seclude

/sɪˈkluːd//sɪˈkluːd/

معنی: جدا کردن، مجزا کردن، منزوی شدن، منزوی کردن، گوشه انزوا اختیار کردن
معانی دیگر: گوشه گیری کردن، گوشه گرفتن، دور افتاده کردن، از نظر پنهان کردن، دنج کردن، خلوت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: secludes, secluding, secluded
(1) تعریف: to cause to be kept away from other people or activity.
مترادف: cloister, isolate
مشابه: confine, dissociate, imprison, maroon, quarantine, segregate, sequester

- The police secluded the witness for her protection.
[ترجمه پویا شفیعی] پلیس برای محافظت از او شاهد را منزوی کرد.
|
[ترجمه گوگل] پلیس برای محافظت از او شاهد را منزوی کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس شاهد حمایت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to be isolated; hide away.
مترادف: isolate
مشابه: confine, hide, maroon, quarantine, segregate, sequester, withdraw

جمله های نمونه

1. We sunbathed on a small secluded beach.
[ترجمه علی جادری] ما در یک ساحل کوچک دورافتاده حمام افتاب گرفتیم .
|
[ترجمه گوگل]در یک ساحل کوچک خلوت آفتاب گرفتیم
[ترجمه ترگمان] ما توی یه ساحل دورافتاده دورافتاده کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We sailed into a beautiful, secluded bay.
[ترجمه گوگل]ما با کشتی به یک خلیج زیبا و خلوت رفتیم
[ترجمه ترگمان]به سوی خلیج کوچک و خلوتی رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were tucked away in a secluded corner of the room.
[ترجمه گوگل]ما را در گوشه ای خلوت از اتاق جمع کرده بودند
[ترجمه ترگمان]ما در گوشه ای خلوت اتاق قرار گرفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She secludes herself in her study to work.
[ترجمه نیما] او برای کارکردن ( کار پیش بردن/ تمرکز بیشتر بر کار ) خود را درمطالعاتش ( مطالعه اش ) به خلوت می برد. [او انزواید اوی خویش در اوی مطالعه به/ بهر کار. ]
|
[ترجمه گوگل]او خود را در مطالعه خلوت می کند تا کار کند
[ترجمه ترگمان]خود را در اتاق کار خود جمع کرد تا کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The monks secluded themselves from the rest of society.
[ترجمه گوگل]راهبان خود را از بقیه افراد جامعه منزوی کردند
[ترجمه ترگمان]راهب ها خودشان را از بقیه جامعه جدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can't seclude yourself from the world.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید خود را از دنیا جدا کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید خودتان را از این دنیا پنهان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We managed to find a fairly secluded spot for our picnic.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم یک مکان نسبتاً خلوت برای پیک نیک خود پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تونستیم یه جای خلوت برای پیک نیک خودمون پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We found a secluded beach a few miles further on.
[ترجمه گوگل]چند مایلی جلوتر، ساحلی خلوت پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان]چند مایل دورتر، یک ساحل دورافتاده پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tiny secluded beaches can be found off the beaten track.
[ترجمه گوگل]سواحل کوچک منزوی را می توان در خارج از مسیر مورد استفاده قرار داد
[ترجمه ترگمان]سواحل دورافتاده کوچک را می توان در مسیر مورد ضرب و شتم یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The village lay secluded in a hollow of the hills .
[ترجمه گوگل]روستا در گودی از تپه ها خلوت بود
[ترجمه ترگمان]دهکده در یک گودال پر از تپه جای گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The brochure speaks of beautiful secluded grounds.
[ترجمه گوگل]بروشور از محوطه های خلوت زیبا صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]این بروشور از محوطه دنج و خلوتی صحبت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The house is in a secluded mews.
[ترجمه گوگل]خانه در یک میوس خلوت است
[ترجمه ترگمان]خانه در یک کوچه mews
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In his last years, he lived almost entirely secluded from the public gaze .
[ترجمه گوگل]در آخرین سال‌های زندگی، او تقریباً کاملاً دور از نگاه عمومی زندگی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر تقریبا از نگاه خیره مردم کام لا دور افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We picnicked one day on a small secluded beach and, after, lay sunbathing on the hot sand.
[ترجمه گوگل]یک روز در یک ساحل کوچک خلوت به پیک نیک رفتیم و پس از آن روی شن های داغ دراز کشیدیم
[ترجمه ترگمان]یک روز در ساحل دورافتاده کوچکی قرار گرفتیم و بعد از آن، آفتاب سوزان آفتاب بر روی شن های داغ آفتاب گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With their secluded anchorages and bights, Anacapa and the other Channel Islands fairly beckon sailboat skippers.
[ترجمه گوگل]آناکاپا و سایر جزایر مانش با لنگرها و تنگه‌های منزوی خود، کاپیتان‌های قایق بادبانی را به خود جلب می‌کنند
[ترجمه ترگمان]با anchorages و bights، Anacapa و دیگر جزایر دریای مانش، کشتی های بادبانی را به سوی خود جلب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

مجزا کردن (فعل)
knock down, divide, separate, segregate, decollate, isolate, disassemble, insulate, disassociate, draw off, excide, seclude

منزوی شدن (فعل)
retire, seclude

منزوی کردن (فعل)
seclude

گوشه انزوا اختیار کردن (فعل)
seclude

انگلیسی به انگلیسی

• isolate, place in solitude; withdraw into solitude, isolate oneself; separate, make private, set apart

پیشنهاد کاربران

Hidden
مثال؛
She secluded herself in her room to study for the exam.
A person might say, “I enjoy secluding myself in nature to recharge. ”
In a discussion about introversion, someone might mention, “I often seclude myself after social gatherings to recharge my energy. ”
منزوی کردن. جدا کردن، گوشه انزوا اختیار کردن. از نظر پنهان کردن
مثال:
Thus did she seclude herself from them
بدین سان او خود را از نظر آنها پنهان نمود و گوشه انزوا اختیار کرد.
�فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : seclude
✅️ اسم ( noun ) : seclusion
✅️ صفت ( adjective ) : secluded / seclusive
✅️ قید ( adverb ) : secludedly
خلوت کردن , جدا کردن
# She secludes herself in her study to work
# I secluded myself up here for study and meditation
# You can't seclude yourself from the world
# The monks secluded themselves from the rest of society
خلوت اختیار کردن

بپرس