repent

/rəˈpent//rɪˈpent/

معنی: نادیده گرفتن، پشیمان شدن، اصلاح شدن، توبه کردن
معانی دیگر: (معمولا با: of) پشیمان بودن یا شدن، نادم بودن یا شدن، (زیست شناسی) خزنده

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: repents, repenting, repented
(1) تعریف: to be sorry or feel remorse for sins or transgressions; be penitent.
مترادف: rue
مشابه: apologize, atone, lament, sorrow

- He repented for his sins and asked for forgiveness.
[ترجمه A.A] او برای گناهانش توبه نمود و طلب بخشش کرد
|
[ترجمه گوگل] از گناهانش توبه کرد و طلب بخشش کرد
[ترجمه ترگمان] از گناهان خود پشیمان شد و طلب بخشش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to regret past actions or behavior and decide to change for the better (often fol. by of).
مشابه: desist, forbear, leave off, quit, rue, swear off

- He has repented of his evil ways.
[ترجمه AA] او از راههای شیطانی اش پشیمان شد
|
[ترجمه گوگل] او از شیوه های بد خود توبه کرده است
[ترجمه ترگمان] از راه های شیطانی خود پشیمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: repentingly (adv.), repenter (n.)
• : تعریف: to feel contrition or remorse for; regret.
مترادف: lament, regret, rue
مشابه: deplore, own up to
صفت ( adjective )
• : تعریف: in biology, creeping or crawling flat along the ground.

جمله های نمونه

1. to repent one's sins
از گناهان خود توبه کردن

2. unless you repent you shall go to hell
اگر توبه نکنی به جهنم خواهی رفت.

3. they wanted him to repent but he was defiant to the end
از او خواستند که اظهار ندامت کند ولی او تا آخر سرسختی کرد.

4. Marry in lent, and you’ll live to repent.
[ترجمه گوگل]در عید ازدواج کنید، تا توبه کنید
[ترجمه ترگمان]ازدواج کنید، و توبه خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marry in haste, and repent at leisure.
[ترجمه learner] اگر با عجله و بدون شناخت طرفدمقابل ازدواج کنید بالاخره از ازدواجتون پشیمان می شوید
|
[ترجمه گوگل]با عجله ازدواج کنید و در فراغت توبه کنید
[ترجمه ترگمان]با عجله عروسی کن و از فراغت توبه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Depend on others and you always repent.
[ترجمه گوگل]به دیگران وابسته باشید و همیشه توبه کنید
[ترجمه ترگمان]به دیگران اعتماد کن و همیشه پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Marry too soon, and you’ll repent too late.
[ترجمه learner] اگه با عجله ازدواج کنی بالاخره پشیمون میشی
|
[ترجمه گوگل]خیلی زود ازدواج کنید و خیلی دیر توبه خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی زود ازدواج می کنی، و خیلی دیر پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those who refuse to repent, he said, will be punished.
[ترجمه گوگل]او گفت، کسانی که از توبه خودداری کنند، مجازات خواهند شد
[ترجمه ترگمان]وی گفت که آن هایی که از توبه امتناع می کنند، مجازات خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Never too late to repent.
[ترجمه گوگل]هیچ وقت برای توبه دیر نیست
[ترجمه ترگمان]هرگز برای توبه کردن دیر نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You will soon repent what you did.
[ترجمه گوگل]به زودی از کاری که کردی توبه خواهی کرد
[ترجمه ترگمان]به زودی کاری که کردی پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Repent and ask God's forgiveness.
[ترجمه گوگل]توبه کن و از خدا آمرزش بخواه
[ترجمه ترگمان]توبه کن و از خدا طلب بخشش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think I will repent and leave here at once.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم توبه کنم و فوراً اینجا را ترک کنم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم فورا پشیمان می شوم و فورا اینجا را ترک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've made my choice and I'll never repent it.
[ترجمه گوگل]من انتخابم را انجام داده ام و هرگز از آن پشیمان نخواهم شد
[ترجمه ترگمان]من انتخاب خودم را کرده ام و هیچ وقت پشیمان نخواهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He came to repent his hasty decision .
[ترجمه یوسف نادری] او آمد تا از تصمیم شتابزده خود اظهار ندامت کند.
|
[ترجمه گوگل]آمد تا از تصمیم عجولانه خود پشیمان شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم عجولانه خود را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نادیده گرفتن (فعل)
disregard, dissemble, repent

پشیمان شدن (فعل)
rue, repent, feel sorry

اصلاح شدن (فعل)
reclaim, repent

توبه کردن (فعل)
repent

انگلیسی به انگلیسی

• regret one's past actions, rue past events, feel sorrow about past occurrences
if you repent, you feel sorry for wrong or evil things that you have done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

احساس ندامت کردن از - احساس پشیمانی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : repent
✅️ اسم ( noun ) : repentance
✅️ صفت ( adjective ) : repentant
✅️ قید ( adverb ) : _
Raisi, whose hardline government faces one of the boldest challenges from young protesters calling for its ouster, appealed to the “deceived youth” to repent so they can be pardoned by Iran's supreme leader
Reuters. com@
جبران کردن ، مانند جبران کردن اشتباهات
توبِهیدن.
feel sorry
توبه کردن
اظهار ندامت کردن
توبه کردن

بپرس