صفت ( adjective )
حالات: safer, safest
حالات: safer, safest
• (1) تعریف: providing security from harm, loss, or danger.
• مترادف: protected, secure
• متضاد: dangerous, precarious, unsafe
• مشابه: defended, impregnable, invulnerable, sheltered
• مترادف: protected, secure
• متضاد: dangerous, precarious, unsafe
• مشابه: defended, impregnable, invulnerable, sheltered
- They put the jewels in a safe hiding place.
[ترجمه ❤️🌹] آنها جواهرات را در یک مکان امن و مخفیانه قرار دادند.|
[ترجمه م] آنها جواهرات را در مخفیگاه امن قرار داده اند|
[ترجمه 🌹🌼] . . . آنها جواهرات را در یک جای امن و مخفیگاهی قرار دادند|
[ترجمه ❤️🌸🤔] آنها جواهرات را در جای امن و مخفیگاه پنهان کردند. .|
[ترجمه Spring] آنها جواهرات را در مکانی امن مخفی کردند ( قرار دادند ) .|
[ترجمه Autumn Girl] آنها جواهرات را در مکانی امن ( مخفیگاه ) پنهان کردند ( قرار دادند ) .|
[ترجمه گوگل] جواهرات را در مخفیگاه امنی قرار دادند[ترجمه ترگمان] آن ها جواهرات را در جای امنی پنهان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The port was a safe haven for pirates.
[ترجمه zari] بندر برای دزدان دریایی امن بود|
[ترجمه Autumn Girl] بندر محلی امن ( پناهگاه ) براب دزدان دریایی بود.|
[ترجمه گوگل] این بندر محل امنی برای دزدان دریایی بود[ترجمه ترگمان] بندر یک پناه گاه امن برای دزدان دریایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: free from the risk of harm.
• مترادف: protected, secure
• متضاد: dangerous, insecure, vulnerable
• مشابه: all right, shielded
• مترادف: protected, secure
• متضاد: dangerous, insecure, vulnerable
• مشابه: all right, shielded
- Stay with the others and you'll be safe.
[ترجمه M.H] پیش بقیه بمان تا در امان بمانی|
[ترجمه Autumn Girl] با دیگران ( بقیه ) بمان و در امان باش ( خواهی بود ) .|
[ترجمه گوگل] با دیگران بمان و در امان خواهی بود[ترجمه ترگمان] پیش بقیه بمون و در امان خواهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She felt safe in her home and rarely ventured out.
[ترجمه Uncle Artin] او در خانه اش احساس امنیت میکرد و به ندرت بیرون میرفت|
[ترجمه گوگل] او در خانه اش احساس امنیت می کرد و به ندرت جرأت می کرد بیرون[ترجمه ترگمان] در خانه او احساس امنیت می کرد و به ندرت پیش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They fled to another country where they were safe from their persecutors.
[ترجمه 😊MIRSMH] آنها به کشوری دیگر فرار کردند جایی که از ( خطر ) آزار دهندگانشان ایمن بودند .|
[ترجمه گوگل] آنها به کشور دیگری گریختند، جایی که از آزار و اذیت خود در امان بودند[ترجمه ترگمان] آن ها به کشوری دیگر فرار کردند که در آنجا از persecutors در امان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: involving little risk or danger.
• متضاد: adventurous, chancy, dangerous, daring, dicey, hazardous, perilous, risky, treacherous
• مشابه: noninjurious
• متضاد: adventurous, chancy, dangerous, daring, dicey, hazardous, perilous, risky, treacherous
• مشابه: noninjurious
- They say that flying is much safer than traveling in a car.
[ترجمه Uncle Artin] آنها می گویند که سفر هوایی خیلی امن تر از سفر با ماشین است|
[ترجمه گوگل] آنها می گویند که پرواز بسیار امن تر از سفر با ماشین است[ترجمه ترگمان] آن ها می گویند که پرواز بسیار امن تر از سفر در یک خودرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Refusing the offer was a safe decision.
[ترجمه یوسف نادری] رد پیشنهاد، یک تصمیم صحیح بود.|
[ترجمه گوگل] رد پیشنهاد یک تصمیم مطمئن بود[ترجمه ترگمان] باز کردن پیشنهاد یه تصمیم امن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: without risk of error; nearly certain.
• مترادف: fair, solid, sound
• متضاد: chancy
• مشابه: cautious, conservative, dependable, judicious, modest, odds-on, prudent, reliable, sensible, sure, tried, trustworthy
• مترادف: fair, solid, sound
• متضاد: chancy
• مشابه: cautious, conservative, dependable, judicious, modest, odds-on, prudent, reliable, sensible, sure, tried, trustworthy
- It's a safe assumption that the senator will vote with his party on this issue.
[ترجمه S.A] این یک فرض امن است که سناتور در این مورد با حزب خود رای می دهد|
[ترجمه گوگل] این یک فرض مطمئن است که سناتور با حزب خود در مورد این موضوع رأی خواهد داد[ترجمه ترگمان] این یک فرض بی خطر است که سناتور با حزب خود در این باره رای خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: cautious.
• مترادف: careful, cautious, chary, guarded, prudent, unadventurous, wary
• متضاد: bold, daring
• مشابه: conservative, judicious, mindful
• مترادف: careful, cautious, chary, guarded, prudent, unadventurous, wary
• متضاد: bold, daring
• مشابه: conservative, judicious, mindful
- I'm confident she's a safe driver.
[ترجمه 😊MIRSMH] من اطمینان دارم که او یک راننده محتاط است .|
[ترجمه Y.Z] من اطمینان دارم او ( مونث ) راننده ای مطمئن هست|
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم که او یک راننده امن است[ترجمه ترگمان] مطمئنم که او راننده امنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a strong cabinet or box, usu. of steel, in which valuables are locked.
• مترادف: coffer, strongbox
• مشابه: treasury
• مترادف: coffer, strongbox
• مشابه: treasury
- The documents were kept in the safe.
[ترجمه 😊MIRSMH] اسناد در گاوصندوق نگهداری شدند .|
[ترجمه گوگل] اسناد در گاوصندوق نگهداری می شد[ترجمه ترگمان] اسناد در گاوصندوق نگهداری می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (slang) a condom.
• مترادف: condom, prophylactic, rubber, safety
• مترادف: condom, prophylactic, rubber, safety
قید ( adverb )
مشتقات: safely (adv.), safeness (n.)
مشتقات: safely (adv.), safeness (n.)
• : تعریف: cautiously; securely.
• مترادف: cautiously, conservatively, prudently
• مترادف: cautiously, conservatively, prudently
- He always plays safe.
[ترجمه مریم] او همیشه امن بازی میکند|
[ترجمه گوگل] او همیشه امن بازی می کند[ترجمه ترگمان] همیشه در امان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید