معنی: جدا کردن، مجزا کردن، منزوی شدن، منزوی کردن، گوشه انزوا اختیار کردنمعانی دیگر: گوشه گیری کردن، گوشه گرفتن، دور افتاده کردن، از نظر پنهان کردن، دنج کردن، خلوت کردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: secludes, secluding, secluded
• (1)تعریف: to cause to be kept away from other people or activity. • مترادف: cloister, isolate • مشابه: confine, dissociate, imprison, maroon, quarantine, segregate, sequester
- The police secluded the witness for her protection.
[ترجمه پویا شفیعی] پلیس برای محافظت از او شاهد را منزوی کرد.
|
[ترجمه گوگل] پلیس برای محافظت از او شاهد را منزوی کرد [ترجمه ترگمان] پلیس شاهد حمایت او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to cause to be isolated; hide away. • مترادف: isolate • مشابه: confine, hide, maroon, quarantine, segregate, sequester, withdraw
جمله های نمونه
1. We sunbathed on a small secluded beach.
[ترجمه علی جادری] ما در یک ساحل کوچک دورافتاده حمام افتاب گرفتیم .
|
[ترجمه گوگل]در یک ساحل کوچک خلوت آفتاب گرفتیم [ترجمه ترگمان] ما توی یه ساحل دورافتاده دورافتاده کار می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We sailed into a beautiful, secluded bay.
[ترجمه گوگل]ما با کشتی به یک خلیج زیبا و خلوت رفتیم [ترجمه ترگمان]به سوی خلیج کوچک و خلوتی رفتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We were tucked away in a secluded corner of the room.
[ترجمه گوگل]ما را در گوشه ای خلوت از اتاق جمع کرده بودند [ترجمه ترگمان]ما در گوشه ای خلوت اتاق قرار گرفته بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She secludes herself in her study to work.
[ترجمه نیما] او برای کارکردن ( کار پیش بردن/ تمرکز بیشتر بر کار ) خود را درمطالعاتش ( مطالعه اش ) به خلوت می برد. [او انزواید اوی خویش در اوی مطالعه به/ بهر کار. ]
|
[ترجمه گوگل]او خود را در مطالعه خلوت می کند تا کار کند [ترجمه ترگمان]خود را در اتاق کار خود جمع کرد تا کار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The monks secluded themselves from the rest of society.
[ترجمه گوگل]راهبان خود را از بقیه افراد جامعه منزوی کردند [ترجمه ترگمان]راهب ها خودشان را از بقیه جامعه جدا می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You can't seclude yourself from the world.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید خود را از دنیا جدا کنید [ترجمه ترگمان]شما نمی توانید خودتان را از این دنیا پنهان کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We managed to find a fairly secluded spot for our picnic.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم یک مکان نسبتاً خلوت برای پیک نیک خود پیدا کنیم [ترجمه ترگمان]ما تونستیم یه جای خلوت برای پیک نیک خودمون پیدا کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We found a secluded beach a few miles further on.
[ترجمه گوگل]چند مایلی جلوتر، ساحلی خلوت پیدا کردیم [ترجمه ترگمان]چند مایل دورتر، یک ساحل دورافتاده پیدا کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Tiny secluded beaches can be found off the beaten track.
[ترجمه گوگل]سواحل کوچک منزوی را می توان در خارج از مسیر مورد استفاده قرار داد [ترجمه ترگمان]سواحل دورافتاده کوچک را می توان در مسیر مورد ضرب و شتم یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The village lay secluded in a hollow of the hills .
[ترجمه گوگل]روستا در گودی از تپه ها خلوت بود [ترجمه ترگمان]دهکده در یک گودال پر از تپه جای گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The brochure speaks of beautiful secluded grounds.
[ترجمه گوگل]بروشور از محوطه های خلوت زیبا صحبت می کند [ترجمه ترگمان]این بروشور از محوطه دنج و خلوتی صحبت می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The house is in a secluded mews.
[ترجمه گوگل]خانه در یک میوس خلوت است [ترجمه ترگمان]خانه در یک کوچه mews [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In his last years, he lived almost entirely secluded from the public gaze .
[ترجمه گوگل]در آخرین سالهای زندگی، او تقریباً کاملاً دور از نگاه عمومی زندگی میکرد [ترجمه ترگمان]در سال های اخیر تقریبا از نگاه خیره مردم کام لا دور افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We picnicked one day on a small secluded beach and, after, lay sunbathing on the hot sand.
[ترجمه گوگل]یک روز در یک ساحل کوچک خلوت به پیک نیک رفتیم و پس از آن روی شن های داغ دراز کشیدیم [ترجمه ترگمان]یک روز در ساحل دورافتاده کوچکی قرار گرفتیم و بعد از آن، آفتاب سوزان آفتاب بر روی شن های داغ آفتاب گرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. With their secluded anchorages and bights, Anacapa and the other Channel Islands fairly beckon sailboat skippers.
[ترجمه گوگل]آناکاپا و سایر جزایر مانش با لنگرها و تنگههای منزوی خود، کاپیتانهای قایق بادبانی را به خود جلب میکنند [ترجمه ترگمان]با anchorages و bights، Anacapa و دیگر جزایر دریای مانش، کشتی های بادبانی را به سوی خود جلب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• isolate, place in solitude; withdraw into solitude, isolate oneself; separate, make private, set apart
پیشنهاد کاربران
Hidden
مثال؛ She secluded herself in her room to study for the exam. A person might say, “I enjoy secluding myself in nature to recharge. ” In a discussion about introversion, someone might mention, “I often seclude myself after social gatherings to recharge my energy. ”
منزوی کردن. جدا کردن، گوشه انزوا اختیار کردن. از نظر پنهان کردن مثال: Thus did she seclude herself from them بدین سان او خود را از نظر آنها پنهان نمود و گوشه انزوا اختیار کرد. �فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا�
خلوت کردن , جدا کردن # She secludes herself in her study to work # I secluded myself up here for study and meditation # You can't seclude yourself from the world # The monks secluded themselves from the rest of society