suffice

/səˈfaɪs//səˈfaɪs/

معنی: کفایت کردن، کافی بودن، بس بودن، بسنده بودن
معانی دیگر: بسند کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: suffices, sufficing, sufficed
• : تعریف: to meet needs, goals, or the like adequately; be sufficient.
مشابه: do, work

- You don't need to bring any more food; the amount you've packed will suffice for the trip.
[ترجمه َََAli] نیازی نیست که شما دیگر غذای بیشتری بردارید، آن مقداری که بسته بندی کرده اید برای مسافرت کفایت می کند.
|
[ترجمه گوگل] دیگر نیازی به آوردن غذا ندارید مقداری که بسته بندی کرده اید برای سفر کافی است
[ترجمه ترگمان] لازم نیست غذای بیشتری بیاری؛ مقدار زیادی که جمع کردی برای سفر کافیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It wasn't very cold last night, so the one blanket sufficed to keep me warm.
[ترجمه گوگل] دیشب هوا خیلی سرد نبود، همین یک پتو برای گرم کردن من کافی بود
[ترجمه ترگمان] دیشب هوا خیلی سرد نبود، برای همین یک پتوی گرم برای گرم نگه داشتن من کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Just write a short summary; one paragraph will suffice.
[ترجمه گوگل] فقط یک خلاصه کوتاه بنویسید؛ یک پاراگراف کافی است
[ترجمه ترگمان] فقط یک خلاصه کوتاه بنویسید؛ یک پاراگراف کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to meet the needs, goals, or the like of; be adequate for.
مشابه: answer

- These supplies will suffice us till next week.
[ترجمه گوگل] این لوازم تا هفته آینده ما را کفایت می کند
[ترجمه ترگمان] این ذخایر تا هفته آینده کفایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a hint will suffice
یک اشاره کافی خواهد بود.

2. Few words to the wise suffice.
[ترجمه علی جادری] العاقل یکفیه الاشارة .
|
[ترجمه Mrjn] عاقلان را یک اشارت بس بود . عاقل را اشارتی بس است
|
[ترجمه گوگل]چند کلمه برای خردمندان کافی است
[ترجمه ترگمان]فقط چند کلمه کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Two bottles of wine will suffice for lunch.
[ترجمه گوگل]دو بطری شراب برای ناهار کافی است
[ترجمه ترگمان]دو بطری شراب برای نهار کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Suffice it to say that afterwards we never met again.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که پس از آن دیگر هرگز همدیگر را ملاقات نکردیم
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است بگویم که بعد از آن دیگر همدیگر را ندیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A few more statistics will suffice to show the trends of the time.
[ترجمه گوگل]چند آمار دیگر برای نشان دادن روندهای زمانه کافی است
[ترجمه ترگمان]چند آمار دیگر برای نشان دادن گرایش ها این زمان کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I won't go into all the depressing details; suffice it to say that the whole affair was an utter disaster.
[ترجمه گوگل]من وارد تمام جزئیات ناراحت کننده نمی شوم کافی است بگوییم که کل ماجرا یک فاجعه مطلق بود
[ترجمه ترگمان]من به جزئیات غم انگیز نخواهم رفت، کافی است بگویم که این ماجرا یک فاجعه تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Will 10 suffice for the trip?
[ترجمه گوگل]آیا 10 برای سفر کافی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای این سفر کافی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some bread and soup will suffice me.
[ترجمه گوگل]مقداری نان و سوپ برای من کافی است
[ترجمه ترگمان]مقداری نان و سوپ برای من کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A light lunch will suffice .
[ترجمه گوگل]یک ناهار سبک کافی است
[ترجمه ترگمان]ناهار سبکی کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suffice it to say that they're having marital problems.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم که آنها مشکلات زناشویی دارند
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی است که بگوییم آن ها مشکلات زناشویی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Suffice it to say, I refused to get involved.
[ترجمه گوگل]کافی است بگویم من حاضر به دخالت نشدم
[ترجمه ترگمان]همین قدر کافی بود که بگم من قبول نکردم که دخالت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A few brief observations will suffice for present purposes.
[ترجمه گوگل]برای اهداف حاضر، چند مشاهدات مختصر کافی است
[ترجمه ترگمان]چند مشاهده کوتاه برای اهداف حاضر کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Give two instances in point — that will suffice.
[ترجمه گوگل]دو مورد را در این مورد ذکر کنید - این کافی است
[ترجمه ترگمان]به دو مثال اشاره کنید - این کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One example will suffice to illustrate the point.
[ترجمه گوگل]یک مثال برای روشن شدن موضوع کافی است
[ترجمه ترگمان]یک مثال برای نشان دادن این نکته کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A light lunch should suffice me.
[ترجمه گوگل]یک ناهار سبک باید برای من کافی باشد
[ترجمه ترگمان]ناهار سبکی کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفایت کردن (فعل)
do, suffice

کافی بودن (فعل)
suffice

بس بودن (فعل)
suffice

بسنده بودن (فعل)
suffice

تخصصی

[ریاضیات] کافی بودن

انگلیسی به انگلیسی

• be enough, be sufficient, be adequate, meet the needs of; satisfy
if something suffices, it is enough to achieve a purpose or to fulfil a need; a formal use.
suffice it to say or suffice to say is used at the beginning of a statement to show that what you are saying is enough to explain your meaning or to prove your argument, although you could say much more.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : suffice
اسم ( noun ) : sufficiency
صفت ( adjective ) : sufficient
قید ( adverb ) : sufficiently
اگه قبلاً کلمه ی Sufficient که مترادف Enough هست را شنیده باشید باید بگم که از فعا Suffice گرفته شده به معنای کفایت کردن و کافی و بس بودن
Example :
🫐 Let's know more about you
🍇 Ok. Well im a huge marvel and star wars nerd. Im a conservative christian and my favorite game is Destiny 2. I would imagine that would suffice
...
[مشاهده متن کامل]

verb
[no obj] : to be or provide as much as is needed : to be sufficient
◀️No, you don't need to write a letter. A phone call will suffice.
Her example alone should suffice to show that anything is◀️ possible.
◀️ May God Suffice you, Saudi Women

بچها این کلمه فعل هستش و ترجمه کاربر #موسی بسیار صحیح و جامع است
کفایت کردن ، کافی بودن ، بسنده کردن ، بس بودن ، کفاف دادن
1. A few hours had sufficed to bring this about.
چند ساعت برای تحقق این امر کافی بود.
2. If God afflict your enemies, surely that ought to suffice you.
اگر خدا دشمنان شما را آزار دهد ، مطمئناً این باید شما را بسنده کند.
...
[مشاهده متن کامل]

3. That will suffice to require us to return for the rectification of that error.
این کافی است که ما مجبور شویم برای اصلاح آن خطا برگردیم.
4. I hope the massive quantities of text I put up earlier will suffice for the nonce.
امیدوارم مقادیر حجیمی از متن که قبلاً قرار دادم برای مقصود فعلی کفایت کند.
5. Suffice it to say, I was wronged.
همین قدر بسه که بگم، اشتباه از من بود.
Suffice= کافی بودن، کفایت کردن، بس بودن، بسنده کردن

Suffice فعل است
به معنی " کفایت کردن / کافی بودن "
Suffice
کافی

بپرس