stiffen

/ˈstɪfn̩//ˈstɪfn̩/

معنی: سفت کردن، سفت وسخت کردن، شق کردن
معانی دیگر: سفت کردن یا شدن، سخت کردن یا شدن، شدید کردن یا شدن، سی کردن، خشک ومصنوعی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: stiffens, stiffening, stiffened
مشتقات: stiffener (n.)
• : تعریف: to make or become stiff or stiffer.
متضاد: liquefy, relax, soften, weaken
مشابه: set

- The icing will stiffen if you put the cake in the refrigerator.
[ترجمه گوگل] اگر کیک را در یخچال بگذارید کیک سفت می شود
[ترجمه ترگمان] اگر کیک را در یخچال قرار دهید، یخ زدایی خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He tried to stiffen his wavering soldiers.
[ترجمه مریم سالک زمانی] می کوشید سربازان سست اراده را سرسخت تر کند.
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد سربازان متزلزل خود را سفت کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد سربازان لرزان خود را خشک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This sort of grease could not stiffen when the temprature drops.
[ترجمه گوگل]این نوع گریس وقتی دما کاهش می یابد نمی تواند سفت شود
[ترجمه ترگمان]این نوع روغن وقتی که the فرو می افتد، خشک نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These clothes restrict your freedom of movement and stiffen up the whole body.
[ترجمه گوگل]این لباس ها آزادی حرکت شما را محدود می کنند و کل بدن را سفت می کنند
[ترجمه ترگمان]این لباس ها آزادی حرکت شما را محدود می کنند و کل بدن را سفت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He will stiffen their resistance to cuts in welfare.
[ترجمه گوگل]او مقاومت آنها را در برابر کاهش رفاه شدیدتر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او مقاومت خود را برای کاهش رفاه شدیدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I stiffen, I wail, I wave my arms, I kick my feet.
[ترجمه گوگل]سفت می شوم، ناله می کنم، دستانم را تکان می دهم، پاهایم را لگد می زنم
[ترجمه ترگمان]فریاد می زنم: خشک می شوم، دست هایم را تکان می دهم، پاهایم را لگد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can stiffen curtain fabric by using a special liquid solution.
[ترجمه گوگل]می توانید پارچه پرده را با استفاده از محلول مایع مخصوص سفت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از یک محلول مایع ویژه، پارچه پرده ای را خشک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I had seen shyness stiffen her into a quite absurd primness.
[ترجمه گوگل]دیده بودم که خجالتی او را به حالتی کاملاً پوچ خفه کرده است
[ترجمه ترگمان]حجب و حیا را دیده بودم که او را به یک primness مضحک تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Point your toes and stiffen the muscles in your legs.
[ترجمه گوگل]انگشتان پا را نشانه بگیرید و عضلات پاهایتان را سفت کنید
[ترجمه ترگمان]پاهایتان را نقطه کنید و ماهیچه های پاهای خود را سفت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is advisable to stiffen the fabric before cutting to shape when using the latter method to allow for any possible shrinkage.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود هنگام استفاده از روش دوم، پارچه را قبل از برش به شکل سفت کنید تا امکان انقباض احتمالی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]قبل از برش به شکل با استفاده از روش دوم برای اجازه دادن به هر انقباض ممکن، باید پارچه را سفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He said it so loudly he felt himself stiffen from the sound.
[ترجمه گوگل]آنقدر بلند گفت که احساس کرد از این صدا سفت شده است
[ترجمه ترگمان]این را چنان بلند ادا کرد که خود را از شنیدن صدا خشک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He felt the house stiffen against the world that was reaching in for his father and him.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد خانه در برابر دنیایی که پدرش و او را دراز می کند سفت شده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که خانه بر دنیایی که برای پدرش و پدرش ساخته شده است خشک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The council wants to stiffen the penalty for drunk driving.
[ترجمه گوگل]شورا می خواهد مجازات رانندگی در حالت مستی را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]این شورا می خواهد مجازات رانندگی مست را تشدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her arms stiffen, and little fists strike out at me.
[ترجمه گوگل]دست هایش سفت می شوند و مشت های کوچک به سمت من می کوبند
[ترجمه ترگمان]دستانش خشک می شوند و مشت کوچک به من حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Denial can obscure obstacles and stiffen resolve.
[ترجمه گوگل]انکار می تواند موانع را مبهم کند و عزم را سخت تر کند
[ترجمه ترگمان]انکار می تواند موانع را مبهم و حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Moisture will only stiffen the leather of your shoes.
[ترجمه گوگل]رطوبت فقط باعث سفت شدن چرم کفش شما می شود
[ترجمه ترگمان]moisture فقط چرم کفش شما را خشک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفت کردن (فعل)
compact, concrete, fasten, ram, tighten, harden, toughen, congeal, solidify, stiffen, thicken, make fast, make firm, make hard, make rigid, make tense, make tight, render tenacious, render tough

سفت و سخت کردن (فعل)
stiffen

شق کردن (فعل)
stiffen

انگلیسی به انگلیسی

• make stiff, make rigid; become stiff, become rigid
if you stiffen, you stop moving and become very tense, for example because you are afraid or angry.
if your muscles or joints stiffen, they become difficult to bend or move.
if you stiffen a person's attitudes or behaviour or if their attitudes or behaviour stiffen, these become stronger or more severe, and less flexible.
when something such as cloth is stiffened, it is made firm.

پیشنهاد کاربران

انعطاف ناپذیر تر کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stiffen
✅️ اسم ( noun ) : stiffness
✅️ صفت ( adjective ) : stiff
✅️ قید ( adverb ) : stiffly / stiff
سفتیدن.
سفتاندن.
میخکوب شدن
منقبض شدن ( در مورد عضلات )
خشکش زد. ماتش برد

بپرس