پسوند ( suffix )
• : تعریف: marked by (such) a condition, quality, thing, or action.
- burdensome
[ترجمه فاطمه افرازه] حدودا|
[ترجمه ممد] غم انگیز، کمر شکن|
[ترجمه سحر] تعدادی، مقداری|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲] حدودا ، مقداری|
[ترجمه گوگل] سنگین[ترجمه ترگمان] ناگوار …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- lonesome
[ترجمه ترنم] تنها بودن|
[ترجمه گوگل] تنها[ترجمه ترگمان] دلم تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- tiresome
[ترجمه خدیجه] کلافه کننده|
[ترجمه ممد] مزاحم|
[ترجمه ام] کسل کننده|
[ترجمه گوگل] کلافه کننده[ترجمه ترگمان] خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پسوند ( suffix )
• : تعریف: a group that has (such) a number of members.
- foursome
[ترجمه کیمیا] چهار نفر|
[ترجمه ممد] چهار چیز|
[ترجمه Roxana] چهارنفره - چهارتایی.|
[ترجمه گوگل] چهار نفری[ترجمه ترگمان] چهار نفری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: being an unspecified number or amount.
• مشابه: little
• مشابه: little
- some money
[ترجمه 9] کمی پول|
[ترجمه گوگل] مقداری پول[ترجمه ترگمان] مقداری پول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: being unknown or unnamed.
- Some man stopped to inquire about a job.
[ترجمه رضا کارگر] مردی ایستاد درسته. چون some با اسم مفرد قابل شمارش معنی ( ی نکره میده )|
[ترجمه گوگل] مردی ایستاد تا در مورد شغلی پرس و جو کند[ترجمه ترگمان] چند نفر ایستادند تا درباره کار پرس و جو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: being unspecified but relatively great in number or amount.
- It will take some time to finish this job.
[ترجمه رضا کارگر] Somtime بدون فاصله معنی ( وقتی_زمانی ) . some time دارای فاصله معنی ( مقداری ) میدهد|
[ترجمه گوگل] مدتی طول می کشد تا این کار تمام شود[ترجمه ترگمان] مدتی طول می کشد تا این کار تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• (1) تعریف: an indefinite quantity or number in addition to what was previously specified.
• مشابه: several
• مشابه: several
- ten weeks and then some
[ترجمه Roxana] ده هفته و شاید هم بیشتر|
[ترجمه گوگل] ده هفته و سپس چند[ترجمه ترگمان] ده هفته و بعد …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: certain unspecified people, things, or instances.
• مشابه: certain
• مشابه: certain
- Some are friendly and some are not.
[ترجمه گوگل] برخی دوستانه هستند و برخی نه
[ترجمه ترگمان] برخی دوستانه هستند و برخی دیگر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی دوستانه هستند و برخی دیگر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: approximately; about.
- It cost some fifty dollars.
[ترجمه گوگل] حدود پنجاه دلار قیمت داشت
[ترجمه ترگمان] قیمتش پنجاه دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قیمتش پنجاه دلار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) a bit; somewhat.
- He reads some, but not much.
[ترجمه *_*] او کمی مطالعه میکند، ولی نه زیاد.|
[ترجمه گوگل] مقداری می خواند، اما نه زیاد[ترجمه ترگمان] او بعضی چیزها را می خواند، اما نه زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید