rely

/rəˈlaɪ//rɪˈlaɪ/

معنی: اعتماد کردن
معانی دیگر: (با: on یا upon) اتکاکردن، متکی بودن، اطمینان کردن، وابسته بودن، پشتگرم بودن، تکیه کردن با on و upon

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: relies, relying, relied
• : تعریف: to trust or depend (usu. fol. by on or upon).
مترادف: bank on, count on, depend, lean, trust
مشابه: believe in, calculate, swear by

- I hope I can rely on your confidentiality in this matter.
[ترجمه مائده حوایی] امیدوارم بتوانم به محرمانه بودن شما در این مورد اعتماد کنم.
|
[ترجمه samir_8203] امیدوارم بتوانم در این باره به راز داری شما متکی باشم ( همون حساب باز کنم عامیانه خودمون هم میشه )
|
[ترجمه sahar] امیدوارم بتونم به راز داری شما در این مورد محرمانه اعتماد کنم{البته از کسانی که نظر دادن هم مرتبط و درست هست} {:
|
[ترجمه گوگل] امیدوارم بتوانم در این مورد به رازداری شما اعتماد کنم
[ترجمه ترگمان] امیدوارم بتونم در این مورد به رازداری شما تکیه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need a baby sitter that I can really rely on.
[ترجمه مائده حوایی] من به یک پرستار بچه احتیاج دارم که واقعا بتوانم به او اعتماد کنم.
|
[ترجمه گوگل] من به یک پرستار بچه نیاز دارم که واقعاً بتوانم به آن تکیه کنم
[ترجمه ترگمان] من به یک پرستار بچه نیاز دارم که می توانم واقعا به آن تکیه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After her accident, she had to rely on her family to take care of her.
[ترجمه Mohammadreza] بعد از تصادفش ، به خانواده اش برای مراقبت از او تکیه کرد. ( اعتماد کرد )
|
[ترجمه گوگل] پس از تصادف، او مجبور شد برای مراقبت از او به خانواده‌اش تکیه کند
[ترجمه ترگمان] بعد از تصادف او مجبور شد به خانواده اش اعتماد کند تا از او مراقبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. do not rely on a night-wandering star . . .
تکیه بر اختر شبگرد مزن . . .

2. Throughout life, we rely on small groups of people for love, admira-tion, respect, moral support, and help.
[ترجمه گوگل]در طول زندگی، ما برای عشق، تحسین، احترام، حمایت اخلاقی و کمک به گروه‌های کوچکی از مردم تکیه می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در طول زندگی، ما به گروه های کوچکی از افراد برای عشق، احترام، احترام، حمایت معنوی و کمک تکیه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As babies, we rely entirely on others for food.
[ترجمه مائده حوایی] به عنوان کودکان خردسال، ما برای غذا کاملا به دیگران تکیه می کنیم.
|
[ترجمه گوگل]به عنوان نوزاد، ما برای غذا کاملاً به دیگران متکی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان کودکان برای غذا به طور کامل به دیگران تکیه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I should not have to rely on sustenance to the touch than the future.
[ترجمه گوگل]من نباید به رزق و روزی نسبت به آینده تکیه کنم
[ترجمه ترگمان]من نباید بیش از آینده بر معاش خود اتکا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many working women rely on relatives for childcare.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان شاغل برای مراقبت از کودکان به اقوام خود متکی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان شاغل به بستگان خود برای مراقبت از کودکان خود اتکا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It would be rash to rely on such evidence.
[ترجمه گوگل]تکیه بر چنین شواهدی عجولانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به این مدارک اعتماد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The school has to rely on the goodwill of the parents to help it raise money.
[ترجمه گوگل]مدرسه باید برای کمک به جمع آوری پول به حسن نیت والدین تکیه کند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه باید به حسن نیت والدین تکیه کند تا به جمع آوری پول کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I knew I could rely on David.
[ترجمه گوگل]می دانستم که می توانم به دیوید تکیه کنم
[ترجمه ترگمان]می دانستم که می توانم به دیوید اعتماد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Earth is our home, you rely on green.
[ترجمه گوگل]زمین خانه ماست، شما به سبز تکیه می کنید
[ترجمه ترگمان]زمین خانه ماست، شما به رنگ سبز تکیه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I want to rely on and you are not.
[ترجمه گوگل]من می خواهم به آن تکیه کنم و تو نیستی
[ترجمه ترگمان]من می خواهم به شما تکیه کنم و شما نیستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Someone makes me comfortable, so I want to rely on him; while another one makes me feel lonely, so I want to embrace him.
[ترجمه گوگل]کسی مرا راحت می کند، بنابراین می خواهم به او تکیه کنم در حالی که یکی دیگر باعث می شود احساس تنهایی کنم، بنابراین می خواهم او را در آغوش بگیرم
[ترجمه ترگمان]یک نفر مرا راحت می کند، بنابراین می خواهم به او اعتماد کنم، در حالی که یکی دیگر باعث می شود احساس تنهایی کنم، بنابراین می خواهم او را در آغوش بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These days we rely heavily on computers to organize our work.
[ترجمه گوگل]این روزها برای سازماندهی کار خود به شدت به کامپیوترها متکی هستیم
[ترجمه ترگمان]این روزها ما به شدت به کامپیوترها تکیه می کنیم تا کار خود را سازماندهی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nowadays we rely increasingly on computers for help/to help us.
[ترجمه گوگل]امروزه ما به طور فزاینده ای به رایانه ها برای کمک / کمک به ما تکیه می کنیم
[ترجمه ترگمان]امروزه ما به طور فزاینده ای به کامپیوترها برای کمک \/ کمک به ما تکیه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such cheap goods obviously rely on dirt cheap labor.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که چنین کالاهای ارزان قیمتی به نیروی کار ارزان قیمت متکی هستند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که کالاهای ارزان قیمت به کار ارزان متکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I rely too much on convenience food.
[ترجمه گوگل]من بیش از حد به غذای راحت متکی هستم
[ترجمه ترگمان]من بیش از حد بر غذاهای راحتی تکیه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتماد کردن (فعل)
rely

انگلیسی به انگلیسی

• depend on, trust in
if you rely on someone or something, you need them in order to live or work properly.
if you can rely on someone to work well or behave as you want them to, you can trust them to do this.

پیشنهاد کاربران

برابر پارسی کلمه متکی واژه استوار است، بنابراینrely می تواند به معانی زیر نیز باشد:
استوار بودن، دلگرم بودن
اعتماد کردن
مثال: I rely on public transportation to get to work.
من برای رفتن به کار از حمل ونقل عمومی استفاده می کنم.
وابسته بودن
اکتفا کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rely
✅️ اسم ( noun ) : reliance / reliability
✅️ صفت ( adjective ) : reliant / reliable
✅️ قید ( adverb ) : reliably
اعتنا کردن
rely ( verb ) = بستگی داشتن، وابسته بودن، متکی بودن، حساب باز کردن ( به شخص یا چیزی به لحاظ اطمینان ) ، اطمینان کردن، اعتماد کردن ، تکیه کردن، اتکا کردن
examples:
1 - Families rely more on women's' earnings than before
...
[مشاهده متن کامل]

خانواده ها نسبت به گذشته بیشتر به درآمد خانم ها وابسته هستند.
2 - The success of this project relies on everyone making an effort.
موفقیت این پروژه بستگی به تلاش همه دارد.
3 - British weather can never be relied on.
هرگز نمی توان به آب و هوای انگلیس اعتماد کرد.
4 - I know I can rely on you to help me.
من می دانم که می توانم روی تو حساب کنم که کمکم کنی.
5 - The system relies too heavily on one person.
این سیستم به شدت بر یک نفر متکی است.

منکی بودن
استناد به. .
نیاز داشتن، به کار آمدن
دلگرم بودن
ختم شدن به مثلا فعالیتهای بازبینی توسعه و سیاست گذاری، عمدتاً به کاغذبازی و یا اطلاع رسانی به سایر تیم ها ختم می شود.
اعتماد کردن
توسل بر، توسل به
متوسل شدن
استناد کردن
وابسته بودن، متکی بودن
همیشه بعدش on می آید. rely on، relies on
وابسته
بستگی داشتن
استفاده کردن از

حساب بازکردن ( روی کسی یا چیزی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس