sulk

/ˈsəlk//sʌlk/

معنی: اخم، ترشرویی، بد اخمی کردن
معانی دیگر: اخم کردن، عبوس بودن، اخمو بودن، بق کردن، عنق بودن، اوقات تلخی کردن، بدخلقی، بدعنقی، قهر

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sulks, sulking, sulked
• : تعریف: to express resentment or bad humor by remaining sullenly silent or aloof.
مترادف: mope, pout
مشابه: brood, gloom, glower, lower, ponder
اسم ( noun )
(1) تعریف: (sometimes pl.) resentment or ill humor expressed by sulking, or a sullen, aloof state or episode.
مترادف: funk, miff, mood, pet
مشابه: discontent, dudgeon, grouch, huff, petulance, pique, pout, resentment, snit

- She's got the sulks this morning.
[ترجمه گوگل] او امروز صبح جسد را دارد
[ترجمه ترگمان] امروز حالت قهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: someone who sulks; sulker.
مترادف: brooder, mope, pouter, sourpuss
مشابه: crank, crosspatch, curmudgeon, griper, grouch

جمله های نمونه

1. You must promise me that you won't sulk if I tell you all about it.
[ترجمه Ali.S] شما باید به من قول بدهید که اگر همه چیز را درباره این موضوع به شما بگویم، اوقات تلخی نکنید.
|
[ترجمه گوگل]باید به من قول بدهی که اگر همه چیز را به تو بگویم ناراحت نخواهی شد
[ترجمه ترگمان]باید به من قول بدهید که اگر همه چیز را به شما بگویم ناراحت نخواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He went off in a sulk.
[ترجمه گوگل]او در حالت عبوس رفت
[ترجمه ترگمان]با اوقات تلخی از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jo was in a sulk upstairs.
[ترجمه گوگل]جو در طبقه بالا در حالت عبوس بود
[ترجمه ترگمان]جو با اوقات تلخی از پله ها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He went off to sulk in his room.
[ترجمه گوگل]او رفت تا در اتاقش غر بزند
[ترجمه ترگمان]با اوقات تلخی به اتاق خود رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The firm lips pouted in a sulk.
[ترجمه گوگل]لب‌های سفت به حالت غم‌انگیزی برآمده بودند
[ترجمه ترگمان]لبان استوار اخم کرد و اخم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mike could go into a sulk that would last for days.
[ترجمه زباری] مایک ممکن بود طوری قهر کند که روزها طول می کشید.
|
[ترجمه گوگل]مایک می‌توانست برود به حالتی که برای روزها دوام می‌آورد
[ترجمه ترگمان]مایک به سختی می توانست چند روز دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Madeleine, however, did not sulk for long.
[ترجمه گوگل]با این حال، مادلین مدت زیادی غمگین نشد
[ترجمه ترگمان]اما مسی و مادلن مدت مدیدی قهر نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The attendant, now adding a sulk to his sullenness, had shuffled off to the kitchen area.
[ترجمه گوگل]متصدی که اکنون به عبوس بودنش بدی می بخشید، به سمت آشپزخانه رفته بود
[ترجمه ترگمان]متصدی، که اکنون با ترشرویی به برادر خود اخم کرده بود، به سرعت به طرف محوطه آشپزخانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am in a sulk, a stormy silence, I hardly know why.
[ترجمه گوگل]من در یک سکوت طوفانی هستم، به سختی می دانم چرا
[ترجمه ترگمان]من با اوقات تلخی، سکوتی توفانی و silence دارم، نمی دانم چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's having a sulk .
[ترجمه گوگل]او در حال خوردن است
[ترجمه ترگمان]اخم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I sulk, I ask him why, but he simply ignores me.
[ترجمه گوگل]عصبانی می شوم، از او می پرسم چرا، اما او به سادگی مرا نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]من اخم می کنم و از او می پرسم چرا، اما او به سادگی مرا نادیده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do not sit in the corner and sulk.
[ترجمه فاطمه عبدی] یک گوشه نشین قهر کن.
|
[ترجمه گوگل]گوشه ای ننشینید و غر بزنید
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای می نشینم و اخم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Does this guy still sulk in the middle of a meeting?
[ترجمه گوگل]آیا این مرد هنوز وسط یک جلسه غمگین است؟
[ترجمه ترگمان]این یارو هنوز هم وسط یه جلسه داره قهر می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She'd either sulk or raise a stink if she did not get her own way.
[ترجمه گوگل]اگر راه خودش را نمی گرفت، یا غر می زد یا بوی تعفن می داد
[ترجمه ترگمان]یا اخم می کند یا بوی گندی بالا می اورد اگر خودش راه خود را باز نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you have any complaint, don't just sulk ; speak up.
[ترجمه گوگل]اگر شکایتی دارید، فقط ناراحت نباشید صحبت کن
[ترجمه ترگمان]اگر شکایتی دارید، قهر نکنید، بلند حرف بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخم (اسم)
fret, glower, lower, frown, scowl, sulk, lour

ترشرویی (اسم)
fret, lower, scowl, sulk, lour

بد اخمی کردن (فعل)
sulk

انگلیسی به انگلیسی

• pout, maintain a sullen silence, express anger or resentment by refusing to speak or interact
if you sulk, you are silent and bad-tempered for a while because you are annoyed. verb here but can also be used as a count noun. e.g. i thought you were in one of your sulks.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sulk
✅️ اسم ( noun ) : sulk / sulkiness
✅️ صفت ( adjective ) : sulky
✅️ قید ( adverb ) : sulkily
اخم و تخم/بداخلاقی کردن
She sat there sulking and picking the pills off her sweater
قهر بودن
اخم کردن ، ناراضی بودن.
Fret.
عنق کردن، قیافه گرفتن ( وقتی از دست کسی عصبانی هستیم و ساکت یه جا می شینیم و اخم می کنیم )
He's sulking in his room because I wouldn't let him have any more chocolate.
قهر کردن به نشانه نارضایتی
We are in sulk
ما با هم قهریم
قهر کردن. غمگین شدن و با کسی حرف نزدن
She’s having a sulk because her request to take an extra
day off was turned down.
صم بکم، بدعنق
قهر کردن، اخم کردن
نشان دادن اینکه از موضوعی ناراضی هستی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس