rebuke

/riˈbjuːk//rɪˈbjuːk/

معنی: سرزنش، زخم زبان، ملامت، طعنه، گوشمالی، سرکوفت، سرکوفت دادن، توبیخ کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، زخم زبان زدن، سرزنش کردن
معانی دیگر: (شدیدا) سرزنش کردن، سرکوفت زدن، نکوهش کردن، کواژ، توبی  کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rebukes, rebuking, rebuked
• : تعریف: to give a sharp reprimand to; criticize.
مترادف: reprimand, scold, upbraid
متضاد: praise
مشابه: admonish, bawl out, berate, castigate, censure, chastise, chew out, correct, criticize, flay, rap, reprehend, reproach, reprove, snub, take to task, tax

- She rebuked him and called him a fool for giving away their secret.
[ترجمه گوگل] او را سرزنش کرد و او را احمق خواند که راز آنها را فاش کرده است
[ترجمه ترگمان] او را سرزنش کرد و او را احمق خطاب کرد که رازش را فاش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: rebukingly (adv.)
• : تعریف: a sharp reprimand or criticism; strong reproof.
مترادف: reprimand
متضاد: compliment
مشابه: censure, lick, reproach, slam, snub

جمله های نمونه

1. sharp rebuke
گوشمالی سخت

2. a gentle rebuke
گوشمالی ملایم

3. Even one minute's lateness would earn a stern rebuke.
[ترجمه Abbas akbari] حتی یک دقیقه تاخیر توبیخ ( سرزنش ) سخت و شدیدی را به دنبال خواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]حتی یک دقیقه تأخیر باعث سرزنش شدید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]حتی یک دقیقه هم تاخیر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They received a public rebuke from the prime minister for their handling of the matter.
[ترجمه رضا] آنها نخست وزیر را بخاطر نحوه اداره موضوع مورد انتقاد قرار دادند
|
[ترجمه Mrjn] نخست وزیر آنها را به خاطر رسیدگی به موضوع مورد سرزنش قرار داد. ( سرزنش کرد )
|
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل رسیدگی به این موضوع از نخست وزیر توبیخ عمومی دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک سرزنش عمومی از نخست وزیر برای رسیدگی به این موضوع دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. UN member countries delivered a strong rebuke to both countries for persisting with nuclear testing programs.
[ترجمه گوگل]کشورهای عضو سازمان ملل متحد هر دو کشور را به دلیل پافشاری بر برنامه های آزمایش هسته ای سرزنش کردند
[ترجمه ترگمان]کشورهای عضو سازمان ملل متحد هر دو کشور را به خاطر پافشاری در برنامه های آزمایش هسته ای به هر دو کشور تحویل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His bad manners earned him a sharp rebuke.
[ترجمه عابدی] رفتار بد او سرزنش سختی را به دست اورد
|
[ترجمه Mrjn] رفتار های بد او موجب سرزنش شدیدش شد. ( به خاطر رفتار های بدش شدیدا سرزنش شد )
|
[ترجمه گوگل]اخلاق بد او باعث سرزنش شدید او شد
[ترجمه ترگمان]رفتار bad او را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He received a stern rebuke from the manager.
[ترجمه گوگل]او مورد سرزنش شدید مدیر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از مدیر هتل توبیخ شدیدی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had to put up with a smart rebuke from the teacher.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد یک سرزنش هوشمندانه معلم را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود با یک سرزنش هوشمندانه از معلم سر در بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The teacher delivered a sharp rebuke to the class.
[ترجمه گوگل]معلم به کلاس سرزنش شدیدی کرد
[ترجمه ترگمان]معلم او را سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She answered with no hint of rebuke.
[ترجمه گوگل]او بدون اشاره به سرزنش پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ نشانی از سرزنش جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He hit back with a stinging rebuke to his critics.
[ترجمه گوگل]او با سرزنش تند منتقدانش پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی سرزنش آمیز به منتقد خود ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Soviet media did not openly rebuke Ceausescu for his reception of Carrington.
[ترجمه گوگل]رسانه های شوروی آشکارا چائوشسکو را به خاطر استقبال او از کارینگتون سرزنش نکردند
[ترجمه ترگمان]رسانه های اتحاد جماهیر شوروی آشکارا Ceausescu را برای پذیرش his سرزنش نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is meant to rebuke the visitor: these monkeys have an opera company!
[ترجمه گوگل]این برای سرزنش بازدید کننده است: این میمون ها یک شرکت اپرا دارند!
[ترجمه ترگمان]این قرار بود که مهمان را سرزنش کند: این میمون ها یک شرکت اپرا دارند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rebuke or the dismissal, then, becomes more fuel for their assumption that things are always being done to them.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سرزنش یا اخراج، سوخت بیشتری برای این فرضیه می شود که آنها همیشه کارهایی با آنها انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]سپس سرزنش یا اخراج، به دلیل این فرض که کارها همیشه برای آن ها انجام می شود، سوخت بیشتری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

زخم زبان (اسم)
nip, rebuke, brickbat, diatribe, rap

ملامت (اسم)
reproach, reproof, rebuke, brush, call-down

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

گوشمالی (اسم)
punishment, rebuke, scourge

سرکوفت (اسم)
reproach, rebuke

سرکوفت دادن (فعل)
reproach, rebuke

توبیخ کردن (فعل)
rail, rebuke, vituperate, reprehend, tell off

ملامت کردن (فعل)
blame, reproach, rebuke, upbraid, reprove, call down

عتاب کردن (فعل)
blame, rebuke, chide, reprove, expostulate

زخم زبان زدن (فعل)
pique, belabor, belabour, rebuke, lambast, lambaste, swinge, tongue-lash

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

انگلیسی به انگلیسی

• scolding, reprimand, admonition, reproval
reprimand, reproach, scold, reprove
if you rebuke someone, you speak severely to them because they have said or done something that you do not approve of; a formal word. verb here but can also be used as a count or an uncount noun. e.g. he received a stern rebuke from his superiors. the team now returns to face rebuke from the athlete's association.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To express sharp disapproval or criticism of someone because of their behavior 📢
🔍 مترادف: Scold
✅ مثال: The manager rebuked the employee for being late to work again
۱. توبیخ کردن. سرزنش کردن ۲. توبیخ. سرزنش
مثال:
she had rebuked him for drinking too much.
زن او را برای نوشیدن زیاد {مشروب} توبیخ و سرزنش کرد.
Top democrats issue stinging rebuke of biden over failed climate promises
بایدن در شعارهای انتخاباتی اش وعده داده بود نفت استخراج نکنند . بعدتر از استخراج گسترده نفت آلاسکا حمایت کرد .
دمکراتهای رده بالا بایدن را بخاطر وعده های عملی نشده آب و هوایی ، بصورت گزنده ای سرزنش می کنند
of biden over failed climate promises
بایدن در شعارهای انتخاباتی اش وعده داده بود نفت استخراج نکنند . بعدتر از استخراج گسترده نفت آلاسکا حمایت کرد .
دمکراتهای رده بالا بایدن را بخاطر وعده های عملی نشده آب و هوایی ، بصورت گزنده ای سرزنش می کنند
سرکوفت
دهن کجی
سکۀ یک پول کردن
1. منسوخ شده
به زور برگشتن
2. سرزنش شدید
3. بیان تیز
✅ ( شدیدا ) سرزنش کردن
✅عتاب کردن
✅نکوهش کردن
👈🏻U. S. delivers angry rebuke of massive OPEC production cut and it could backfire for Saudi Arabia
CNBC com@
امریکا پیام فرستاد و شدیداً سرزنش کرد اقدام OPEC را جهت کاهش حجم عظیمی از تولید نفت ش
رد کردن، پس زدن، مثلا اعتراض
گوشمالی
توبیخ کردن
نهیب زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس