فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: suffices, sufficing, sufficed
حالات: suffices, sufficing, sufficed
• : تعریف: to meet needs, goals, or the like adequately; be sufficient.
• مشابه: do, work
• مشابه: do, work
- You don't need to bring any more food; the amount you've packed will suffice for the trip.
[ترجمه َََAli] نیازی نیست که شما دیگر غذای بیشتری بردارید، آن مقداری که بسته بندی کرده اید برای مسافرت کفایت می کند.|
[ترجمه گوگل] دیگر نیازی به آوردن غذا ندارید مقداری که بسته بندی کرده اید برای سفر کافی است[ترجمه ترگمان] لازم نیست غذای بیشتری بیاری؛ مقدار زیادی که جمع کردی برای سفر کافیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It wasn't very cold last night, so the one blanket sufficed to keep me warm.
[ترجمه گوگل] دیشب هوا خیلی سرد نبود، همین یک پتو برای گرم کردن من کافی بود
[ترجمه ترگمان] دیشب هوا خیلی سرد نبود، برای همین یک پتوی گرم برای گرم نگه داشتن من کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیشب هوا خیلی سرد نبود، برای همین یک پتوی گرم برای گرم نگه داشتن من کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Just write a short summary; one paragraph will suffice.
[ترجمه گوگل] فقط یک خلاصه کوتاه بنویسید؛ یک پاراگراف کافی است
[ترجمه ترگمان] فقط یک خلاصه کوتاه بنویسید؛ یک پاراگراف کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط یک خلاصه کوتاه بنویسید؛ یک پاراگراف کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to meet the needs, goals, or the like of; be adequate for.
• مشابه: answer
• مشابه: answer
- These supplies will suffice us till next week.
[ترجمه گوگل] این لوازم تا هفته آینده ما را کفایت می کند
[ترجمه ترگمان] این ذخایر تا هفته آینده کفایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ذخایر تا هفته آینده کفایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید