reunion

/riˈuːnjən//ˌriːˈjuːnɪən/

معنی: بهم پیوستگی، تجدید دیدار، تجدید جلسه، باز پیوست
معانی دیگر: گردهمایی دوباره، بازدیدار، رجوع شود به: union بعلاوه ی re-

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a meeting of friends, family, or past associates after a period of separation.

- I got to see all my cousins at our family reunion last month.
[ترجمه بی نام] من همه خانواده ام را در ماه گذشته مجددا دیدم
|
[ترجمه عسل] من در ماه گذشته تمام خانواده ام را مجدداً دیدار کردم
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من موفق شدم ببینم تمام پسر عموهایم را در ( دورهمی ) تجدید دار خانوادگی مان در ماه گذشته
|
[ترجمه گوگل] من باید همه پسرعموهایم را در گردهمایی خانوادگی ماه گذشته خود ببینم
[ترجمه ترگمان] من باید همه cousins رو در ماه پیش توی خانواده مون ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Are you planning to attend your high school reunion?
[ترجمه رضا یو اس] آیا شما قصد دارید در گردهمایی دبیرستان خود شرکت کنید؟
|
[ترجمه ترنم] من فرزندان عمه ، عمو ، دایی و خاله خود را در گردهمایی خانوادگی ماه پیش دیدم.
|
[ترجمه گوگل] آیا قصد شرکت در گردهمایی دبیرستان خود را دارید؟
[ترجمه ترگمان] میخوای به تجدید دیدار دوران دبیرستانم فکر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of reuniting or state of being reunited.
متضاد: parting

جمله های نمونه

1. a reunion of my classmates after thirty years
بازدیدار همکلاسی های من پس از سی سال

2. a family reunion
گردهمایی خانوادگی

3. the lovers' sensational reunion at the end of the book
به هم رسیدن شورانگیز عشاق در پایان کتاب

4. The reunion is held every two years.
[ترجمه گوگل]این دیدار هر دو سال یکبار برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]تجدید دیدار هر دو سال برگزار میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. May your reunion be happy throughout the year.
[ترجمه گوگل]ایشالا که گردهمایی شما در طول سال شاد باشه
[ترجمه ترگمان]ممکن است در طول سال شاد باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Association holds an annual reunion.
[ترجمه گوگل]انجمن سالانه یک گردهمایی مجدد برگزار می کند
[ترجمه ترگمان]انجمن تجدید دیدار سالانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We had a happy reunion after many years.
[ترجمه maryam] پس از سالها یک تجدید دیدار فرخنده داشتیم
|
[ترجمه گوگل]ما بعد از سالها یک دیدار دوباره شاد داشتیم
[ترجمه ترگمان] بعد از سال ها یه تجدید دیدار شاد داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Christmas is a time of reunion.
[ترجمه گوگل]کریسمس زمان اتحاد مجدد است
[ترجمه ترگمان] کریسمس زمان تجدید دیدار - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our reunion knits up the old friendship.
[ترجمه گوگل]اتحاد مجدد ما دوستی قدیمی را به هم پیوند می دهد
[ترجمه ترگمان]تجدید دیدار ما، دوستی دیرین را به هم نزدیک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The college reunion was a great nostalgia trip.
[ترجمه گوگل]دیدار مجدد دانشگاه یک سفر نوستالژی عالی بود
[ترجمه ترگمان]تجدید دیدار دانشکده، سفر خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was sorely missed at the reunion.
[ترجمه گوگل]او در این دیدار به شدت دلتنگ شد
[ترجمه ترگمان]خیلی دلش برای تجدید دیدار تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a joyful reunion of all the family.
[ترجمه گوگل]این یک گردهمایی شادی از همه خانواده بود
[ترجمه ترگمان] یه تجدید دیدار شادی بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you don't come to the reunion you'll be sorely missed.
[ترجمه گوگل]اگر به گردهمایی نیایید به شدت دلتنگ خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگر به تجدید دیدار برنگردی شدیدا از دست خواهید رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They're having an old boys' reunion next month.
[ترجمه گوگل]آنها ماه آینده یک دیدار مجدد با پسران قدیمی دارند
[ترجمه ترگمان]یک ماه دیگر هم یک تجدید دیدار مجدد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At the reunion I met a friend I hadn't seen for twenty years.
[ترجمه گوگل]در این دیدار با دوستی آشنا شدم که بیست سال بود ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]در جلسه تجدید دیدار دوستی را که مدت بیست سال بود ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم پیوستگی (اسم)
linkage, accretion, union, solidarity, reunion, synthesis

تجدید دیدار (اسم)
reunion

تجدید جلسه (اسم)
reunion

باز پیوست (اسم)
reunion

انگلیسی به انگلیسی

• act of uniting again, act of joining again; state of being reunited; meeting of friends or colleagues after an extended separation
r?union is a territory of france in the indian ocean, between madagascar and mauritius. it was declared a french possession in 1642. r?union exports sugar, rum, and oil of geranium. tourism is an important industry.
a reunion is a party attended by members of the same family, school, or other group who have not seen each other for a long time.
a reunion is also a meeting of people who have been separated from each other.
r?union is a territory of france in the indian ocean, between madagascar and mauritius. it was declared a french possession in 1642. r?union exports sugar, rum, and oil of geranium. tourism is an important industry.
r?union is a territory of france in the indian ocean, between madagascar and mauritius. it was declared a french possession in 1642. r?union exports sugar, rum, and oil of geranium. tourism is an important industry.

پیشنهاد کاربران

مهمانی ، گردهمایی ، دورهمی ،
بازپیوستن
مفصل
وصال
a social event for a group of people who have not seen each other for a long time
دورهمی، تجدید دیدار
We're having a family reunion next week
The college has an annual reunion for former students
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/reunion
تجدید دیدار
host a family reunion
میزبانی کردن یا تجدید دیدار با خانواده .
finished your education, get together for events
Reunion=gathering together
تجدید میثاق
a party or occasion when friends or people who worked together meet again after they have not seen each other for a long time
همون دید و بازدید خودمون
دیدار دوباره ، گردهمی ، گردهمی دوباره
دورهمی، مهمانی
دوباره متحد شدن ، دوباره کنار هم جمع شدن
میهمانی دورهمی
دورهم نشینی
ملاقات تجدید دیداری
تجدید دیدار
درآغوش کشیدن نوزاد توسط مادر
رئونیون جزیره ای در جنوب غربی اقیانوس هند و یکی از ناحیه های فرای دریاهای فرانسه و نزدیک ترین خشکی به این جزیره در ۱۷۰ کیلومتری آن کشورموریس است
دورهمی
See you agin and all of them together
میهمانی دوره ای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس