scandal

/ˈskændl̩//ˈskændl̩/

معنی: تهمت، ننگ، رسوایی، افتضاح، تهمت زدن
معانی دیگر: آبروریزی، بدنامی، خفت، (در اصل) عمل ناشایسته ی آدم مذهبی (که سر مشق بدی برای دیگران شود)، افترا، شایعه پراکنی، بدگویی، غیبت، (محلی) تهمت زدن، بدنام کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an action, situation, or behavior that seriously offends societal standards of propriety or morality.
مترادف: disgrace, ignominy, wrongdoing
مشابه: affair

- Their private use of government funds was a scandal.
[ترجمه گنج جو] استفاده ی اختصاصی آنها از منابع دولتی منجر به آبروریزی شد.
|
[ترجمه عباس نعمتی فر] استفاده شخصی آنها از بودجه دولتی، یک رسوایی بود.
|
[ترجمه گوگل] استفاده خصوصی آنها از بودجه دولتی یک رسوایی بود
[ترجمه ترگمان] استفاده خصوصی آن ها از بودجه های دولتی یک افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the damage or disgrace that results from such action or behavior; disrepute.
مترادف: disgrace, disrepute, ignominy, opprobrium

(3) تعریف: someone or something that causes a general sense of shame or disgrace.
مترادف: disgrace, embarrassment, reproach

- The public schools are a scandal.
[ترجمه گوگل] مدارس دولتی رسوایی است
[ترجمه ترگمان] مدارس عمومی یک افتضاح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: malicious talk or gossip.
مترادف: aspersion, defamation, dirt, libel, slander
مشابه: gossip, talk

- That newspaper peddles scandal.
[ترجمه گوگل] آن روزنامه رسوایی می‌فروشد
[ترجمه ترگمان] این روزنامه افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a scandal sheet
روزنامه ی شایعه پراکن

2. that scandal tainted his reputation
آن افتضاح شهرت او را لکه دار کرد.

3. the scandal dished his hopes of being elected
آن رسوایی امید او را به انتخاب شدن تبدیل به یاس کرد.

4. a hot scandal
رسوایی جنجال آفرین

5. the watergate scandal led to nixon's demise
رسوایی واترگیت منجر به برکناری نیکسون شد.

6. this noxious political scandal
این رسوایی سیاسی منزجر کننده

7. to give a scandal an airing
ننگی را برملا کردن

8. actions that may invite scandal
اعمالی که ممکن است به افتضاح بکشد

9. the government's coverup of the scandal
سرپوش گذاری دولت روی آن افتضاح

10. the press was cushioning the scandal
روزنامه ها آن افتضاح را مسکوت گذاشته بودند.

11. the government first tried to whitewash the scandal
در آغاز دولت کوشید که آن رسوایی را ماستمالی کند.

12. The scandal sent tremors through the political establishment.
[ترجمه گوگل]این رسوایی باعث ایجاد لرزش در دستگاه سیاسی شد
[ترجمه ترگمان]این رسوایی از طریق ایجاد سیاسی به لرزه درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ministers have dismissed the rumours of a bribery scandal as nonsense.
[ترجمه حسین کتابدار] وزرا شایعات مطرح شده درباره تهمت رشوه گیری را بی ربط خوانده و آنها را رد کردند.
|
[ترجمه گوگل]وزرا شایعه رسوایی رشوه را بیهوده رد کرده اند
[ترجمه ترگمان]وزرا شایعات مبنی بر یک رسوایی رشوه را رد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their affair caused/created a scandal in the office.
[ترجمه حسین کتابدار] اقدامات و فعالیت هایشان/ رابطه عشقیشان رسوایی در اداره بوجود آورد.
|
[ترجمه گوگل]رابطه آنها باعث / رسوایی در دفتر شد
[ترجمه ترگمان]رابطه آن ها باعث ایجاد یک رسوایی در این دفتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This scandal could prove seriously damaging to the government.
[ترجمه گوگل]این رسوایی می تواند آسیب جدی به دولت وارد کند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی می تواند به شدت به دولت آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The scandal made her resignation inevitable.
[ترجمه حسین کتابدار] این رسوایی، استعفای او را اجتناب ناگزیر ساخت.
|
[ترجمه گوگل]این رسوایی استعفای او را اجتناب ناپذیر کرد
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به سبب استعفای او اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This latest episode in the fraud scandal has shocked a lot of people.
[ترجمه گوگل]این آخرین قسمت از رسوایی کلاهبرداری بسیاری از مردم را شوکه کرده است
[ترجمه ترگمان]آخرین قسمت رسوایی تقلب تعداد زیادی از مردم را شوکه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The Government was discredited by the scandal.
[ترجمه حسین کتابدار] این رسوایی، دولت را بی اعتبار کرد.
|
[ترجمه گوگل]دولت با این رسوایی بی اعتبار شد
[ترجمه ترگمان]دولت از این رسوایی بی اعتبار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The scandal has been discussed by the politburo, although the authorities have tried to hush it up.
[ترجمه حسین کتابدار] کمیته ی اجرایی حزب کمونیست موضوع رسوایی را مورد بحث قرار داده است، هر چند مقامات تلاش می کنندآنرا از مردم مخفی کنند.
|
[ترجمه گوگل]این رسوایی توسط دفتر سیاسی مورد بحث قرار گرفته است، اگرچه مقامات سعی کرده اند آن را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی توسط رئیس دفتر سیاسی مورد بحث قرار گرفته است، اگرچه مقامات سعی کرده اند که آن را خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهمت (اسم)
abuse, libel, accusation, scandal, defamation, accusal, delation, slur, smear word

ننگ (اسم)
shame, scandal, reproach, dishonor, attainder, infamy, stain, opprobrium, smirch, stigmatism

رسوایی (اسم)
ignominy, scandal, reproach, dishonor, disgrace, infamy, blatancy, flagrance, flagrancy, notoriety, calumny, disrepute, opprobrium, odium

افتضاح (اسم)
ignominy, scandal, disgrace, infamy, debacle

تهمت زدن (فعل)
scandal, accuse, slander, task, trump up

انگلیسی به انگلیسی

• outrage, offense; rumor, malicious gossip; dishonor, disgrace
a scandal is a situation or event that a lot of people think is shocking and immoral.
scandal is talk about people's shocking and immoral behaviour.
you can refer to something as a scandal when you are angry about it.

پیشنهاد کاربران

1. رسوایی. آبروریزی 2. مایه ی بی ابرویی. ننگ 3. بدگویی. شایعه
مثال:
the newspapers reported on the scandal
روزنامه ها درباره آن آبرو ریزی و رسوایی گزارش دادند.
رسوایی، فاجعه
مثال: The politician was involved in a scandal.
سیاست مدار در یک رسوایی دست داشت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
رسوایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : scandalize
اسم ( noun ) : scandal
صفت ( adjective ) : scandalous
قید ( adverb ) : scandalously
Shame
Bad condition
رسوایی ننگ آبروریزی
بی آبرویی
رسوایی اخلاقی
عمل شرم آور
اشتباه. ابروبردن. ننگ وار

بپرس