sheer

/ˈʃɪr//ʃɪə/

معنی: صرف، پارچه ظریف، حریری، راست، مطلق، خالص، پاک، محض، برگشتن، کنار زدن، کنار رفتن، انحراف حاصل کردن، بکلی، بطور عمودی، یک راست
معانی دیگر: ویراژ دادن، (ناگهان) کج رفتن، پیچیدن (به یک سو)، چرخش، پیچش، کژ رفت، (پارچه) فرانما، نازک، بدن نما، تن نما، کامل، ناب، بی آمیغ، بی غش، پرشیب، پرتگاه، عمودی، سرراست، مستقیم، ازسر، تند، بطورعمود، مستقیما، ظریف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: sheerer, sheerest
(1) تعریف: transparently thin or fine.
مترادف: diaphanous, filmy, gauzy, gossamer, transparent
متضاد: opaque, thick
مشابه: airy, fine, hyaline, light, thin, translucent

- a sheer fabric
[ترجمه Mrjn] یک پار چه ی نازک /بدن نما /حریری/نازک
|
[ترجمه گوگل] یک پارچه شفاف
[ترجمه ترگمان] یک پارچه ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pure and total; unmixed with other substances, qualities, or the like.
مترادف: plain, pure, unadulterated
مشابه: absolute, complete, out-and-out, perfect, stark, thorough, total, unalloyed, unmitigated, unqualified, utter

- accomplished by sheer talent
[ترجمه گوگل] با استعداد محض انجام شده است
[ترجمه ترگمان] که با استعداد محض انجام شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a mile of sheer mud
[ترجمه حسین درستی] یک مایل از گل خالص
|
[ترجمه لیما] مسیری از گل خالص
|
[ترجمه گوگل] یک مایل گل خالص
[ترجمه ترگمان] یک مایل گل خالص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- sheer terror
[ترجمه گوگل] وحشت محض
[ترجمه ترگمان] وحشت محض
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of a surface, almost or totally vertical; not sloping.
مترادف: bluff, precipitous, vertical
متضاد: gradual, sloping
مشابه: abrupt, perpendicular, plumb, sharp, steep, upright

- the sheer side of a building
[ترجمه جواد کیهان] سمت پر شیب ساختمان
|
[ترجمه گوگل] سمت خالص یک ساختمان
[ترجمه ترگمان] قسمت محض یک ساختمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: sheerly (adv.), sheerness (n.)
• : تعریف: completely or absolutely.
مترادف: absolutely, completely, entirely, quite, totally
مشابه: dead, downright, right, stark, wholly

- I am sheer out of money.
[ترجمه علی جادری] من کاملاً بی پولم .
|
[ترجمه گوگل] من خیلی بی پولم
[ترجمه ترگمان] من پول زیادی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: sheers, sheering, sheered
• : تعریف: to swerve or cause to swerve from a course.
مترادف: skew, swerve, veer
مشابه: bear, slue, tack, turn, wrench, yaw
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of swerving from a course.
مترادف: skew, swerve

جمله های نمونه

1. sheer ale
آبجو خالص

2. sheer folly
حماقت محض

3. sheer ice
یخ خالص

4. sheer idiocy
حماقت محض،بلاهت کامل

5. sheer nylon stockings
جوراب های نایلون پانما

6. sheer woolens
پارچه های پشمی فرانما

7. a sheer cliff
یک صخره ی عمودی

8. a sheer summer dress
پیراهن تابستانی نازک

9. she fell sheer into the river
صاف افتاد توی رودخانه.

10. hafez' poetry is sheer magic
شعر حافظ کاملا جادویی است.

11. her smile was sheer frost
لبخند او سردی محض بود.

12. selling the house would be sheer lunacy
فروش خانه حماقت محض خواهد بود.

13. take no notice of his threats; they are sheer bravado
به تهدیدهای او توجه نکن ; کاملا تو خالی است.

14. The bridge is noteworthy for its sheer size.
[ترجمه گوگل]این پل به دلیل بزرگی بسیار قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]این پل به خاطر اندازه محض آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sheer size of the country makes communications difficult.
[ترجمه گوگل]وسعت این کشور ارتباطات را دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]اندازه محض این کشور ارتباطات را مشکل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our immediate response to the attack was sheer horror.
[ترجمه گوگل]واکنش فوری ما به این حمله وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]واکنش فوری ما به حمله، وحشت محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They have gained respect through sheer dogged determination.
[ترجمه گوگل]آنها با عزم راسخ محض احترام به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها از طریق عزم جزم و عزم جزم مورد احترام قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The sheer beauty of the scenery took my breath away.
[ترجمه گوگل]زیبایی بی‌نظیر مناظر نفسم را بند آورد
[ترجمه ترگمان]زیبایی مناظر مناظر نفسم را در سینه حبس کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I was amazed by the sheer bulk of the creature.
[ترجمه گوگل]من از حجم عظیم این موجود شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از جثه عظیم آن موجود شگفت زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صرف (اسم)
sheer, accident, conjugation, expenditure, etymology

پارچه ظریف (اسم)
sheer

حریری (صفت)
sheer, silken

راست (صفت)
aboveboard, right, upright, truthful, straight, true, sheer, direct, downright, candid, straightforward, erect

مطلق (صفت)
abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

خالص (صفت)
absolute, sheer, net, pure, genuine, solid, sincere, downright, heartfelt, veridical, virginal, unmixed, simon-pure, unalloyed, unadulterated

پاک (صفت)
good, clean, sheer, pure, naked, stark, kosher

محض (صفت)
sheer, pure, strict, only, downright, mere

برگشتن (فعل)
sheer, hark back, change, bend, regurgitate, return, reverse, backslide, rebound, come back, remount, blench, put about, revert, resile, topple, recrudesce

کنار زدن (فعل)
sheer, pull over

کنار رفتن (فعل)
sheer, sidestep

انحراف حاصل کردن (فعل)
sheer

بکلی (قید)
sheer, exactly, quite, throughout, utterly

بطور عمودی (قید)
sheer, plumb

یک راست (قید)
straight, sheer, smack, directly, straight away

تخصصی

[نساجی] لطیف - نرم بافت - پارچه حریر

انگلیسی به انگلیسی

• swerve, sudden change of direction, abrupt change of course
swerve, change course suddenly, change direction abruptly; cause to change course quickly, cause to swerve
thin and nearly transparent; not combined with anything else; utter, complete; very steep, almost perpendicular
completely, totally; very steeply
sheer means complete and not mixed with anything else; often used to emphasize the word it describes.
a sheer cliff or drop is completely vertical.
sheer is used to describe silk or other material which is very thin and delicate.

پیشنهاد کاربران

در حد کمال بودن
معنی این کلمه بستگی به اسمی داره که بعدش میاد.
تو این مثال ها برای اشاره به "در حد کمال بودن" اسم یا صفت بعد از خودش به کار میره.
The sheer size of the building
The sheer force of the wind
The sheer complexity of the problem
The sheer beauty of the sunset
1. محض. صرف 2. ( لباس ) نازک. بدن نما 3. عمودی 4. راست. مستقیم
محض، خالص، پاک
vertical
sharp
sheer beauty = زیبایی محض
1 -
( of size or weight ) very large
صفت/ ( از نظر اندازه یا وزن ) بسیار بزرگ
The sheer size of the engine makes it difficult to transport.
2 -
used to emphasize how very great, important, or powerful a quality or feeling is
...
[مشاهده متن کامل]

برای تأکید بر اینکه یک کیفیت یا احساس چقدر عالی، مهم یا قدرتمند است.
The suggestion is sheer nonsense.
His success was due to sheer willpower/determination.
It was sheer coincidence that we met.
Words could not convey the sheer terror of the experience.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sheer
مقدار هم میشه گفت.
Sheer Amount
مقدار قابل توجه
صرفا
Start from scratch
از اول شروع کردن
Sheer dress
لباس شفاف ، لباسی که شرت وکرست زیرش پیداست
چندین معنا داره. یکی از معانی آن میشه very thin یعنی بسیار نازک که برای پرده یا لباس بکار میره. مثال ها:
◀️ sheer stockings/curtains
◀️ If only i could wear sheer tops like this out in public
◀️ sheer nylon stockings : جوراب های نایلون پانما
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a sheer summer dress : پیراهن تابستانی نازک
◀️ sheer woolens : پارچه های پشمی فرانما

[صفت] حجیم؛ فربه
sheer ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: خَمان
تعریف: انحنای طولی عرشه از دماغه تا پاشنه به طوری که از پهلو دیده می شود
sheer volume حجم زیاد
زیاد، بسیار زیاد
The letter was lying on the table all day. By sheer chance my wife didn't open it
نامه کل روز روی میز قرار داشت و از "شانس محض" ( من ) زنم بازش نکرده بود بخونش ( رازم فاش بشه و آبروم بره که با زن دیگه ای در ارتباطم )
Crimes and misdemeanors 1989🎥
the sheer time and cost : صرف زمان و هزینه
هنگفت
only ( used to show large amounts of one thing having an effect )
اصلی
کامل، محض
صفت:
● عظیم، بزرگ
● ناب، محض ( مثلا حماقت محض )
● تند، پرشیب
● نازک ( در مورد پارچه و پوشش ها )
قید:
● به تندی
فعل:
● تغییر جهت دادن ( ناگهانی )
خالص. صرف . مجرد . حریر
صرف
بدن نما، نمایان ( لباس )
sheer numbers : تعداد زیاد
بسیار زیاد یا بسیار سنگین
کج راه رفتن
بزرگ ( اندازه، حجم، وزن و . . . )
Unmixed with anything else
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس