statistics

/stəˈtɪstɪks//stəˈtɪstɪks/

معنی: احصائیه، امار، ارقام، فن امارگری، امارشناسی
معانی دیگر: آمار، (فعل مفرد) آمار شناسی، دانش آمار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (used with a sing. verb) the mathematical study of numerical information, esp. representative information about a limited portion of a population that is used to make generalized conclusions about the whole.

- Scientists often use statistics to guide decisions about whether or not to accept a hypothesis.
[ترجمه جواد حاجیلو] دانشمندان اغلب از آمار برای هدایت تصمیمات در مورد پذیرش یک فرضیه استفاده می کنند
|
[ترجمه ali afrasi] دانشمندان از امار اغلب برای هدایت تصمیمات در مورد پذیرش چند نظریه استفاده میکردند
|
[ترجمه ش.] دانشمندان برای پذیرش یا رد فرضیه، اغلب از آمار استنباطی بهره می جویند.
|
[ترجمه احمر قربانی] دانشمندان اغلب از آمار برای تصمیم گیری در مورد پذیرش یا عدم پذیرش یک فرضیه استفاده می کنند.
|
[ترجمه گوگل] دانشمندان اغلب از آمار برای راهنمایی تصمیم گیری در مورد پذیرش یا عدم پذیرش یک فرضیه استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] دانشمندان اغلب از آمار برای هدایت تصمیمات در مورد اینکه آیا یک فرضیه را قبول نکنند یا خیر استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (used with a pl. verb) a number of pieces of numerical information.
مشابه: data, material

- The census gathers statistics about the population.
[ترجمه ش.] سرشماری، داده های آماری جمعیت را گردآوری می کند.
|
[ترجمه گوگل] این سرشماری آماری را در مورد جمعیت جمع آوری می کند
[ترجمه ترگمان] در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این شهر gathers نفر اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. statistics don't lie
آمار دروغ نمی گوید.

2. statistics is a branch of mathematics
آمار بخشی از ریاضیات است.

3. statistics on births and deaths
آمار زاد و میر

4. statistics on car thefts
آمار سرقت اتومبیل

5. raw statistics
آمار خام

6. an arsenal of statistics to be used in a debate
مجموعه ای از آمار برای به کار بردن در مناظره

7. partition induced by statistics
(ریاضی) افزار القا شده توسط آمار

8. to fortify one's arguments with statistics
مباحث خود را با آمار به اثبات رساندن

9. they fleshed out the plan with statistics
آنها با افزودن آمار طرح را کامل کردند.

10. he tried to buttress his reasoning with statistics
سعی می کرد استدلال خود را با آمار و ارقام تقویت کند.

11. he illustrated his point by giving examples and statistics
او با آوردن مثال و آمار مطلب خود را روشن کرد.

12. The most striking feature of those statistics is the high proportion of suicides.
[ترجمه احمد قربانی] بارزترین ویژگی این آمار، نسبت بالای خودکشی است.
|
[ترجمه گوگل]بارزترین ویژگی این آمار، نسبت بالای خودکشی است
[ترجمه ترگمان]برجسته ترین ویژگی این آمار میزان بالای خودکشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The statistics don't reveal of course unrecorded crime.
[ترجمه احمد قربانی] البته این آمار جنایات ثبت نشده را نشان نمی دهد.
|
[ترجمه گوگل]آمار البته جنایت ثبت نشده را فاش نمی کند
[ترجمه ترگمان]آمار حاکی از آن است که جرم ثبت نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Statistics showed a reverse trend to that recorded in other countries.
[ترجمه احمد قربانی] آمارها روند معکوس نسبت به سایر کشورها را نشان می دهد.
|
[ترجمه گوگل]آمارها روند معکوس نسبت به ثبت شده در سایر کشورها را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]آمار نشان دهنده یک گرایش معکوس به این ثبت در کشورهای دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Official statistics show real wages declining by 24%.
[ترجمه احمد قربانی] آمارهای رسمی حاکی از کاهش 24 درصدی دستمزدهای واقعی است.
|
[ترجمه گوگل]آمارهای رسمی حاکی از کاهش 24 درصدی دستمزدهای واقعی است
[ترجمه ترگمان]آمار رسمی حاکی از کاهش ۲۴ درصدی حقوق های واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Statistics show that 50% of new businesses fail in their first year.
[ترجمه ش.] آمارها نشان می دهند که پنجاه درصد کسب و کارهای جدید، در طول یک سال اول کار خود با شکست مواجه می شوند.
|
[ترجمه احمد قربانی] آمار نشان می دهد که 50 درصد از کسب و کارهای جدید در سال اول شکست می خورند.
|
[ترجمه مالک] آمار نشان دهنده این است که ۵۰ درصد از کسب و کار های جدید در سال اول خود دچار شکست میشوند
|
[ترجمه گوگل]آمارها نشان می دهد که 50 درصد از کسب و کارهای جدید در سال اول شکست می خورند
[ترجمه ترگمان]آمار نشان می دهد که ۵۰ درصد از کسب و کاره ای جدید در اولین سال خود شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Statistics show that far more people are able to ride a bicycle than can drive a car.
[ترجمه ش.] آمار نشان می دهد که تعداد افرادی که بلدند دوچرخه سواری کنند، بسیار بیشتر از افرادی است که می توانند رانندگی کنند.
|
[ترجمه احمد قربانی] آمار نشان می دهد که افراد بسیار بیشتری نسبت به رانندگی با ماشین می توانند دوچرخه سواری کنند.
|
[ترجمه گوگل]آمار نشان می دهد که افراد بسیار بیشتری نسبت به رانندگی با ماشین می توانند دوچرخه سواری کنند
[ترجمه ترگمان]آمار نشان می دهد که افراد بسیار بیشتری قادر به دوچرخه سواری با دوچرخه هستند تا راندن خودرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The statistics seriously underestimate the number of people affected.
[ترجمه احمد قربانی] آمار به طور جدی تعداد افراد آسیب دیده را دست کم می گیرد.
|
[ترجمه گوگل]آمار به طور جدی تعداد افراد مبتلا را دست کم می گیرد
[ترجمه ترگمان]آمار به طور جدی تعداد افراد آسیب دیده را دست کم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. According to official statistics the disease killed over 500 people.
[ترجمه ش.] طبق آمار رسمی، این بیماری جان بیش از ۵۰۰ نفر را گرفته است.
|
[ترجمه احمد قربانی] طبق آمار رسمی، این بیماری جان بیش از 500 نفر را گرفت.
|
[ترجمه گوگل]بر اساس آمار رسمی، این بیماری جان بیش از 500 نفر را گرفت
[ترجمه ترگمان]براساس آمار رسمی این بیماری بیش از ۵۰۰ نفر کشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احصائیه (اسم)
census, statistics

امار (اسم)
census, statistics

ارقام (اسم)
statistics

فن امارگری (اسم)
statistics

امارشناسی (اسم)
statistics

تخصصی

[حسابداری] آمار
[عمران و معماری] آمار - آمارشناسی - علم آمار
[کامپیوتر] آمار .
[مهندسی گاز] آمار، آمارشناسی
[بهداشت] آمار
[نساجی] آمار
[ریاضیات] آمار، آمار شناسی، علم آمار، آمارگان
[آمار] آمار

انگلیسی به انگلیسی

• branch of mathematics that deals with the collection and interpretation of numerical information

پیشنهاد کاربران

آمار
مثال: The statistics show an increase in unemployment.
آمار نشان می دهد که بیکاری در حال افزایش است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : state / statement / station
✅️ اسم ( noun ) : state / stateliness / statement / station / statism / statist / statistics ( stats ) / statistician / stationariness / statue / stature / status / stater / stationery / stationarity / stationer / statistic
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : state / stateless / stately / static / stationary / statist / statistical ( statistic ) / stative / stated
✅️ قید ( adverb ) : statically / statistically / stationarily

دانش آمار
Advanced Persian dictionary:
آماری، آماره، آمار
آمار، علم آمار، آمارشناسی
⬛ STATICS ⬛ استاتیک / ایستایی
noun
[noncount] technical : the science that studies the relationship between forces that keep objects in balance
⬛ STATISTICS ⬛ آمار
noun
the practice or science of collecting and analysing numerical data in large quantities, especially for the purpose of inferring proportions in a whole from those in a representative sample
...
[مشاهده متن کامل]

the science of using information discovered from studying numbers
خیلی احتمالش بالاست که این دو تا کلمه با هم اشتباه گرفته بشه

آمار
امار، نتیجه رقابت،

بپرس