اسم ( noun )
• (1) تعریف: a broad and flat or wedge-shaped piece of a larger object.
- slices of bread
[ترجمه atena] چند تکه نان|
[ترجمه moh] قسمت هایی از نان|
[ترجمه امین] تکه های نان|
[ترجمه You] تکه ای از نان|
[ترجمه محبوبه] برش های نان|
[ترجمه گوگل] برش های نان[ترجمه ترگمان] تکه های نان را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a slice of pie
[ترجمه Me] یک تکه پای|
[ترجمه Peter Strahm] یک تکه از کیک میوه ای/یک برش از کیک میوه ای|
[ترجمه گوگل] یک تکه پای[ترجمه ترگمان] یک تکه پای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a portion or segment of anything.
- a slice of their profits
[ترجمه مائده حوایی] سهمی از سود آنها|
[ترجمه گوگل] برشی از سود آنها[ترجمه ترگمان] یک تکه از profits را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in sports such as golf and baseball, the curve of a ball away from the direction intended and toward the right if the player is right-handed, or a ball that follows such a path.
• (4) تعریف: in tennis, a stroke that puts backspin on the ball.
• (5) تعریف: a kitchen implement with a wide blade for lifting portions of food.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slices, slicing, sliced
حالات: slices, slicing, sliced
• (1) تعریف: to divide into slices.
• مشابه: carve, cut
• مشابه: carve, cut
- Will you slice the bread?
[ترجمه شیما.ف] آیا شما نان را تکه خواهید کرد؟|
[ترجمه مائده حوایی] آیا نان را تقسیم می کنید؟|
[ترجمه ELARAF] آیا شما نان را برش میدهید|
[ترجمه گوگل] نان را قاچ می کنی؟[ترجمه ترگمان] تو نان را می بری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to take, as by cutting, from a larger portion (sometimes fol. by off, from, away, or the like).
• مشابه: carve, shave
• مشابه: carve, shave
- Slice some cheese off the block.
[ترجمه گوگل] مقداری پنیر را از بلوک برش دهید
[ترجمه ترگمان] یه کم پنیر از بلوک کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه کم پنیر از بلوک کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to use a knife or the like to cut into or across.
• مشابه: knife, lance, slit
• مشابه: knife, lance, slit
- The surgeon sliced the skin.
[ترجمه گوگل] جراح پوست را برش داد
[ترجمه ترگمان] جراح پوست رو تیکه تیکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جراح پوست رو تیکه تیکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in certain sports, to strike (a ball) so that it curves in a slice, or is given intentional backspin.
• مشابه: undercut
• مشابه: undercut
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: sliceable (adj.), slicer (n.)
مشتقات: sliceable (adj.), slicer (n.)
• (1) تعریف: in certain sports, to hit a ball so it curves in a slice or has backspin.
• (2) تعریف: to move swiftly and in a straight line.
• مشابه: cleave, knife, slash
• مشابه: cleave, knife, slash
- The schooner sliced through the waves.
[ترجمه گوگل] چنگال از میان امواج عبور کرد
[ترجمه ترگمان] کشتی بادبانی از میان امواج گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشتی بادبانی از میان امواج گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید