stroke

/stroʊk//strəʊk/

معنی: ضربه، حرکت، ضربت، ضرب، لطمه، تکان، دست کشیدن روی، سرکش گذاردن، لمس کردن، زدن، نوازش کردن
معانی دیگر: تکانه، کوبه، کوبش، برخورد، کورس، رویداد (ناگهانی)، رخداد، روی آوری، (بیماری) حمله، سکته، بروز، کوشش، سعی، عمل، کار، کامیابی، موفقیت، شاهکار، صدای ضربه (به ویژه صدای اعلام ساعت از ساعت دیواری)، (شنا) حرکت دست و پا، (پرنده) حرکت بال، (قایق) حرکت پارو، (مکانیک) رفت پیستون، بازی پیستون، نیم دور، نیم چرخه، (نرم) سابیدن، (آهسته) مالیدن، ضربه ی ملایم زدن، خط، تیره، خط تیره، (به ویژه اثر ادبی) ویژگی برجسته، صفت مشخصه، (قلب) ضربان، تپش، نوازش، دست مالی، (جمع - عامیانه) چاپلوسی، تعریف، شیره مالی، (با نرمی یا محبت) دست مالیدن، نوازیدن، (معمولا با: out) خط دار کردن، (با حرکت قلم) نشان دار کردن، (به ویژه با چوگان یا راکت و غیره) زدن (گوی را)، (عامیانه) چاپلوسی کردن، شیره مالی کردن، (خودمانی - مرد) جلق زدن، وابسته به جلق زنی، (با: out - با خط کشیدن روی چیزی آن را) حذف کردن، قلم کشیدن، قلم زدن، (کلید ماشین تحریر و غیره را) فشردن، سرکش گذاردن مثل سرکش روی حرف کاف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act or instance of striking.
مترادف: blow, hit, strike
مشابه: beat, pound

(2) تعریف: the impact, sound, rhythm, or the like created by striking.

(3) تعریف: an occurrence, idea, or development that has a sudden, forceful impact.

- a stroke of good luck
[ترجمه گوگل] یک سکته از شانس خوب
[ترجمه ترگمان] خیلی موفق باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His idea was a stroke of genius.
[ترجمه مخملی] ایده او یک شاهکار هوشمندانه بود
|
[ترجمه گوگل] ایده او یک نبوغ بود
[ترجمه ترگمان] فکر او یک اثر نبوغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a single complete movement, as of part of the body or of a mechanism, or the rate or manner of such movement.

- a golf stroke
[ترجمه گوگل] سکته گلف
[ترجمه ترگمان] یک ضربه گلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the stroke of an engine
[ترجمه امیر] حرکت پیستون در موتور
|
[ترجمه گوگل] حرکت یک موتور
[ترجمه ترگمان] حرکت موتور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a pulse or throb, as of the heart or a motor.
مترادف: beat, pulse, throb

(6) تعریف: a single mark made by a writing or painting implement, or the act of making such a mark.
مشابه: slash

(7) تعریف: a cerebral aneurysm, often causing paralysis and sometimes death.
مترادف: apoplexy

(8) تعریف: a single pull of a rowing oar, the pace or manner of executing this motion, or the oarsman in a rowing crew who sets the pace for rowing.

(9) تعریف: an act or instance of touching gently, as by brushing.
مشابه: brush, caress, dab
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: strokes, stroking, stroked
(1) تعریف: to touch or brush gently with the hand or a hand-held implement.
مترادف: brush
مشابه: caress, massage, pat, pet, rub, touch

(2) تعریف: to put on or apply with a writing or painting implement.
مشابه: apply, paint

- The artist stroked the paint smoothly on the canvas.
[ترجمه گوگل] هنرمند به آرامی رنگ را روی بوم نوازش کرد
[ترجمه ترگمان] نقاش به آرامی نقاشی را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to strike (a ball), esp. with a smooth motion, as in tennis or golf.
مشابه: bat, hit, swat, tap

(4) تعریف: to set the pace, or occupy the position of pacesetter, for (a rowing crew).
مترادف: cox

جمله های نمونه

1. stroke the paint on the background
رنگ را با نرمی روی بوم بمال

2. a stroke of good fortune
روی آوری بخت خوب

3. a stroke of lightning
کوبش آذرخش

4. the stroke affected his speech and comprehension
سکته مغزی قدرت تکلم و فهم او را تحت تاثیر قرار داد.

5. the stroke left him a helpless wreck
سکته او را علیل و بیچاره کرد.

6. the stroke of a rower
حرکت پارو توسط پاروزن

7. the stroke of a swimmer
حرکت دست و پای شناگر

8. keep stroke
ضربات را موزون کردن،به طور هماهنگ عمل کردن

9. a clean stroke
ضربه ای ماهرانه

10. a diagonal stroke separates 3 from 5 (thus: 3/5)
یک خط تیره ی مورب 3 را از 5 جدا می کند (این طور: 3/5)

11. a forehand stroke
ضربه ی پیش دست

12. a slow stroke
حرکت آهسته

13. at the stroke of midnight
وقتی که ساعت نیمه شب را اعلام می کرد

14. by a stroke of bad fortune
به خاطر بخت بد

15. the wing stroke of a bird
حرکت بال پرنده

16. with one stroke of the pen
با یک حرکت قلم

17. at one stroke
با یک ضربت،یکباره،یکجا

18. a brilliant diplomatic stroke
کامیابی سیاسی درخشان

19. he had a stroke and died
سکته کرد و مرد.

20. the ratio of piston stroke to bore of a cylinder
نسبت بازی پیستون به کالیبر سیلندر

21. put somebody off his stroke
کسی را مردد کردن،آهنگ کسی را مختل کردن،روال کار کسی را بهم زدن

22. he sat there without doing a stroke of work
بدون آنکه اصلا کاری را انجام بدهد آنجا نشست.

23. no man could withstand his sword stroke
هیچکس یارای تحمل ضربت شمشیر او را نداشت.

24. the old man lingered several months after his stroke
بعد از سکته ی مغزی پیرمرد چندین ماه با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

25. Warrior stroke Jingtao hack flow without sinking, coward in be in smooth water will drown.
[ترجمه گوگل]جنگجو سکته مغزی Jingtao جریان هک بدون غرق شدن، ترسو در آب صاف غرق خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جنگجوی جنگجو، بی آنکه فرو رود جاری می شود، بزدل در آب صاف غرق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. By a stroke of fortune, he won the competition.
[ترجمه گوگل]او با موفقیت در این مسابقه پیروز شد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از شانس برنده مسابقه رو برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He broke the lock with one stroke of the hammer.
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه چکش قفل را شکست
[ترجمه ترگمان]با یک ضربه چکش قفل را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. It was a stroke of luck that we found you.
[ترجمه گوگل]این یک شانس بود که شما را پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان]خوش شانسی بود که پیدات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Church bells pealed at the stroke of midnight.
[ترجمه گوگل]ناقوس های کلیسا در نیمه شب به صدا درآمدند
[ترجمه ترگمان]ناقوس کلیسا در نیمه شب طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. By a stroke of fortune he found work almost immediately.
[ترجمه نیما چوبین] با خوش شانسی، تقریباً بلافاصله کار پیدا کرد.
|
[ترجمه گوگل]با اقبالی تقریباً بلافاصله کار پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]با یک ضربه بخت و اقبال تقریبا بلافاصله کار پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضربه (اسم)
pelt, accent, emphasis, stress, impact, strike, stroke, thud, lash, acute, hook, tit, brunt, hack, flap, whop, sock, traumatism, whang

حرکت (اسم)
departure, stroke, progress, action, stir, move, movement, motion, travel, gesture, behavior, demeanor, locomotion, poke, gest, stirabout

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

لطمه (اسم)
stroke, shock, brunt

تکان (اسم)
stroke, move, movement, motion, hustle, shake, shock, rock, wag, jerk, jostle, jar, convulsion, tremor, jolt, tremour

دست کشیدن روی (اسم)
stroke

سرکش گذاردن (فعل)
stroke

لمس کردن (فعل)
take, stroke, touch, feel, palpate

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

نوازش کردن (فعل)
stroke, blandish, coax, baby, fondle, coddle, pet, pat, canoodle, cuddle, dandle

تخصصی

[خودرو] ضربه
[عمران و معماری] ضربه - کوبه
[کامپیوتر] ضربه زدن
[مهندسی گاز] ضربه، ضربت، حرکت
[نساجی] زدن - تکان - نوسان - لمس کردن - ضربه
[ریاضیات] خط، ضربه، برخورد، کوبه

انگلیسی به انگلیسی

• blow, whipping; (medicine) apoplexy, sudden stoppage of blood flow to the brain; method of swimming (i.e. backstroke, etc.); light touch, caress; mark left by a writing implement
hit, beat; mark with a short line, cross out; caress, brush lightly
if you stroke someone or something, you move your hand slowly and gently over them.
if someone has a stroke, they have a sudden and severe illness which affects their brain, and which can often kill them or cause one side of their body to be paralysed.
the strokes of a pen or brush are the movements or marks you make with it when you are writing or painting.
when you are swimming or rowing, your strokes are the repeated movements you make with your arms or the oars.
a swimming stroke is a particular style or method of swimming.
in sports such as tennis, cricket and golf, a stroke is the action of hitting the ball.
the strokes of a clock are the sounds that indicate each hour.
a stroke of luck is something lucky that suddenly happens. a stroke of genius is a sudden idea or inspiration.
if something happens at a stroke or in one stroke, it happens suddenly and completely because of one single action.
someone who does not do a stroke of work is very lazy; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

نیاز مطرح شدن فرد
Stroke, in this context, refers to the act of manipulating or influencing someone in order to gain an advantage or control over them.
سوء استفاده کردن یا تحت تأثیر قرار دادن شخصی به منظور به دست آوردن امتیاز یا کنترل بر او
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
He stroked the boss’s ego to get a promotion.
In a political context, one might say, “The lobbyist stroked the senator’s campaign fund to gain support for their agenda. ”
A salesperson might use tactics like flattery to stroke a potential customer into making a purchase.

فاصله بالا و پایین شدن پیستون در هر مرحله در موتور درون سوز
سکته، ضربان
مثال: He suffered a stroke last year.
او سال گذشته یک سکته داشت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
راس یک ساعت
at the stroke of midnight
راس نیمه شب
Removing that structure at a stroke was a form of coup d’�tat
محو ناگهانی چنان ساختاری نوعی کودتا بود.
stroke: خط، ضربه، حرکت
1. ضربه
2. سکته
3. نوازش
4. رخداد
شاتون در سیلندر موتور
{پزشکی} سکته معمولا مغزی {البته ممکن است به عنوان سکته قلبی هم استفاده شود، اما عموماً در مورد سکته قلبی واژه MI یا myocardial infarction استفاده می شود.
What do you think are the benefits of a child having a pet?
🔷🔷🔷
Well, there is a wide range of benefits for children if they have a pet. The most obvious advantage is that they can learn how to show love to other animals by hugging or stroking them. In addition, they could probably take responsibility for some household chores by feeding their pet or taking it for a walk
...
[مشاهده متن کامل]

give someone a stroke
به کسی استرس شدید وارد کردن
?why are u stressing me out? why do you give me a stroke at 9 am?
چرا به من استرس وارد میکنی؟چرا اول صبحی داری منو سکته میدی با حرفات یا کارات؟
سکته، نوازش کردن، رویداد ( ناگهانی ) ، ضربه
در راهنمای نرم افزار کورل درآو در قسمت Formatting lines and outlines آمده
In some programs, outlines are known as strokes or thick lines
اقدام
نیرو
کامپیوتر - دور خط
فشار
در نقاشی و طراحی: ضربه قلم
در خوشنویسی:کشش قلم؛ سر کجِ حروف ( ک و گ )
استروک، سکته مغزی، سکته قلبی، ضربه، حرکت رفت و برگشتی
�استروک ( stroke ) ندر ماساژ ورزشی و درمانی هرازگاهی به عنوان ضربه و یا حرکت رفت و برگشتی دست ترجمه می شود�.
ضربه سکته مغزی لطمه
He was working on the ground and had a stroke. He fell on the road with a motorcycle and fell on the ground for three hours just outside the city of rejection, and no one paid any attention to him until then
...
[مشاهده متن کامل]

The brain exploded
The cerebral artery was torn
او در زمین کار میکرد و سکته مغزی کرد با سوار شدن موتور در جاده افتاده بود و سه ساعت همانطور در بیرون از شهر الاف در زمین افتاده بود و هیچ کس تا ان زمان به او توجهی نکرد
مغز منفجر شد
شریان مغز پاره شد

سکته مغزی
He was working on the ground and had a stroke. He fell on the road with a motorcycle and fell on the ground for three hours just outside the city of rejection, and no one paid any attention to him until then
...
[مشاهده متن کامل]

او در زمین کار میکرد و سکته مغزی کرد با سوار شدن موتور در جاده افتاده بود و سه ساعت همانطور در بیرون از شهر الاف در زمین افتاده بود و هیچ کس تا ان زمان به او توجهی نکرد

کورس, حرکت رفت و برگشتی پیستون
یا نوازش کردن
سکته قلبی یا مغزی
سکته ، ( می تونه قلبی یا مغزی باشه )
اینکه نوشته شده مغزی ، الزاما صحیح نیست.
he stroked his chin
روی چانه اش دست کشید ( مثلا موقع فکر کردن )
به معنای نوازش کردن مثلا men stroke an earlob. مرد نرمه گوشش را نوازش میکند
stroke volume به معنی حجم ضربه ای قلب می باشد و میزان حجم خونی که از بطن چپ قلب خارج می شود با صدایی همراه هست به این حجم خون خارج شده در هر بار انقباض بطن حجم ضربه ای یا استروک ولیوم گفته میشود
ضربه و اقدام برای ضربه زدن به توپ ( در ورزش گلف )
مرحله، زمان بندی، زمانه ( موتور های درون سوز )
برای انواع شنا هم استفاده میشه
در ورزش گلف معنی "ضربه" می دهد
stroke :به واسطه حرکت دست, ابزار و . . . بر روی سطح ایجاد اثر کردن
طراحی :خط _خط دور ( line )
فتوشاپ: خط_خط مرزی _خط دور ( line )
تازیانه ( ضربه شلاق )
he cried out at each stroke of the whip
ضربه ( قلم موی نقاشی و. . . )
A few strokes of her pen brought out his features clearly.
the thick downward strokes of the characters

حرکت ( مکانیک )
کورس پیستون
نوازش کردن
در فتوشاپ و ایندیزاین فرمانی است که یک حاشیه رنگی در یک انتخاب یا لایه ایجاد می کند
{برق - الکترونیک} = پیوسته با تابع ضربه یا در بررسی نمودارها به عنوان کارکتر ضربه معرفی میگردد.
ضربه زدن ، نوازش کردن ، سکته مغزی
A car does not stroke us, it strokes itself on us.
یک جمله از یک نویسنده هست که معنیش رو متوجه نمیشم
دست کشیدن روی چیزی
در ورزش شنا به هر ضربه ی دست گفته می شود
در علوم ورزشی به معنای ضربه ی پارو قایقرانی

سکته یا فلج مغزی
سکته ی مغزی

مرحله ( مکانیک خودرو )
سکته مغزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٠)

بپرس