sporadic

/spəˈrædɪk//spəˈrædɪk/

معنی: متناوب، پراکنده، انفرادی، تک و توک، تک تک
معانی دیگر: گهگاهی، چندوقت یکبار، (از نظر زمان) پراکنده، متفرق، منقطع، ناپیوسته، گاه وبیگاه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sporadically (adv.)
• : تعریف: occurring irregularly or in a thinly scattered manner in time or space.
متضاد: continual, continuous, frequent, regular, steady
مشابه: erratic, occasional, periodic

- There was sporadic gunfire throughout the night.
[ترجمه سیف الدین زاهدی] در طول شب هر چند وقت یکبار صدای تیر اندازی شنیده می شد.
|
[ترجمه گوگل] در طول شب تیراندازی پراکنده وجود داشت
[ترجمه ترگمان] در طول شب صدای شلیک گلوله شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sporadic outbreaks of the disease still occur.
[ترجمه dr.az] شیوع گاه و بیگاه این بیماری هنوز رخ میدهد
|
[ترجمه گوگل] شیوع پراکنده این بیماری هنوز هم رخ می دهد
[ترجمه ترگمان] شیوع این بیماری هنوز رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sporadic gunfire
تیراندازی پراکنده

2. Her attendance at school was sporadic.
[ترجمه محمد توبچی زادگان] حضور او در مدرسه به طور متناوب بود
|
[ترجمه مریم یخکشی] حضور او در مدرسه ناپیوسته بود.
|
[ترجمه گوگل]حضور او در مدرسه پراکنده بود
[ترجمه ترگمان]مراقبت او در مدرسه sporadic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There has been sporadic violence downtown.
[ترجمه مریم یخکشی] در مرکز شهر خشونت پراکنده وجود داشته است.
|
[ترجمه گوگل]خشونت پراکنده در مرکز شهر رخ داده است
[ترجمه ترگمان]در مرکز شهر خشونت پراکنده ای وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In spite of sporadic violence, polling was largely orderly.
[ترجمه مریم یخکشی] با وجود خشونت پراکنده، رای گیری بسیار مرتب بود.
|
[ترجمه گوگل]علیرغم خشونت های پراکنده، رای گیری تا حد زیادی منظم بود
[ترجمه ترگمان]علی رغم خشونت پراکنده، رای گیری بسیار منظم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There were reports of sporadic fighting in the streets.
[ترجمه مجید] گزارش ها از نبردهای خیابانی پراکنده حکایت می کردند.
|
[ترجمه گوگل]گزارش هایی از درگیری های پراکنده در خیابان ها شنیده می شود
[ترجمه ترگمان]گزارش هایی از نبرده ای پراکنده در خیابان ها شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sporadic gunfire, explosions and shouting in the depths of the forest, seemed to belong to a different world.
[ترجمه گوگل]تیراندازی های پراکنده، انفجارها و فریادها در اعماق جنگل، به نظر به دنیای دیگری تعلق داشت
[ترجمه ترگمان]تیراندازی پراکنده، انفجارها و فریاد زدن در اعماق جنگل به نظر می رسید به دنیایی متفاوت تعلق داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since then he has been on sporadic drinking binges.
[ترجمه مریم یخکشی] پس از آن او مشغول نوشیدن پراکنده ی مشروبات الکلی بوده است.
|
[ترجمه گوگل]از آن زمان او به طور پراکنده مشروب خواری کرده است
[ترجمه ترگمان]از اون موقع تا حالا با binges های sporadic رفته بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our advertising campaigns have been too sporadic to have had a lot of success.
[ترجمه مریم یخکشی] کمپین های تبلیغاتی ما بسیار ناپیوسته تر از آن بوده است که موفقیت زیادی داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل]کمپین های تبلیغاتی ما آنقدر پراکنده بوده اند که موفقیت زیادی کسب نکرده اند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی ما بسیار پراکنده شده اند تا موفقیت زیادی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Too sporadic to measure on the feh scale.
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری در مقیاس فه بسیار پراکنده است
[ترجمه ترگمان]زمان زیادی برای اندازه گیری در مقیاس feh وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was rioting and sporadic fighting in the city as rival gangs clashed.
[ترجمه گوگل]با درگیری گروه های رقیب، شورش و درگیری های پراکنده در شهر رخ داد
[ترجمه ترگمان]شورش و درگیری های پراکنده در شهر رخ داد، زیرا گروهه ای رقیب درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The unpredictable, sporadic nature of storms on an open coast presumably render exposed shores unstable in this respect.
[ترجمه گوگل]ماهیت غیرقابل پیش بینی و پراکنده طوفان ها در سواحل باز احتمالاً سواحل در معرض دید را از این نظر ناپایدار می کند
[ترجمه ترگمان]طبیعت غیرقابل پیش بینی و پراکنده طوفان ها در یک ساحل باز احتمالا سواحل را در این رابطه ناپایدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perhaps it means that low-key, sporadic participation, which is the norm for most displays of citizenship, is not enough?
[ترجمه گوگل]شاید این بدان معناست که مشارکت کم‌اهمیت و پراکنده، که هنجار اکثر نمایش‌های شهروندی است، کافی نیست؟
[ترجمه ترگمان]شاید این بدان معنی است که مشارکت کم و گاه و گاه و بیگاه، که معیار برای بسیاری از نمایش های شهروندی است، کافی نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sporadic shutting off of town centres by selective use of barriers is already under way to stop the bombers.
[ترجمه گوگل]بستن پراکنده مراکز شهرها با استفاده انتخابی از موانع در حال حاضر برای متوقف کردن بمب افکن ها در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]قطع پراکنده مراکز شهر توسط استفاده گزینشی از موانع پیش از این برای متوقف کردن بمب گذاران در دست انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hence, interest was slight and sporadic, and the works were not assimilated into mainstream western art history.
[ترجمه گوگل]از این رو، علاقه اندک و پراکنده بود و آثار با جریان اصلی تاریخ هنر غرب جذب نشدند
[ترجمه ترگمان]از این رو، علاقه اندک و پراکنده بود، و آثار به جریان اصلی هنر غرب گرایش نیافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متناوب (صفت)
staggering, alternate, intermittent, alternative, alternating, periodic, sporadic, discontinuous, spasmodic

پراکنده (صفت)
straggly, outspread, diffused, sporadic, far-flung

انفرادی (صفت)
single, sporadic

تک و توک (صفت)
single, sporadic

تک تک (صفت)
sporadic

انگلیسی به انگلیسی

• irregular, fitful, occasional, infrequent
sporadic events happen at irregular intervals.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Occurring irregularly or infrequently ⚡📅
🔍 مترادف: Intermittent
✅ مثال: The sporadic rain showers made it difficult to plan the outdoor event.
به معنای مقطعی هم میشه ( چیزی که توی یک زمان خاص رخ میده و بعد مجدد از بین میره، به صورت منقطع و پراکنده در طول زمان )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : sporadic
✅️ قید ( adverb ) : sporadically
تک گیر [ در علم اپیدمیولوژی]
:Synonym
- irregular
- occasional
✅ ( از نظر زمان ) نامنظم - پراکنده - منقطع - چندوقت یکبار
✅تک و توک - بگیر نگیر - هرازگاهی
?How often do you meet with your friends
When I was younger, I used to meet my friends almost everyday. Even friends outside of school were a part of my daily "social interactions". But now, as a 23 year old working professional, I barely meet anyone during weekdays. I meet my closest friends only on some weekends. These meetups are 💎sporadic💎 too
...
[مشاهده متن کامل]

occasional
گاه و بیگاه
متناوب
Her attendance at school was sporadic
پراگنده
There was sporadic guerilla campaigns
آنجا کمپین های جنگ چریکی پراگنده وجود داشت
sporadic ( پزشکی )
واژه مصوب: تک‏گیر
تعریف: آن دسته از بیماری ها که به طور پراکنده یا در مکان های جداازهم رخ دهد
گاه گدار
تک گیر؛ نادر؛ غیر همه گیر؛ نمونه ای از بیماری معین که معمولاً با منشأ ناشناخته و به صورت موردی بروز می کند.
تک و توک
جسته و گریخته
تک گیر
نامنسجم
نا منظم
intermittent، erratic
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس