put out

/pʊtˈaʊt//pʊtaʊt/

معنی: بر انگیختن، تهیه کردن، تقلا کردن، رنجاندن، ایجاد کردن، اشفته کردن، خاموش کردن، از ساحل عازم شدن
معانی دیگر: 1- اخراج کردن، مرخص کردن 2- (چراغ یا آتش) خاموش کردن 3- آزرده خاطر کردن 4- ناراحت کردن 5- منتشر کردن 6- (زن) جماع کردن، منتشرساختن، (بیس بال) حذف بازیکن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to stop the burning of something.

- The fire fighters put out the fire in a few hours.
[ترجمه Hamid] آتش نشانان در عرض چند ساعت آتش را خاموش کردند.
|
[ترجمه F] آتش نشان ها آتش را در زمان کمی خاموش کردند
|
[ترجمه Matin] اتش نشان ها خاموش می کنند اتش را در ساعت های کمی
|
[ترجمه Sirm] آتش نشان ها آتش را در چند ساعت خاموش کردند
|
[ترجمه گوگل] آتش نشانان پس از چند ساعت آتش را مهار کردند
[ترجمه ترگمان] آتش نشانان در عرض چند ساعت آتش را خاموش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They put out their cigarettes.
[ترجمه سینا] آنها سیگار هایشان را خاموش می کنند
|
[ترجمه امین] آنها سیگارهایشان را خاموش کردند.
|
[ترجمه گوگل] سیگارهایشان را خاموش کردند
[ترجمه ترگمان] cigarettes را خاموش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: in baseball, any play in which a player is declared to be out.

جمله های نمونه

1. Silks and satins put out the fire in the kitchen.
[ترجمه زینب سرآمد] پار چه های ابریشمی و اطلسی باعث برافروختن آتش در آشپزخانه شدند.
|
[ترجمه گوگل]ابریشم ها و ساتن ها آتش آشپزخانه را خاموش کردند
[ترجمه ترگمان]Silks و satins آتش را در آشپزخانه خاموش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They used special high-pressure hoses to help them put out the fires.
[ترجمه گوگل]آنها از شیلنگ های مخصوص فشار قوی برای خاموش کردن آتش استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از شلنگ های فشار بالا ویژه برای کمک به خاموش کردن آتش استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Far water does not put out near fire.
[ترجمه ایلیا] آب دور آتش نزدیک را خاموش نمیکند
|
[ترجمه گوگل]آب دور نزدیک آتش خاموش نمی شود
[ترجمه ترگمان]آب دور به آتش نزدیک نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She put out her hand to shake mine.
[ترجمه گوگل]دستش را دراز کرد تا دستم را تکان دهد
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد تا دست مرا بفشارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A downpour of rain put out the children's bonfire.
[ترجمه گوگل]بارش باران آتش بچه ها را خاموش کرد
[ترجمه ترگمان]باران آتش بچه ها را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It took two hours to put out the fire .
[ترجمه zahra] دوساعت طول کشید تا اتش خاموش شود
|
[ترجمه گوگل]خاموش کردن آتش دو ساعت طول کشید
[ترجمه ترگمان]دو ساعت طول کشید تا آتش را خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cattle were put out to pasture.
[ترجمه گوگل]گاوها را به چراگاه بردند
[ترجمه ترگمان]گاوها چراگاه را به چراگاه داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's rude to put out your tongues at people.
[ترجمه Tara] بی ادبیه که زبونت رو، رو به مردم دراز کنی
|
[ترجمه Sirm] این گستاخیه که زبونت رو روبه مردم بیرون بیاری
|
[ترجمه گوگل]این بی ادبی است که زبان خود را برای مردم دراز کنید
[ترجمه ترگمان]بی ادبیه که زبون مردم رو خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's about time this old sewing machine was put out to pasture.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که این چرخ خیاطی قدیمی به مرتع گذاشته شود
[ترجمه ترگمان]در این موقع بود که این ماشین چرخ خیاطی کهنه را به چراگاه آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Put out the light.
[ترجمه R.K.H] چراغ را خاموش کن.
|
[ترجمه Ali Sharifi] آتیش رو خاموش کن
|
[ترجمه گوگل]نور را خاموش کن
[ترجمه ترگمان]چراغ رو خاموش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was rushing around madly trying to put out the fire.
[ترجمه گوگل]او دیوانه وار به اطراف می دوید و سعی می کرد آتش را خاموش کند
[ترجمه ترگمان]او دیوانه وار در حال دویدن بود و سعی می کرد آتش را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The French news agency put out a statement from the Trade Minister.
[ترجمه گوگل]خبرگزاری فرانسه بیانیه ای از وزیر تجارت منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]خبرگزاری فرانسه بیانیه ای را از طرف وزیر بازرگانی اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The county has put out the welcome mat for international investors.
[ترجمه گوگل]این شهرستان تشک استقبال از سرمایه گذاران بین المللی را گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این استان از فرش استقبال شده برای سرمایه گذاران بین المللی استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lot of translation is put out to freelances.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ترجمه ها در اختیار افراد آزاد گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]ترجمه بسیاری به freelances آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تهیه کردن (فعل)
get, process, supply, afford, administer, cater, provide, furnish, purvey, administrate, harness, put out

تقلا کردن (فعل)
labor, heave, agonize, slog, tussle, scramble, struggle, tug, attempt, wrestle, put out, flounce, lay to

رنجاندن (فعل)
annoy, mortify, vex, offend, irk, irritate, put out

ایجاد کردن (فعل)
make, cause, hatch, produce, beget, create, construct, develop, engender, put out

اشفته کردن (فعل)
confuse, flummox, dishevel, upset, puzzle, harrow, mess, put out, entangle, embrangle, roil, embroil

خاموش کردن (فعل)
snub, out, dumb, stanch, silence, quench, stifle, smother, extinguish, muffle, put out, hush, make silent, slake, snub out, suffocate

از ساحل عازم شدن (فعل)
put out

انگلیسی به انگلیسی

• extinguish; annoy; remove, send out

پیشنهاد کاربران

To make something available or release it to the public.
در دسترس قرار دادن چیزی یا انتشار دادن آن برای عموم.
مثال؛
The band put out their latest album last week.
A company might put out a press release to announce a new product or service.
...
[مشاهده متن کامل]

In the context of a book, someone might say, “The author put out a new edition of their best - selling novel. ”

This phrase is used to express annoyance or frustration with a particular situation. It implies that someone feels bothered, inconvenienced, or irritated.
ناراحت یا ناامید شدن از یک موقعیت خاص.
به این معنی است که شخصی احساس آزردگی، ناراحتی یا عصبانیت می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I’m really put out that they canceled our plans at the last minute.
A person might say, “I was put out by their lack of consideration. ”
Someone might vent, “I’m always put out by how long the lines are at this store. ”

در رفتن مفصل و استخوان
انرژی آزاد کردن
بیهوش کردن به وسیله ی مواد دارویی
از دور رقابت حذف و خارج کردن
به دردسر انداختن
بیرون دادن محصول
نشر دادن پیام
چیزی را آماده ی استفاده کردن
خاموش کردن چیزی که درحال سوختن است
یکی که لباسش آتش گرفته بود فریادزنان به دوستاش میگفت:
” Put it Out “ که یعنی خاموشش کنین
معنی اولش میشه خاموش کردن دومی هم میشه تهیه کردن
1. extinguish something that is burning.
◀️ "fire crews from Grangetown put out the blaze"
...
[مشاهده متن کامل]

2. lay something out ready for use
◀️ "she put out glasses and paper napkins"

. You can't smoke here - please put out your cigarette
خاموش کردن
( Especially of a woman )
to agree to have sex
( بویژه درباره یک زن ) موافقت کردن با داشتن رابطه جنسی
مثال؛
I wasn't going to put out just because he'd paid for dinner.
There were rumors that she would put out on the first date, but they were just that—rumors.
...
[مشاهده متن کامل]

Some people unfairly judge women who are perceived to put out easily.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/put-out
آرام کردن
putting out fire به معنای آرام کردن آشوب یا آرام کردن معرکه
Make something stop burning
Annoyed
I'd be a bit put out if someone called me idiot
ناراحت
عصبانی
آشفته
بهم ریخته
پخش کردن
To produce or make something ( a product/brochure/report/CD/paper )
The company puts out a newsletter every month for the employees.
اجرا کردن
بیرون ریختن
به معنای خاموش کردن آتش های کوچک مثل شمع و. . .
چیزی را علنی کردن و اگر در نقش صفت بیاید به معنای ناراحت و آزرده خاطر است
این کلمه در دو معنا به کار می رود :
خاموش کردن - - - > to stop campfire
نــاراحــت کردن - - - > to upset people
( ( نظــــر ی یــــہ ســـمپادے ( : ) )
ایجاد کردن ، develop
مثال:
But putting out a new clothing line is risky, as it takes a lot of money to produce and promote.
کتاب active 3
علنی کردن و در اختیار عموم قرار دادن
در رفتن ( استخوان )
Be put out
دلخور بودن
دلخور شدن
• To be annoyed/offended/upset by something someone does or says
He was a bit put out for not being played in the game
It's about time this old sewing machine was put out to pasture.
تقریبا وقت آن است که این ماشین خیاطی مسن بازنشسته/از رده خارج می شد.

put something/somebody out to pasture
informal: to make someone leave their job because you think they are too old to do it well
put out with sb
از کسی دلخور بودن
The good you put out into the world
ایجاد کردن، گسترش دادن
put something ↔ out to take something outside your house and leave it there
to be willing to have sex. I dumped him because he won't put out. Since it was their third date, he was really hoping his date would put out
میل جنسی . اشتیاق برای داشتن سکس
اطفای حریق کردن
Extinguish
برانگیخته شدن جنسی
Put out that cigarette / put that cigarette out : سیگارتو خاموش کن
Put it all down
زیرنظر گرفتن
To release
To issue
to produce something
از خود بروز دادن - منتشر کردن - خارج کردن ( مثلا انرژی )
تولید کردن
The medical equipment is not designed to put out a great deal of power !
Star Trek TOS
خاموش کردن ( آتش )

گذاشتن و قرار دادن هم معنی میده مثلا all the food is put out on a table
به اطلاع رساندن، نشر، مزاحمت، به زحمت افتادن، به هر دری زدن، بیرون دادن. . The band put out a statement & deniying rumours of a split گروه موسیقی اطلاعیه ای بیرون داده و شایعات جدایی در گروه را تکذیب کرده.
...
[مشاهده متن کامل]
( در اینجا put out یعنی بیرون دادن یا انتشار ) . . She realy put herself out to get everything for us. او به زحمت افتاد ( به هر دری زد ) تا هرکاری میتونه برامون بکنه. ( به زحمت افتادنput herself out )

مراجعه شود به لینک:https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/put - out_1#put - out_1__31
خاموش کردم
مثال:
Firefighters soon put the fire out
ایجاد کردن
این فعل وقتی برای چیز های روشن ( کبریت , آتش , چراغ، سیگار ) به کار رود معنی خاموش کردن میدهد اما این فعل معنی پخش کردن خبر ، بیرون گذاشتن و دم دست گذاشتن هم می دهد .
He put out the fire
خاموش کردن
بیهوش کردن
to make someone unconscious before a medical operation
. .
درست کردن ( به معنی سر هم کردن نیز هست )
ناراحت کردن. آزرده خاطر کردن
خاموش کردن 🏟🏟
to stop sth from burning

دراز کزدن
put out his hand
Put sth down: زمین گذاشتن
ناراحت و آشفته
خاموش کردن
make sth stop burning
Make sth stop burning خاموش کردن
مطرح کردن، گفتن، ایراد کردن
زحمت دادن
خاموش کردن اتش
در آوردن
کنار گذاشتن کسی از کارش
Put somebody out of work
Out of a job
منتشر کردن
Put out a book
در آوردن - تخلیه کردن - خارج کردن - بیرون کشاندن
Put out of your mind فراموش کن
برداشتن<به معنایی="">
خارج کردن

گذاشتن
put sth out خاموش کردن اتش
خاموش کردن
خارج شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٨)

بپرس