stalked

جمله های نمونه

1. he got up angrily and stalked out of the room
با خشم از جا برخاست و با قدم های بلند از اتاق خارج شد.

2. The lion stalked its prey through the long grass.
[ترجمه محسن] شیر از میانه بوته های بلند شکار خود تعقیب میکرد
|
[ترجمه گوگل]شیر شکار خود را از لابه لای علف های بلند می گذراند
[ترجمه ترگمان]شیر طعمه خود را از میان علف ها بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was stalked by a jilted ex-boyfriend.
[ترجمه گوگل]او توسط یک دوست پسر سابق بداخلاق تعقیب شد
[ترجمه ترگمان]اون با دوست پسر قبلیش رفت و آمد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stalked off in high dudgeon.
[ترجمه گوگل]او در دودج بلند تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]او با اوقات تلخی بسیار بیرون رفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stalked off, leaving them all staring after her.
[ترجمه مهدی] او با آرامش آنها را ترک کرد در حالی که نگاه همه به او بود
|
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] در حالی که نگاه دیگران ( بجای ضمیر مونث - She ) گابیریلا دنبال می کردند او بامتانت از اتاق خارج شد.
|
[ترجمه گوگل]او راه افتاد و همه را رها کرد که به دنبال او خیره شوند
[ترجمه ترگمان]او با قدم های بلند از اتاق بیرون رفت و همه را به او خیره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The gunmen stalked the building, looking for victims.
[ترجمه گوگل]مردان مسلح ساختمان را تعقیب کردند و به دنبال قربانیان بودند
[ترجمه ترگمان]مردان مسلح به دنبال قربانیان وارد ساختمان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He stalked his victim as she walked home, before attacking and robbing her.
[ترجمه گوگل]او قربانی خود را در حالی که به خانه می رفت تعقیب می کرد، قبل از اینکه به او حمله کند و او را سرقت کند
[ترجمه ترگمان]قبل از حمله و دستبرد زدن به خانه، با گام های بلند به سوی خانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He stalked off without a word.
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] تام ( بجای ضمیر مذکر سوم شخص - He ) بدون آن که کلامی بیان نماید سالن را ترک کرد.
|
[ترجمه گوگل]بدون هیچ حرفی به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]بی آن که حرفی بزند با گام های بلند از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He stalked to the building.
[ترجمه گوگل]به سمت ساختمان دوید
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به سمت ساختمان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was stalked by an obsessed fan.
[ترجمه گوگل]او توسط یک طرفدار وسواس تعقیب شد
[ترجمه ترگمان] اون با یه طرفدار وسواس آمیزی تعقیب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He stalked angrily out of the room.
[ترجمه گوگل]با عصبانیت از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has been stalked by the fear and the condemnation of his conscience.
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] متواری شدن رافائل آمیخته با دهشت و نگرانی همراه بود.
|
[ترجمه گوگل]ترس و محکومیت وجدانش او را تحت تعقیب قرار داده است
[ترجمه ترگمان]او با ترس و محکومیت وجدانش به این سو و آن سو کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The actress stalked out of a press conference when asked if she had a weight problem.
[ترجمه گوگل]این بازیگر در یک کنفرانس مطبوعاتی وقتی از او پرسیدند که آیا مشکل وزنی دارد یا خیر، بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه هنگامی که از او سوال شد که آیا مشکل وزن دارد، از یک کنفرانس خبری کناره گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yvonne turned and stalked out of the room in disgust.
[ترجمه حسین کتابدار] ایوان با انزجار برگشت و با گام های بلند و تند از اتاق خارج شد.
|
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] ایوان با کراهت بلند شد و با همان تنفر و تکدر سنگین ( قدم زدن با عصبانیت و ناراحتی ) از اتاق خارج شد.
|
[ترجمه گوگل]ایوان برگشت و با انزجار از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]ایوان برگشت و با تنفر از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The scandal about his private life stalked the firm soon.
[ترجمه حسین کتابدار] رسوایی زندگی خصوصی اش بزودی به شرکتش می رسد.
|
[ترجمه گوگل]رسوایی در مورد زندگی خصوصی او به زودی شرکت را تحت الشعاع قرار داد
[ترجمه ترگمان]رسوایی زندگی خصوصی او به زودی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having a stalk, having a stem

پیشنهاد کاربران

بپرس