prosperous

/ˈprɑːspərəs//ˈprɒspərəs/

معنی: خوشبخت، موفق، سرسبز، کامیاب، کامکار
معانی دیگر: شکوفا، آباد، آبادان، پر رونق، در رفاه، دولتمند، ثروتمند، مساعد، سعید، فرخنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prosperously (adv.), prosperousness (n.)
(1) تعریف: having wealth, success, or good fortune.
مترادف: affluent, flourishing, moneyed, rich, successful, thriving, wealthy, well-heeled, well-off, well-to-do
متضاد: depressed, destitute, poor, unprosperous
مشابه: booming, fat, flush, fortunate, palmy, substantial, thrifty

(2) تعریف: conducive to good fortune; favorable.
مترادف: favorable, good, propitious
متضاد: unfavorable, unprosperous
مشابه: advantageous, auspicious, expedient, fortunate, helpful, lucky, opportune, profitable, providential, seasonable, timely

- A prosperous wind brought the ships safely home.
[ترجمه حسین درستی] باد موافق کشتی را به سلامت به منزل رساند.
|
[ترجمه گوگل] باد پر رونق کشتی ها را به سلامت به خانه آورد
[ترجمه ترگمان] بادی موافق کشتی را سالم به خانه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a prosperous country
یک کشور آباد

2. awaiting a more prosperous moment
در انتظار لحظه ای فرخنده تر

3. gradually siamak became prosperous
کم کم کار سیامک گرفت.

4. no chance at all of a prosperous issue
هیچگونه امکان پایان همراه با کامیابی

5. May you be happy and prosperous.
[ترجمه علی اکبر منصوری] امید که شما شاد و کامروا باشید!
|
[ترجمه ایران] امید که شاد و سعادتمند باشید
|
[ترجمه گوگل]انشالله شاد و سربلند باشید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم خوشبخت و مرفه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Have a happy and prosperous year.
[ترجمه گوگل]سالی پر از شادی و موفقیت داشته باشید
[ترجمه ترگمان]یک سال شاد و پر رونق داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It used to be a very prosperous town.
[ترجمه گوگل]قبلاً شهر بسیار مرفهی بود
[ترجمه ترگمان]شهر پر رونق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. New York is a prosperous city.
[ترجمه گوگل]نیویورک یک شهر مرفه است
[ترجمه ترگمان]نیویورک شهری پر رونق و مرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I hope you have a most happy and prosperous New Year.
[ترجمه گوگل]امیدوارم سال نوی پر از شادی و موفقیت داشته باشید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که شما سال نو بسیار خوشحال و خوشبخت باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rajneesh was the darling of a prosperous family.
[ترجمه ل اسحاقی] راجنیش فرزند محبوب یک خانواده مرفه بود.
|
[ترجمه گوگل]راجنیش عزیز یک خانواده مرفه بود
[ترجمه ترگمان]rajneesh، the خانواده مرفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After their misfortunes the family slowly became prosperous.
[ترجمه م ا ظ] بعد از ناکامی های شان، خانواده به تدریج به ثروتمند شد
|
[ترجمه گوگل]پس از بدبختی های آنها، خانواده کم کم مرفه شدند
[ترجمه ترگمان]بعد از misfortunes، خانواده به تدریج موفق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Farmers are more prosperous in the south of the country.
[ترجمه گوگل]کشاورزان در جنوب کشور رونق بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در جنوب کشور موفق تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The once prosperous town has hemorrhaged manufacturing jobs over the last 15 years.
[ترجمه گوگل]این شهر زمانی مرفه در 15 سال گذشته مشاغل تولیدی را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]این شهر پر رونق در ۱۵ سال گذشته دارای hemorrhaged شغل بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is a prosperous voyage to the ship.
[ترجمه گوگل]این یک سفر پر رونق به کشتی است
[ترجمه ترگمان]سفر پر رونق به کشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Padua and Vicenza are prosperous, well-preserved cities, not overrun by tourists.
[ترجمه گوگل]پادوآ و ویچنزا شهرهایی آباد و به خوبی حفظ شده هستند و توسط گردشگران تحت سلطه قرار نمی گیرند
[ترجمه ترگمان]پادوا و ویچنتسا، شهرهای خوب و مرفه هستند، نه توریست ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His stepfather ran a prosperous paint business.
[ترجمه گوگل]ناپدری او یک تجارت رنگ پررونق را اداره می کرد
[ترجمه ترگمان]ناپدری ام یک کار نقاشی پر رونق را اداره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشبخت (صفت)
happy, blessed, blest, lucky, fortunate, prosperous, providential

موفق (صفت)
prosperous, successful, favored, prospering, favoured

سرسبز (صفت)
prosperous, flourishing, verdurous

کامیاب (صفت)
prosperous, successful, palmy

کامکار (صفت)
prosperous

انگلیسی به انگلیسی

• successful; thriving, flourishing
a town, business, or person who is prosperous is wealthy and successful.

پیشنهاد کاربران

۱. موفق. کامروا ۲. مرفه. ثروتمند ۳. پر رونق
مثال:
a prosperous designer
یک طراح موفق
prosperous ( adj ) ( prɑspərəs ) =rich and successful, e. g. prosperous countries. Farmers are more prosperous in the south of the country.
prosperous
خوشایند و مطلوب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prosper
اسم ( noun ) : prosperity
صفت ( adjective ) : prosperous
قید ( adverb ) : prosperously
در بعضی جملات به معنی:
پر رونق
آباد
This area was once prosperous but it now looks very run down
سرفراز
I am prosperous in my life
من در زندگیم موفق هستم
سعادتمند
ثروتمند و موفق
🔴having success usually by making a lot of money
●The company had a prosperous year.
●He predicted a prosperous future.
●prosperous [=affluent] merchants
●a prosperous town
successful, usually by earning a lot of money
فرخنده
a prosperous new year
لغت رسمی برای مردم یا مکان هست که پولشان را از طریق بیزنس یا کار تجاری بدست اورده باشن .
نادر
سیر
مرفه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس