فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: strews, strewing, strewed, strewn
حالات: strews, strewing, strewed, strewn
• (1) تعریف: to scatter or sprinkle.
• مترادف: scatter, sprinkle
• مشابه: disperse, distribute, litter
• مترادف: scatter, sprinkle
• مشابه: disperse, distribute, litter
- The flower girls strewed petals before the bride.
[ترجمه ساعی رضایی] ساقدوش ها گلبرگ ها را جلوی پای عروس ریختند|
[ترجمه گوگل] دختران گل پیش عروس گلبرگ می ریختند[ترجمه ترگمان] دختران گل گلبرگ های گل را پیش عروس ریخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cover (something) with, or as if with, a scattering or sprinkling.
• مشابه: dot, sprinkle
• مشابه: dot, sprinkle
- Leaves strewed the path.
[ترجمه شان] برگ ها جاده را پوشانذه بودند.|
[ترجمه گوگل] برگ ها مسیر را پراکنده کردند[ترجمه ترگمان] برگ های روی جاده پخش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His arms were strewn with tattoos.
[ترجمه گوگل] بازوانش پر از خالکوبی بود
[ترجمه ترگمان] دست هایش پر از خال کوبی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دست هایش پر از خال کوبی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to scatter or sprinkle something on or in.
• مشابه: clutter, litter
• مشابه: clutter, litter
- The child strewed the floor with toy soldiers.
[ترجمه امید] کودک سربازهای اسباب بازی اش را پخش زمین کرد.|
[ترجمه گوگل] کودک با سربازان اسباب بازی کف زمین را پاشید[ترجمه ترگمان] کودک با سربازان اسباب بازی زمین را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to spread over a wide area.
• مترادف: scatter, spread
• مشابه: broadcast, disperse
• مترادف: scatter, spread
• مشابه: broadcast, disperse
- The explosion strewed debris over several counties.
[ترجمه گوگل] این انفجار آوارها را در چندین شهرستان پخش کرد
[ترجمه ترگمان] انفجار بر روی چندین بخش پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انفجار بر روی چندین بخش پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید