارها نشان می دهد که زنان بیشتر از مردان عمر می کنند
[ترجمه ترگمان]آمار نشان می دهد که زنان بیش از مردان زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I suggest we go out to eat.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد میکنم بریم بیرون غذا بخوریم
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می کنم بریم غذا بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The smoke signals from the central bank suggest further cuts are coming.
[ترجمه گوگل]سیگنال های دود از بانک مرکزی حاکی از آن است که کاهش بیشتر در راه است
[ترجمه ترگمان]سیگنال های دود از سوی بانک مرکزی حاکی از آن است که کاهش های بیشتری در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Reports from Chad suggest that rebel forces are advancing on the capital.
[ترجمه گوگل]گزارش ها از چاد حاکی از آن است که نیروهای شورشی در حال پیشروی به سمت پایتخت هستند
[ترجمه ترگمان]گزارش های چاد حاکی از پیشروی نیروهای شورشی در پایتخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was ludicrous to suggest that the visit could be kept secret.
[ترجمه گوگل]این مضحک بود که پیشنهاد کنیم این دیدار را می توان مخفی نگه داشت
[ترجمه ترگمان]مضحک بود که پیشنهاد کند این دیدار محرمانه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These pieces of information link up to suggest who the thief was.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات به هم پیوند می خورند تا نشان دهند که دزد چه کسی بوده است
[ترجمه ترگمان]این قسمت از اطلاعات مربوط به این است که این دزد چه کسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I suggest you take a taxi.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد میکنم سوار تاکسی بشی
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می کنم یک تاکسی بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Latest statistics suggest the North/South divide is becoming even more pronounced.
[ترجمه گوگل]آخرین آمار حاکی از آن است که شکاف شمال و جنوب در حال آشکارتر شدن است
[ترجمه ترگمان]آخرین آمار نشان می دهد که تقسیم بندی شمال \/ جنوب در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Minister established a commission to suggest improvements in the educational system.
[ترجمه Ahmadreza Ahmadi] وزیر کمیسیونی کمیسیونی را تشکیل داد تا زمینه ساز پیشرفت های در نظام آموزشی باشد
|
[ترجمه گوگل]وزیر کمیسیونی را برای پیشنهاد بهبود در سیستم آموزشی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر کمیسیونی برای پیشنهاد بهبود در سیستم آموزشی تشکیل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is expected that the report will suggest some major reforms.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که این گزارش برخی اصلاحات اساسی را پیشنهاد کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این گزارش برخی اصلاحات اساسی را پیشنهاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Current estimates suggest that supplies will run out within six months.
[ترجمه گوگل]برآوردهای فعلی حاکی از آن است که ذخایر ظرف شش ماه تمام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]برآورده ای کنونی حاکی از آن است که عرضه در عرض شش ماه آینده آغاز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Exit polls suggest a big Labour majority, but the true picture will only be known after the count.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها حاکی از اکثریت بزرگ حزب کارگر است، اما تصویر واقعی تنها پس از شمارش مشخص خواهد شد
[ترجمه ترگمان]رای گیری خروج اکثریت حزب کارگر را پیشنهاد می دهد، اما تصویر واقعی تنها بعد از شمارش شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشنهاد کردن (فعل)
submit, motion, advance a proposal, offer, propose, suggest, bid, hold forth, propound, proffer, move a proposal, propone

اظهار کردن (فعل)
express, profess, declare, affirm, suggest, allude, froth, import, state

تلقین کردن (فعل)
suggest, insinuate, insufflate, inculcate, indoctrinate

اشاره کردن بر (فعل)
suggest, infer, indicate

به فکر خطور دادن (فعل)
suggest

تخصصی

[ریاضیات] مبین این است، پیشنهاد کردن، توصیه کردن، اظهار نظر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• propose, mention; recommend as suitable; imply, hint; evoke, call to mind
if you suggest something, you put forward a plan or idea for someone to consider.
if one thing suggests another, it implies it or makes you think that it is the case.

پیشنهاد کاربران

suggest ( v ) = suggestion ( n ) = offer = advice ( n )
همانطور که.
عقیده داشتن
it suggests that
خاطر نشان می کند که. . .
1. پیشنهاد کردن، طرح کردن، propose
The zoo asked its visitors to suggest a name for the new baby panda.
2. حاکی بودن، نمایانگر بودن، indicate
Opinion polls suggest that only 10% of the population trust the government.
...
[مشاهده متن کامل]

3. پیشنهاد دادن ( گزینه مناسبی ) برای کاری خاص، recommend
John Roberts has been suggested for the post of manager.
. . .
منبع: لانگمن

suggest
تلفظ:
آمریکایی:
/səgˈdʒest/ سِگْجَسْتْ
بریتانیایی:
/səˈdʒest/ سِجَسْتْ
معنی: پیشنهاد کردن، اظهار کردن، تلقین کردن، اشاره کردن بر، بفکر خطور دادن
معانی دیگر: توصیه کردن، نظردادن، الهام گرفتن، به فکر رسیدن، حاکی بودن، خبر دادن ( از ) ، رهنمون شدن، ایجاب کردن، نیوشاندن
پیشنهاد دادن، اظهار نظر کردن
مثال: She suggested going to the beach for the weekend.
او پیشنهاد کرد که برای آخر هفته به ساحل برویم.
کلمات "suggest" و "advice" در واقع معانی مشترک و متفاوتی دارند
Suggest:
وقتی ما به کسی چیزی را پیشنهاد می دهیم یا به یک نتیجه یا عقیده دست پیدا می کنیم که فکر می کنیم منطقی یا مفید باشد، "suggest" را به کار می بریم. این کلمه به تأثیر گذاری بر فکر یا تصمیمات شخص دیگری اشاره دارد، اما ممکن است تصمیم نهایی به عهده شخص دیگری باشد. به عنوان مثال: "I suggest that we should leave early to avoid traffic. "
...
[مشاهده متن کامل]

Advice:
در مقابل، وقتی ما از کسی درخواست مشورت، راهنمایی یا دیدگاهی برای رفع مشکل یا بهبود وضعیت داریم یا وقتی کسی نصیحت می دهد و توصیه می کند، از "advice" استفاده می کنیم. وقتی کسی برای حل مسئله ای یا بهبود شرایط فردی به ما راهنمایی می دهد، می توان گفت که او advice می دهد. به عنوان مثال: "She gave me some good advice on how to manage my time effectively. "
به طور خلاصه، "suggest" به معنای پیشنهاد و اشاره به یک ایده یا نظر می باشد، در حالی که "advice" بیشتر به معنای راهنمایی و توصیه برای بهبود وضعیت یا حل مسئله است.
منبعCHAT GPT4. 00

مدعی بودن
ایجاب کردن، طلبیدن
This situation suggests using painkillers.
این موقعیت ایجاب میکند از مسکن ها استفاده کنیم.
شناساندن
suggest: پیشنهاد کردن
تفاوت suggest و recommend در معنای پیشنهاد دادن در این هست که suggest غیررسمی تره و درباره فکری که به ذهن خطور کرده یا نظری که داره پیشنهاد میده ولی recommend رسمی تره و پیشنهاد شخص حاصل از تجربه شخصیشه.
القا کردن
Offer - is when you want to give someone something
Example: She was offered a job in Paris
Suggest - is when you give your opinion.
Example:I suggested an Italian restaurant near the station for the party
بستگی به کاربردش در جمله دارد
مثلا وقتی دربارۀ نظریه یا پژوهش داریم صحبت میکنیم باید بگوییم حاکی از آن است، بیانگر آن است که . . .
اما زمانی که داریم از زبان یک فرد صحبت میکنیم میتوانیم بگوییم بیان میکند که، خاطر نشان میسازد که . . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suggest
✅️ اسم ( noun ) : suggestion / suggestiveness
✅️ صفت ( adjective ) : suggestive / suggestible
✅️ قید ( adverb ) : suggestively
وقتی فاعل آدم نیست: حاکی از آن است که ( حاکی بودن )
پیشنهاد دادن، به میان نهادن، به میان کشیدن
توصیه کردن
حاکی از
پیشنهاد کردن
پیشنهاد دادن
گویای چیزی بودن، حاکی از چیزی بودن
پیشنهاد دادن
Recommend پیشنهاد کردن
گفتن
بیان کردن
خیلی وقتها باید به �گفتن� ساده ترجمه شود.
عنوان کردن
در متون روانشناسی اغلب به معنای باور و اعتقاد داشتن است
We suggest that
ما معتقدیم که
القا کردن
تلقین کردن
تداعی کردن
البته این یکی از معانی کم کاربرد است
تعیین کردن
روشن کردن
🔰اظهار کردن
Iranian officials called an act of sabotage that they suggested had been carried out by Israel
🔰حاکی بودن
1 ) Russia says it received $3. 6 billion less than it forecast from March oil and gas sales, 💥 suggesting💥 the Ukrain war and Western sanctions hit exports
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) . . .
Farhadi’s claim for defamation against Masihzadeh was dismissed after the court found there was insufficient evidence to 💥suggest💥 Masihzadeh was deliberately trying to damage the director’s reputation

ارائه کردن - مطرح کردن
نشان می دهند که
معنا : پیشنهاد و توصیه کردن / حاکی بودن
تلفظ :
۱. سِگ جِست ( american )
۲. سِ جِست ( British )
من خودم دومی رو همیشه تلفظ میکنم با اینکه فعلا دارم با لهجه امریکن میرم جلو چون راحت ترم با دومی ولییی هر دو کاملا درسته گفتنش
حاکی بودن از _ نشان دادن

توصیه کردن
Patterns with suggest
suggest sth "to" someone *
Suggest doing sth *
Suggest "that" someone does sth *
Suggest "that" someone do sth *
Suggest "that" someone should do sth *
It has been suggested "that". . . *
Suggest how/where /what/etc *
😊

گفتن، نشان دادن
suggest ( v. ) یعنی پیشنهاد کردن
suggestion ( n. ) یعنی پیشنهاد و نظر
she suggested going to the park
او پیشنهاد کرد که به پارک برویم 5️⃣
مطرح کردن، طرح کردن، پیشنهاد دادن
he suggests that. . . = پیشنهاد وی . . . است
معرفی کردن
For example
Can you suggest a good restaurant
میشه یه رستوران خوب معرفی کنید
ایجاب کردن
To offer some one to do an activity
خاطر نشان ساختن
بیانگر
Show some thing
ارائه کردن

نظر دادن _پیشنهاد کردن
idea
نشان دادن
گمان کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس