sketchy

/ˈsket͡ʃi//ˈsket͡ʃi/

معنی: ناقص، از روی عجله، سطحی، عاری از جزئیات
معانی دیگر: ناتمام، نابسنده، سرسری، وابسته به تصویر کلی (عاری از جزئیات)، گرته ای، گزاره ای، پیش نقشی، سردستی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sketchier, sketchiest
مشتقات: sketchily (adv.), sketchiness (n.)
(1) تعریف: giving only outlines or major points; like a sketch.
مترادف: brief, capsule, skeletal, summary
متضاد: detailed, in-depth, thorough
مشابه: compact, concise, succinct, thumbnail

(2) تعریف: incomplete, imperfect, or slight.
مترادف: crude, meager, rough, scanty, skimpy
مشابه: cursory, imperfect, imprecise, incomplete, inexact, insufficient, rudimentary, shallow, slight, uncertain, vague

- a sketchy understanding of the topic
[ترجمه گوگل] درک کلی از موضوع
[ترجمه ترگمان] یک درک ناقص از موضوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) suspicious, unsavory.

- You may trust him, but he seems a bit sketchy to me.
[ترجمه Fatemeh Sk] تو ممکنه بهش اعتماد داشته باشی، ولی اون برای من یکم مشکوک به نظر میرسه
|
[ترجمه آریو] تو شاید بتوانی بهش اعتماد کنی، ولی او برای من کمی مشکوک به نظر میرسه.
|
[ترجمه گوگل] شما ممکن است به او اعتماد کنید، اما او به نظر من کمی مبهم است
[ترجمه ترگمان] شاید به اون اعتماد کنی، اما به نظر من یه کم چرت و پرته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his knowledge of geography is sketchy
دانش او در جغرافی سطحی است.

2. Details of the accident are still sketchy .
[ترجمه آریو] جزئیات این تصادف هنوز ناقصه.
|
[ترجمه گوگل]جزئیات این حادثه هنوز مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]جزئیات این حادثه هنوز ناقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Details of what actually happened are still sketchy.
[ترجمه آریو] جزئیات آنچه به راستی رخ داده هنوز کامل نیست.
|
[ترجمه گوگل]جزییات آنچه در واقع اتفاق افتاده است هنوز مشهود است
[ترجمه ترگمان]جزئیات آنچه که در واقع رخ داد هنوز ناقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So far we only have sketchy information about what caused the explosion.
[ترجمه آریو] تا کنون ما تنها داده های ناقصی درباره عامل انفجار داریم.
|
[ترجمه گوگل]تا کنون ما فقط اطلاعات کلی در مورد علت انفجار داریم
[ترجمه ترگمان]تاکنون ما تنها اطلاعات ناقص درباره آنچه باعث انفجار شده است داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Information about the crisis was sketchy and hard to get.
[ترجمه آریو] داده های درباره بحران کلی بوده و به سختی بدست آمد.
|
[ترجمه گوگل]اطلاعات مربوط به بحران کلی بود و به سختی به دست می آمد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به این بحران ناقص و سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gave us only a very sketchy account of his visit.
[ترجمه آریو] او تنها گزارش کلی و بدون جزئیاتی از بازدیدش به ما داد.
|
[ترجمه گوگل]او فقط یک گزارش بسیار واضح از بازدید خود به ما داد
[ترجمه ترگمان]فقط شرح مختصری از آمدنش را به ما داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your essay gives a rather sketchy treatment of the problem.
[ترجمه گوگل]مقاله شما یک درمان نسبتاً کلی از مشکل ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]مقاله تو یه درمان نسبتا ناقص از مشکل ایجاد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So, out came the plans, very sketchy, but a start.
[ترجمه گوگل]بنابراین، طرح ها بیرون آمدند، بسیار ناقص، اما یک شروع
[ترجمه ترگمان]خب، نقشه مون خیلی کم بود اما از اول شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meanwhile the Midland's board was only allowed sketchy details about the breakneck expansion.
[ترجمه گوگل]در همین حال، هیئت مدیره میدلند فقط اجازه داشت جزییات ناقص در مورد گسترش وحشتناک را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، هییت مدیره Midland تنها برای جزییات sketchy در مورد گسترش breakneck مجاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Background sketchy, certainly no criminal record.
[ترجمه گوگل]پس زمینه ناقص، مطمئناً بدون سابقه کیفری
[ترجمه ترگمان]، بدون سابقه، بدون سابقه جنایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What does this sketchy historical record suggest for today's number one power?
[ترجمه گوگل]این پیشینه تاریخی ناقص چه چیزی را برای قدرت شماره یک امروز پیشنهاد می کند؟
[ترجمه ترگمان]این سابقه تاریخی ناقص برای شماره امروز یک قدرت چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The skull was a leering, bleached thing with sketchy ridge-lines, the sword sort of shiny in silver-white thread, the snake convincingly constrictor-looking, the eagles strikingly noble and angry.
[ترجمه گوگل]جمجمه اشیای محجوب و سفید شده با خطوط برآمدگی طرح دار، شمشیر به نوعی براق با نخ نقره ای سفید، مار قانع کننده به نظر می رسید، عقاب ها به طرز چشمگیری نجیب و عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]جمجمه یک وری شده بود و آن چیز سفید و سفید بود، با خطوطی که به طور ناقص در آن دیده می شد، شمشیری که با نخ سفید نقره ای براق بود، و عقاب به شکل بی نهایت زیبا و بسیار خشمگین و بسیار خشمگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our information on Israeli intentions was sketchy.
[ترجمه گوگل]اطلاعات ما در مورد نیات اسرائیل ناقص بود
[ترجمه ترگمان]اطلاعات ما در مورد اهداف اسرائیل ناقص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a sketchy, inadequate and dangerous scheme.
[ترجمه گوگل]این یک طرح کلی، ناکافی و خطرناک بود
[ترجمه ترگمان]این یک نقشه ناقص و ناقص و خطرناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We managed to piece together the truth from several sketchy accounts.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم حقیقت را از چندین روایت ناقص جمع آوری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تونستیم حقیقت رو از چند تا حساب ناقص کنار هم جمع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناقص (صفت)
rudimentary, malformed, incorrect, faulty, defective, fragmentary, mutilate, half-baked, imperfect, incomplete, sketchy, skimpy, half, imperfective, manque, roughcast

از روی عجله (صفت)
sketchy, expeditious, precipitous

سطحی (صفت)
surface, superficial, sketchy, skin-deep, planar, shallow

عاری از جزئیات (صفت)
sketchy

انگلیسی به انگلیسی

• rough, crude, serving as a basic outline; incomplete; superficial
sketchy knowledge or accounts of something are not complete because they do not have many details.

پیشنهاد کاربران

[محله] نا امن
This term is used to describe something or someone that seems suspicious, unreliable, or questionable.
چیزی یا شخصی که مشکوک، غیرقابل اعتماد یا سوال انگیز به نظر می رسد
مثال؛
I don’t trust that guy, he gives off a sketchy vibe.
...
[مشاهده متن کامل]

In a discussion about a business deal, someone might say, “The terms of the contract seem a bit sketchy. ”
A person might describe a shady neighborhood by saying, “That area of town is known for being sketchy. ”

نا صادق
Example : My friend is so sketchy
دوست من خیلی سطحی نگره.
مشکوک
گوتره ای، کیلویی
مثال: your analysis was so sketchy
تحلیلت گوتره ای بود. تحلیلت کیلویی بود
منظور اینه که بدون تفکر و بررسی دقیق، و صرفا معیوب و ناقص و کلی بود.
Unsafe
نا امن
مبهم
ناتمام
نامطمئن
نادقیق

دهاتی
مشکوک . . . در مکالمات محاوره استفاده میشود
ناقص
کُلی، غیردقیق، نه چندان دقیق، ناکافی، ناقص، نا تمام، معیوب، کاستی دار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس