عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to delay.
• مترادف: defer, delay, postpone
• مترادف: defer, delay, postpone
- I know I have to go to the dentist, but I keep putting it off.
[ترجمه محمد امین عظیم زادگان] من می دانم که من باید به دندانپزشک مراجعه کنم اما من آن را به تعویق می اندازم|
[ترجمه iahmadrezam] من میدونم که باید دندانپزشکی برم، اما همچنان به تعویقش میندازم ( عقبش میندازم )|
[ترجمه بیژن] میدونم لازمه که دندانپزشکی برم اما مدام عقب میندازمش|
[ترجمه گوگل] می دانم که باید به دندانپزشکی بروم، اما آن را به تعویق می اندازم[ترجمه ترگمان] ، میدونم که باید برم دندون پزشکی ولی همش رو خاموش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't put off writing that letter; get started on it now.
[ترجمه Arash hz] نوشتن آن نامه را به تعویق ننداز, همین حالا شروع به نوشتن کن.|
[ترجمه گوگل] نوشتن آن نامه را به تعویق نیندازید همین الان روی آن شروع کنید[ترجمه ترگمان] این نامه را ننویس، حالا شروع کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's put off the meeting until next month.
[ترجمه Miss karimi] بیایید جلسه را به ماه آینده موکول کنیم.|
[ترجمه iahmadrezam] بیایید جلسه رو تا ماه بعد عقب بندازیم.|
[ترجمه گوگل] بیایید جلسه را به ماه آینده موکول کنیم[ترجمه ترگمان] اجازه بدهید جلسه را تا ماه بعد موکول کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause someone to turn away; repel; discourage.
• متضاد: allure, attract, encourage
• متضاد: allure, attract, encourage
- I was going to try some of that cheese, but the smell put me off.
[ترجمه Miss Karimi] من قصد دارم برخی از این پنیر را امتحان کنم، اما بو مرا منصرف کرد.|
[ترجمه iahmadrezam] میخواستم مقداری از اون پنیر رو امتحان کنم، ولی بوش منو منصرف کرد.|
[ترجمه محمدشفیعی] میخواستم قدری ازون پنیر رو بخورم اما بوی اون برزخم کرد|
[ترجمه گوگل] من قصد داشتم مقداری از آن پنیر را امتحان کنم، اما بوی آن مرا خسته کرد[ترجمه ترگمان] می خواستم کمی از آن پنیر را امتحان کنم، اما بویش مرا خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She wanted to study French, but the old-fashioned approach of the teacher put her off.
[ترجمه Miss Karimi] او می خواست فرانسه بخواند اما روش قدیمی مدرس او را منصرف کرد.|
[ترجمه نغمه] اون میخواست فرانسه بخونه، اما متد ( روش ) قدیمی اون معلم منصرفش کرد|
[ترجمه گوگل] او می خواست زبان فرانسه بخواند، اما رویکرد قدیمی معلم او را از کار انداخت[ترجمه ترگمان] می خواست به زبان فرانسه درس بخواند، اما روش قدیمی معلم او را اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is something about him that puts me off.
[ترجمه Atefeh] چیزی در مورد او هست که من رو ناراحت می کند.|
[ترجمه نغمه] یه چیزی درمورد اون وجود داره که باعث دلسردیم میشه|
[ترجمه گوگل] چیزی در او وجود دارد که من را ناامید می کند[ترجمه ترگمان] یه چیزی در مورد اون هست که من رو لو میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید