strew

/ˈstruː//struː/

معنی: پاشیدن، ریختن، پخش کردن
معانی دیگر: افشاندن، پاشاندن، (با افشاندن) پوشاندن، افشانده شدن، پاشیده شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: strews, strewing, strewed, strewn
(1) تعریف: to scatter or sprinkle.
مترادف: scatter, sprinkle
مشابه: disperse, distribute, litter

- The flower girls strewed petals before the bride.
[ترجمه ساعی رضایی] ساقدوش ها گلبرگ ها را جلوی پای عروس ریختند
|
[ترجمه گوگل] دختران گل پیش عروس گلبرگ می ریختند
[ترجمه ترگمان] دختران گل گلبرگ های گل را پیش عروس ریخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cover (something) with, or as if with, a scattering or sprinkling.
مشابه: dot, sprinkle

- Leaves strewed the path.
[ترجمه شان] برگ ها جاده را پوشانذه بودند.
|
[ترجمه گوگل] برگ ها مسیر را پراکنده کردند
[ترجمه ترگمان] برگ های روی جاده پخش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His arms were strewn with tattoos.
[ترجمه گوگل] بازوانش پر از خالکوبی بود
[ترجمه ترگمان] دست هایش پر از خال کوبی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to scatter or sprinkle something on or in.
مشابه: clutter, litter

- The child strewed the floor with toy soldiers.
[ترجمه امید] کودک سربازهای اسباب بازی اش را پخش زمین کرد.
|
[ترجمه گوگل] کودک با سربازان اسباب بازی کف زمین را پاشید
[ترجمه ترگمان] کودک با سربازان اسباب بازی زمین را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to spread over a wide area.
مترادف: scatter, spread
مشابه: broadcast, disperse

- The explosion strewed debris over several counties.
[ترجمه گوگل] این انفجار آوارها را در چندین شهرستان پخش کرد
[ترجمه ترگمان] انفجار بر روی چندین بخش پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they strew the floor with straw
کف اتاق را با کاه پوشاندند.

2. Strew sawdust before painting.
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی خاک اره بپاشید
[ترجمه ترگمان]خاک اره قبل از نقاشی خاک اره توش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Crises will strew his path to test his mettle.
[ترجمه گوگل]بحران‌ها مسیر او را برای آزمایش توانایی‌هایش می‌چرخانند
[ترجمه ترگمان]بحران ها هر دو روش خود را برای آزمودن mettle استفاده خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But he strew the water with peacock feathers and the camels crossed over them like a bridge.
[ترجمه گوگل]اما او آب را با پرهای طاووس پاشید و شترها مانند پل از روی آنها گذشتند
[ترجمه ترگمان]اما او آب را با پره ای طاووس کنده و شترها روی آن ها مثل یک پل عبور کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. None knows like him to strew the wheaten Grain, Or drive the Plough-share o'er the fertile Plain.
[ترجمه گوگل]هیچ کس مانند او نمی داند که دانه گندم را بپاشد، یا گاوآهن را در دشت حاصلخیز راند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از او خوشش نمی اید که دانه wheaten را پاک کند، یا the را از دشت حاصلخیز بیرون براند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does the farmer return strew straw to the field?
[ترجمه گوگل]آیا کشاورز کاه را به مزرعه برمی گرداند؟
[ترجمه ترگمان]آیا کشاورزی کاه و کاه را به مزرعه برمی گرداند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Though the work was dull and strew, they plodded away at it in earnest.
[ترجمه گوگل]گرچه کار کسل کننده و کسل کننده بود، اما با جدیت آن را کنار گذاشتند
[ترجمه ترگمان]با وجود این که کار سخت و کثیف بود با گام های سنگین به سوی آن رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The chandelier falls and its pieces strew the floor; pick them up again piece by piece.
[ترجمه گوگل]لوستر می افتد و تکه های آن زمین را پرت می کند آنها را دوباره تکه تکه بردارید
[ترجمه ترگمان]چلچراغ روی زمین می افتد و تکه های آن روی زمین ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pour honey and strew white sesame.
[ترجمه فاطمه عبدی] عسل بریز و کنجد سفید را روی آن بپاش.
|
[ترجمه گوگل]عسل را بریزید و کنجد سفید را بپاشید
[ترجمه ترگمان]به خاطر عسل و کنجد سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shells of all shapes and sizes strew the long narrow beach.
[ترجمه گوگل]صدف ها در هر شکل و اندازه ای ساحل طولانی باریک را پراکنده کرده اند
[ترجمه ترگمان]مجهز به هر شکل و اندازه در ساحل باریک و باریک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yes, strew is being turned into biofuel to power cars.
[ترجمه گوگل]بله، استرو در حال تبدیل شدن به سوخت زیستی برای تامین انرژی خودروها است
[ترجمه ترگمان]بله، این روش برای خودروهای برقی به سوخت زیستی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Requiescat Matthew Arnold Strew on her roses, roses And never a spray of yew.
[ترجمه گوگل]متیو آرنولد روی گل رز، گل رز و هرگز یک اسپری سرخدار ریخته است
[ترجمه ترگمان]Requiescat ماتی و آرنولد strew بر روی گله ای رز ماری نشسته بود و هرگز یک اسپری سرخ دار نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their custom is to strew flowers over the graves.
[ترجمه گوگل]رسم آنها این است که روی قبرها گل می پاشند
[ترجمه ترگمان]عادت آن ها برای استفاده از گل ها بر روی قبرها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The racoons knock over the rubbish bins in search of food, and strew the contents all over the ground.
[ترجمه گوگل]راکون ها در جستجوی غذا روی سطل های زباله می کوبند و محتویات آن را در سراسر زمین می ریزند
[ترجمه ترگمان]The سطل زباله را در جست و جوی خوراک می ریختند و هر all را روی زمین پاک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Have you any tips to help me or warnings of difficulties that strew my path?
[ترجمه گوگل]آیا راهنمایی برای کمک به من یا هشدار در مورد مشکلاتی که مسیرم را پرت کرده است دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما نکاتی برای کمک به من یا هشدارهای مشکلاتی که روش مرا در پیش گرفته اند به من کمک کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاشیدن (فعل)
infuse, pour, spatter, besprinkle, spray, sprinkle, sparge, bestrew, strew, spurt, dust, inseminate, perfuse

ریختن (فعل)
infuse, pour, found, lave, besprinkle, shed, cast, splash, bestrew, strew, decant, dust, melt, disembogue, disgorge

پخش کردن (فعل)
spread, propagate, divide, distribute, give out, shift, broadcast, diffuse, sparge, cast, scatter, strew, effuse, flange, ted

انگلیسی به انگلیسی

• scatter, sprinkle; spread or cover a surface; be scattered or spread over a surface; disseminate, distribute
if things are strewn somewhere, they are scattered there untidily.
if things strew a place, they lie scattered there.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To scatter or spread things untidily over a surface
🔍 مترادف: Scatter
✅ مثال: She strewed rose petals along the path leading to the altar.
پر کردن سطح با پراکندن چیز های دیگه
1. ریختن. پاشیدن 2. پوشاندن با
مثال:
a gully strewn with rocks
کانال بوسیلة تخته سنگها پوشانده شده.
پخش و پلا کردن
پر شدن ، مملو شدن
پوشش دادن

بپرس