• : تعریف: a utensil with a wire mesh or finely perforated bottom, used as a strainer or to sift or pur�e solids. • مشابه: filter
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: sieves, sieving, sieved مشتقات: sievelike (adj.)
• : تعریف: to pass or force through, or as if through, a sieve; sift. • مشابه: bolt, sift, strain
جمله های نمونه
1. the meshes of a sieve
چشمه های غربال
2. have a memory like a sieve
حافظه ی ضعیف داشتن
3. Pass the sauce through a sieve to remove any lumps.
[ترجمه charlii] سس رو از آبکش بریزید تا قلمبه نشود
|
[ترجمه گوگل]سس را از صافی رد کنید تا توده ها از بین بروند [ترجمه ترگمان]سس رو از طریق آبکش رد کن تا تیکه تیکه تیکه کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Press the raspberries through a fine sieve to form a puree.
[ترجمه گوگل]تمشک ها را از یک الک ریز فشار دهید تا به شکل پوره درآید [ترجمه ترگمان]تمشک را به خامه خوبی فشار دهید تا به صورت پوره تبدیل به خامه شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Wash the rice in a sieve under cold running water.
[ترجمه گوگل]برنج را در صافی زیر آب سرد و جاری بشویید [ترجمه ترگمان]برنج را در غربال کردن آب سرد بشویید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Draw water with a sieve.
[ترجمه learner] کار بیهوده انجام دادن - برای کاری که محکوم به شکست است وقت و انرژی گذاشتن
|
[ترجمه گوگل]با الک آب بکشید [ترجمه ترگمان]آب را با الک بکشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sieve the flour and cocoa powder into a bowl.
[ترجمه پویا محمودی] آرد و پودر کاکائو را در یک کاسه الک کنید.
|
[ترجمه گوگل]آرد و پودر کاکائو را در ظرفی الک کنید [ترجمه ترگمان]آرد و پودر کاکائو را در کاسه ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Strain the cream through a fine sieve into the egg mixture.
[ترجمه گوگل]خامه را از صافی ریز در مخلوط تخم مرغ صاف کنید [ترجمه ترگمان]خامه را از الک هم به مخلوط تخم مرغ Strain [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sieve the flour into a bowl.
[ترجمه گوگل]آرد را در یک کاسه الک کنید [ترجمه ترگمان]آرد را در ظرف فرو برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We often shake flour through a sieve.
[ترجمه گوگل]ما اغلب آرد را از صافی تکان می دهیم [ترجمه ترگمان]ما اغلب از طریق غربال آرد می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Put the flour through a sieve to sift out the lumps.
[ترجمه گوگل]آرد را در الک بریزید تا گلوله ها الک شوند [ترجمه ترگمان]آرد را در غربال بگذار تا the را الک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Press the apricot jam through a sieve and stir in one tablespoon of cold water.
[ترجمه گوگل]مربای زردآلو را صاف کرده و با یک قاشق غذاخوری آب سرد هم بزنید [ترجمه ترگمان]مربای زردآلو را از طریق غربال فشار دهید و یک قاشق سوپ خوری آب سرد را تکان دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To make the pastry, sieve the flour and salt into a mixing bowl.
[ترجمه گوگل]برای درست کردن شیرینی، آرد و نمک را در یک کاسه الک کنید [ترجمه ترگمان]برای درست کردن شیرینی، آرد و نمک را در یک کاسه بریزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Strain marinade through a fine sieve, reserving onions and marinating juices separately.
[ترجمه گوگل]ماریناد را از طریق یک الک ریز صاف کنید، پیازها و آب میوه ها را جداگانه نگه دارید [ترجمه ترگمان]Strain از طریق غربال ظریف، پیاز و عصاره marinating را به طور جداگانه رزرو کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
غربال (اسم)
chaffer, screen, riddle, bolter, sieve, harp, cribble, ethmoid bone
الک (اسم)
bolter, sieve, harp, sifter, scalp
اردبیز (اسم)
sieve
پرویزن (اسم)
sieve
الک کردن (فعل)
garble, bunt, screen, sieve, sift
غربال کردن (فعل)
riddle, sieve, sift, winnow
تخصصی
[شیمی] الک، پرویزن، غربال، توری [عمران و معماری] الک - الک کردن - سرند - سرند کردن - غربال - غربال کردن [نساجی] غربال کردن - صاف کردن - غربال - الک [ریاضیات] غربال [معدن] غربال (دانه بندی) [آب و خاک] الک و غربال
انگلیسی به انگلیسی
• device of wire mesh or perforated metal (used for straining, sifting, etc.) pass through a sieve a sieve is a tool consisting of a metal or plastic ring with a wire or plastic net attached to it. it is used for separating liquids from solids or larger pieces of something from smaller pieces. when you sieve a liquid or powder-like substance, you put it through a sieve.
پیشنهاد کاربران
sieve ( n ) ( sɪv ) =a tool for separating solids from liquids or larger solids from smaller solids, made of a wire or plastic net attached to a ring.
sieve tube اوند آبکش
صافی چای و مایعات
الک مترادف: sifter ✅️ نکته: sifter امریکن و sieve بریتیش می باشد
الک، غربال، کمو با صافی تفاوت دارد، فقط الک کردن و غربال Strainer=صافی