resent

/rəˈzent//rɪˈzent/

معنی: اظهار تنفر کردن از، خشمگین شدن از، رنجیدن از، اظهار رنجش کردن
معانی دیگر: رنجیدن، بد آمدن، خوش نداشتن، دلخور شدن یا بودن، آزرده شدن، منزجر شدن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: resents, resenting, resented
مشتقات: resentingly (adv.)
• : تعریف: to feel bitterness, displeasure, or indignation toward or about.
متضاد: forgive
مشابه: begrudge, dislike, envy, grudge

- I resent his patronizing attitude towards me.
[ترجمه Henna.021] من نسبت به افکار رئیس وار او نسبت به خودم اظهار تنفر میکنم
|
[ترجمه آهو] از رفتار رئیس وار او نسبت به خودم متنفرم
|
[ترجمه مریم] من آزرده خاطر میشوم از رفتار سلطه جویانه اش در مقابل من
|
[ترجمه احد ترابي] از رفتار رئیس گونه او نسبت به خودم تنفر دارم.
|
[ترجمه گوگل] من از رفتار حامی او نسبت به خودم ناراحتم
[ترجمه ترگمان] از رفتار patronizing نسبت به من بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has always resented her sister for leaving her to care for their parents alone.
[ترجمه محمد م] او از خواهرش به خاطر اینکه او را در مراقبت از والدینشان تنها گذاشته است ، همیشه دلخور است.
|
[ترجمه مریم] او همیشه آزرده خاطر می شده است از خواهرش برای تنهاگذاشتن او در مراقبت از والدینش
|
[ترجمه احد ترابي] اوهمیشه از خواهرش دلخور بوده که او را در پرستاری از والدینش کمک نمی کند.
|
[ترجمه گوگل] او همیشه از خواهرش رنجیده است که او را تنها گذاشته و از والدین خود مراقبت می کند
[ترجمه ترگمان] او همیشه از خواهرش برای مراقبت از والدینش به تنهایی متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His sisters resented that he inherited a much greater part of the property.
[ترجمه گوگل] خواهرانش از اینکه او بخش بسیار بیشتری از دارایی را به ارث برده بود، ناراحت بودند
[ترجمه ترگمان] خواهرهایش هم از این که قسمت اعظم ملک را به ارث برده بود ناراحت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I resent his butting into my affairs.
[ترجمه احد ترابي] از اینکه در امور من دخالت کنه متنفر هستم.
|
[ترجمه گوگل] من از دست دادن او در امورم متنفرم
[ترجمه ترگمان] از این که در کاره ای من دخالت کند ناراحت می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He resented their treating him as if he were some kind of servant.
[ترجمه احد ترابي] او از اینکه مثل یک خدمتکار با او رفتار شده دلخور است.
|
[ترجمه گوگل] از اینکه با او طوری رفتار کنند که گویی او نوعی خدمتکار است، ناراحت بود
[ترجمه ترگمان] از رفتار ایشان چنان بیزار بود که گفتی خدمتکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i resent what you said about my sister
از آنچه که درباره ی خواهرم گفتی دلخور شدم.

2. Bertha resented the way her boyfriend treated her.
[ترجمه گوگل]برتا از رفتار دوست پسرش با او ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]بر تا از رفتاری که دوست پسرش با او داشت بدش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The earthquake victim resented the poor emergency care.
[ترجمه گوگل]زلزله زدگان از مراقبت های اورژانسی ضعیف ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]قربانی زلزله از مراقبت های اورژانسی ضعیف ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Columbus resented the fact that his crew wanted to turn back.
[ترجمه گوگل]کلمب از این واقعیت که خدمه اش می خواستند به عقب برگردند ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]کریستوف کلمب از این واقعیت که جاشو ان او می خواستند برگردند، بیزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I resent the way he sneers at our efforts.
[ترجمه گوگل]من از نحوه تمسخر او به تلاش های ما ناراحتم
[ترجمه ترگمان]از روشی که به تلاش ما پوزخند می زند رنجیده خاطر می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'I really resent the way he treated me. ' 'I know the feeling. '
[ترجمه گوگل]من واقعا از رفتار او با من ناراحتم "من احساس را می دانم '
[ترجمه ترگمان] من واقعا از طرز برخورد با من بدش میاد من این احساس رو می شناسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I resent the charges of incompetence made against me.
[ترجمه گوگل]من از اتهامات بی صلاحیتی که علیه من مطرح شده است ناراحت هستم
[ترجمه ترگمان]من از اتهامات عدم صلاحیت بر علیه خودم متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I resent his interference in my work.
[ترجمه گوگل]از دخالت او در کارم متنفرم
[ترجمه ترگمان]از دخالت او در کارم ناراحت می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I deeply resent the insinuation that I'm only interested in the money.
[ترجمه گوگل]من عمیقا از این تلقین که من فقط به پول علاقه دارم ناراحت هستم
[ترجمه ترگمان]من عمیقا از the که فقط به پول علاقه مند هستم ناراحت می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I resent paying extra for my drink just because it's in a posey bottle!
[ترجمه گوگل]من از پرداخت اضافی برای نوشیدنی خود ناراحتم فقط به این دلیل که در بطری پوسی است!
[ترجمه ترگمان]من از دادن پول بیشتر به خاطر این که در بطری posey است، نفرت دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I resent these incursions into/upon my leisure time.
[ترجمه گوگل]من از این تهاجمات به/در اوقات فراغت خود ناراحتم
[ترجمه ترگمان]در وقت فراغت از این حملات متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I resent the implication that I don't care about my father.
[ترجمه گوگل]از این مفهوم که من به پدرم اهمیتی نمی دهم ناراحتم
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده ام که به پدرم اهمیتی نمی دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They resent what they see as bossiness.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از چیزی که به‌عنوان رئیس‌جمهوری می‌بینند، ناراحت هستند
[ترجمه ترگمان] اونا از چیزی که به عنوان \"bossiness\" میبینن بدشون میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I strongly resent such unwarranted aspersions.
[ترجمه گوگل]من به شدت از این گونه اظهارات بی دلیل ناراحتم
[ترجمه ترگمان]من شدیدا از این هتک حرمت عصبانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They resent foreign interference in the internal affairs of their country.
[ترجمه گوگل]آنها از دخالت خارجی در امور داخلی کشورشان متنفرند
[ترجمه ترگمان]آن ها از دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور خود رنجیده خاطر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Does she resent my being here?
[ترجمه گوگل]آیا او از بودن من در اینجا متنفر است؟
[ترجمه ترگمان]اون از اینکه من اینجا بودم بدش میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I resent the encroachment on my time.
[ترجمه گوگل]از تجاوز به زمانم ناراحتم
[ترجمه ترگمان]من از اینکه زمان خودم رو تغییر دادم متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I resent all these encroachments on my valuable time.
[ترجمه گوگل]من از این همه تجاوز به وقت ارزشمندم ناراحتم
[ترجمه ترگمان]من از همه این تعدی نسبت به زمان ارزشمند خود متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اظهار تنفر کردن از (فعل)
resent

خشمگین شدن از (فعل)
resent

رنجیدن از (فعل)
resent

اظهار رنجش کردن (فعل)
resent

انگلیسی به انگلیسی

• begrudge, have a feeling of ill will, be displeased or bitter
if you resent something, you feel bitter and angry about it.

پیشنهاد کاربران

به ستوه آمدن
رنجیده شدن
به تنگ آمدن
He resents of my success
اون از موفقیت من دلخوره 🤒
be annoyed at
feel indignant about
آزرده خاطر شدن، رنجیدن
resent ( v ) ( rɪˈzɛnt ) =to feel bitter or angry about sth, especially because you feel it is unfair, e. g. I deeply resented her criticism. resentful ( adj ) , resentfully ( adv ) , resentment ( n )
resent
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : resent
اسم ( noun ) : resentment
صفت ( adjective ) : resentful
قید ( adverb ) : resentfully
روی برتافتن
رنجیدن از
resent در بعضی جملات، شکل گذشته فعل resend به معنی ارسال مجدد هست
به کسی بر خوردن
Bertha resent the way her boyfriend treated her
برسا بهش برخورد، آنجوریکه دوست پسرش باهاش رفتار کرد
Feel anger about sth
I resent that
دلخور شدم، رنجیدم ، بهم برخورد
کفری شدن - عصبانی شدن
I resent that
بهم برخورد
دلخور شدن ، احساس تنفر
به فال بد گرفتن
خشمگین شدن
سرکوفت زدن
آزرده خاطر شدن/رنجیده شدن/دلخورشدن
اظهار تنفر کردن، اطهار رنجش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس