promote

/prəˈmoʊt//prəˈməʊt/

معنی: ترقی دادن، ترویج کردن، ترفیع دادن
معانی دیگر: پایه دادن، تشویق کردن، رواج دادن، گستراندن، (از طریق آگهی وغیره) تبلیغ کردن، شناساندن، فرا گفتن، (خودمانی) با تقلب به دست آوردن، به جیب زدن، بالا کشیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: promotes, promoting, promoted
مشتقات: promotable (adj.)
(1) تعریف: to support the existence, growth, or advance of.
مترادف: cultivate, encourage, forward, foster, further
متضاد: hinder, obstruct
مشابه: advocate, aid, assist, augment, back, conduce to, enhance, expedite, nourish, prefer, support

- These toxic substances promote the growth of tumors.
[ترجمه سعید] این مواد سمی تومور را گسترش می دهند.
|
[ترجمه زهرا] این مواد سمی رشد تومور را افزایش میدهند.
|
[ترجمه مهدی] این مواد سمی یا مضر موجب رشد تومور میشوند
|
[ترجمه بیتا غفاری] - این مواد سمی باعث رشد تومورها می شود.
|
[ترجمه گوگل] این مواد سمی باعث رشد تومورها می شود
[ترجمه ترگمان] این مواد سمی رشد تومور را ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Yoga promotes a sense of well-being.
[ترجمه بهروز مددی] یوگا احساس تندرستی را پرورش می دهد.
|
[ترجمه گوگل] یوگا حس خوب بودن را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان] یوگا یک حس خوب بودن را ترویج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They've launched a campaign to promote awareness of the dangers of alcohol.
[ترجمه بهروز مددی] آنها کمپینی ( بسیج اطلاع رسانی ) را به منظور افزایش آگاهی از عوارض خطرناک مصرف الکل تشکیل دادند.
|
[ترجمه مینا عظیم] آنها کمپینی برای بالا بردن آگاهی از عوارض و خطرات الکل راه اندازی کردند.
|
[ترجمه گوگل] آنها کمپینی را برای ترویج آگاهی از مضرات الکل راه اندازی کرده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها کمپینی را برای ترویج آگاهی نسبت به خطرات الکل راه اندازی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to advance (someone) to a higher rank or position.
مترادف: advance, elevate, raise
متضاد: bust, demote, disparage, downgrade
مشابه: exalt, kick upstairs, prefer, upgrade

- Because of his excellent job performance, he was promoted within the first year.
[ترجمه گوگل] به دلیل عملکرد عالی شغلی اش، در همان سال اول ترفیع گرفت
[ترجمه ترگمان] او به دلیل عملکرد عالی شغلی اش در سال اول ترفیع یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to advertise or otherwise encourage the purchase of.
مترادف: advertise, boost, plug, publicize, push
مشابه: ballyhoo, encourage, hype, merchandise, trumpet

- The company is heavily promoting its newest product this month.
[ترجمه گوگل] این شرکت به شدت در حال تبلیغ جدیدترین محصول خود در این ماه است
[ترجمه ترگمان] این شرکت در ماه جاری به شدت در حال تبلیغ جدیدترین محصول خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to promote a new product
فرآورده ی جدیدی را شناساندن

2. to promote the sovereign good of the community
برای پیشبرد مصالح عالی جامعه

3. in order to promote world peace
به منظور گسترش صلح جهانی

4. the drive to promote literacy
پیکار برای ترویج سوادآموزی

5. we are trying to promote higher education
مامی کوشیم که آموزش عالی را گسترش بدهیم.

6. Several bankers invested an enormous sum of money to promote the idea.
[ترجمه گوگل]چندین بانکدار مبلغ هنگفتی را برای ترویج این ایده سرمایه گذاری کردند
[ترجمه ترگمان]چندین بانکدار مبلغ هنگفتی پول برای ترویج این ایده سرمایه گذاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need to promote an open exchange of ideas and information.
[ترجمه masome ayazi] ماباید تبادل آزاد ایده ها واطلاعات راگسترش دهیم
|
[ترجمه گوگل]ما نیاز به ترویج تبادل آزاد ایده ها و اطلاعات داریم
[ترجمه ترگمان]ما باید تبادل ایده ها و اطلاعات را ترویج دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An industrial estate will help to promote the business of that city.
[ترجمه گوگل]یک شهرک صنعتی به ترویج تجارت آن شهر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]یک شهرک صنعتی به ارتقا کسب وکار آن شهر کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. a meeting to promote trade between Taiwan and the U. K.
[ترجمه سامان] نشستی برای افزایش تجارت میان تایوان و بریتانیا.
|
[ترجمه گوگل]نشستی برای ارتقای تجارت بین تایوان و بریتانیا
[ترجمه ترگمان]جلسه ای برای ترویج تجارت بین تایوان و ایالات متحده ک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you promote our goods, we will give you a good discount as our part of the bargain.
[ترجمه گوگل]اگر کالاهای ما را تبلیغ کنید، به عنوان بخشی از معامله به شما تخفیف خوبی می دهیم
[ترجمه ترگمان]اگر کالاهای ما را تبلیغ کنید، به شما تخفیف خوبی به عنوان بخشی از معامله به شما خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You don't have to sacrifice environmental protection to promote economic growth.
[ترجمه گوگل]لازم نیست برای ارتقای رشد اقتصادی، حفاظت از محیط زیست را قربانی کنید
[ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید حفاظت از محیط زیست را برای ترویج رشد اقتصادی قربانی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We need to do more to promote good race relations.
[ترجمه گوگل]ما باید برای ترویج روابط خوب نژادی بیشتر تلاش کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید کاره ای بیشتری برای ترویج روابط نژادی خوب انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government's policies will promote the welfare of all citizens.
[ترجمه گوگل]سیاست های دولت باعث ارتقای رفاه همه شهروندان خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سیاست های دولت رفاه همه شهروندان را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The band has gone on tour to promote their new album.
[ترجمه گوگل]این گروه برای تبلیغ آلبوم جدید خود به تور رفته است
[ترجمه ترگمان]گروه برای ترویج آلبوم جدید خود به تور رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They wish to promote a real and effectual understanding between the two countries.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان ارتقای تفاهم واقعی و مؤثر بین دو کشور هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند درک واقعی و موثر بین دو کشور را ترویج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was in town to promote his new books.
[ترجمه گوگل]او برای تبلیغ کتاب های جدیدش در شهر بود
[ترجمه ترگمان]او در شهر بود تا کتاب های جدیدش را ارتقا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The aim of the culture festival is to promote friendship between the two countries.
[ترجمه گوگل]هدف از برگزاری جشنواره فرهنگی ترویج دوستی بین دو کشور است
[ترجمه ترگمان]هدف جشنواره فرهنگ ترویج دوستی میان دو کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Some types of antibiotic are used to promote growth in farm animals.
[ترجمه سپنتا] برخی از انتی بیوتیک ها برای افزایش رشد حیوانات خانگی استفاده می شود
|
[ترجمه گوگل]برخی از انواع آنتی بیوتیک ها برای تقویت رشد در حیوانات مزرعه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع آنتی بیوتیک برای ترویج رشد در حیوانات خانگی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترقی دادن (فعل)
raise, advance, boost, promote, meliorate

ترویج کردن (فعل)
promulgate, promote, cultivate

ترفیع دادن (فعل)
increase, promote, elevate, pedestal

انگلیسی به انگلیسی

• further, advance; advance in rank or position; foster sales through advertising, encourage sales; aid, help, assist; obtain through trickery (slang)
if people promote something, they help or encourage it to develop or succeed.
if a firm promotes a product, it tries to increase the sales or popularity of that product.
if someone is promoted, they are given a more important job.
when a football team is promoted, they play in the division above their present one for the next season because they have scored more points than the other teams in their division.
see also promotion.

پیشنهاد کاربران

برابر پارسیِ واژه یِ " promote " ، واژه یِ " فَرنافتن/فَرنام - " است.
" پروموت شدن" برابر است با " فَرنافته شدن/فَرنامیده شدن".
( در این باره به فرهنگنامه مکنزی بنگرید. )
برنشاندن
کلمه "promote" کاربردهای متنوعی دارد. برخی از رایج ترین کاربردهای آن عبارتند از:
1. تبلیغ کردن:
برای معرفی و تبلیغ محصولات، خدمات، کتاب ها و آلبوم های موسیقی استفاده می شود.
The company is promoting its new product
...
[مشاهده متن کامل]

شرکت در حال تبلیغ محصول جدید خود است.
2. ترفیع دادن:
برای ارتقاء شغلی یا افزایش رتبه در یک سازمان یا تیم ورزشی به کار می رود.
She was promoted to manager.
او به مدیر ترفیع یافت.
3. ترویج دادن:
برای تشویق و حمایت از یک ایده، فعالیت یا برنامه استفاده می شود.
The campaign aims to promote healthy eating
این کمپین هدف دارد تغذیه سالم را ترویج دهد.
4. برگزار کردن:
برای ترتیب دادن و سازماندهی رویدادها و مسابقات.
They are promoting a big concert next month
آن ها در حال ترتیب دادن یک کنسرت بزرگ برای ماه آینده هستند.
5. گسترش دادن:
معمولاً برای اشاره به فعالیت هایی استفاده می شود که هدف آن ها افزایش آگاهی، پذیرش یا استفاده از یک مفهوم، محصول، یا رفتار خاص است.
The organization aims to promote environmental awareness through educational programs
این سازمان هدف دارد آگاهی محیط زیستی را از طریق برنامه های آموزشی گسترش دهد.

کمک کردن، یاری رساندن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن
ارتقا دادن، ترفیع دادن به، به درجه . . . ترفیع دادن
( مسابقه ) برگزار کردن، ترتیب دادن
( کالا ) تبلیغ کردن
برکشیدن
Raise in rank or importance=help to grow or develop=help to organize
ترویج - گسترش - ترقی - تبلیغ کردن -
صعود ( تیم ورزشی به دسته بالاتر )
افزایش
تبلیغ کردن
مثال: They decided to promote the new product on social media.
آن ها تصمیم گرفتند تا محصول جدید را در رسانه های اجتماعی تبلیغ کنند.
help, advance, aid, assist, back, boost, encourage, forward, foster, support
- raise, elevate, exalt, upgrade
- advertise, hype, plug ( informal ) , publicize, push, sell
تبلیغ کردن ( برای کالا یا خدمات )
...
[مشاهده متن کامل]

تاسیس کردن، توسعه دادن، بالا بردن، ترفیع دادن، ترقی دادن، ترویج کردن، ترویج دادن، درجه دادن. حمایت کردن. هل دادن. پیشرفت دادن. کمک کردن. پشتیبانی کردن. تشویق کردن. بروز رسانی کردن

تشویق کردن
Promote : encourage
باعث ارتقای چیزی شدن
Emotional literacy promotes a healthy relationship with your partner
سواد عاطفی باعث ارتقای یک رابطه سالم با شریک زندگی شما می شود
این سه کلمه رو باهم اشتباه نگیرید!
promote ( v ) :
تبلیغ کردن، تاسیس کردن، توسعه دادن
premium ( n ) :
حق بیمه، مبلغ پرداختی، پاداش
premier ( n ) ( adj ) :
برتر، والاتر، رییس، رهبر، نخست وزیر
تبلیغ کردن ( برای کالا یا خدمات )
تاسیس کردن، توسعه دادن، بالا بردن، ترفیع دادن، ترقی دادن، ترویج کردن، قانون فقه: ترفیع دادن، بازرگانی: ترویج دادن، علوم نظامی: ترفیع دادن، درجه دادن
ایجاد کردن
help, advance, aid, assist, back, boost, encourage, forward, foster, support
- raise, elevate, exalt, upgrade
- advertise, hype, plug ( informal ) , publicize, push, sell
تبلیغ کردن ( برای کالا یا خدمات )
...
[مشاهده متن کامل]

تاسیس کردن، توسعه دادن، بالا بردن، ترفیع دادن، ترقی دادن، ترویج کردن، قانون فقه: ترفیع دادن، بازرگانی: ترویج دادن، علوم نظامی: ترفیع دادن، درجه دادن

promoting personalized interventions
در اینجا به معنی مطرح کردن، معرفی کردن و شناساندن یک روش است.
ترجمه: روش های درمانی شخصی سازی شده را معرفی کردن و شناساندن
افزایش ( در پزشکی، ترشح یا میزان دفع )
افزایش دادن
تبلیغ کردن
تبلیغ کردن برای فروش بیشتر
پرورش دادن افراد
در بازی شطرنج وقتی سرباز به انتهای صفحه میرسد میگویند به مهره های دیگر promote داده شد
You promoted the pawn in to the queen
پایه ریزی کردن ( از معانی چندم و خاص این کلمه )
۱ - تبلیغ کردن ۲ - معرفی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : promote
اسم ( noun ) : promotion / promoter
صفت ( adjective ) : promotional
قید ( adverb ) : _
پیشرفت یا رشد کردن
Help to organize
تبلیغات
ارتقا، افزایش و. . .
تعالی بخشیدن
promote:
Sell: تبلیغ و معرفی یه محصول و متقاعد و تشویق به خرید کردن ( جهت فروش )
better job: ترفیع گرفتن. ارتقای شغلی
Sport: صعود کردن
encourage: تقویت/ترقی/افزایش/ترویج دادن
✅تشویق کردن - ترغیب کردن
✅مروج/محرک چیزی بودن
Florida sheriff ⭐promotes⭐ gun safety course for residents to shoot home invaders: We prefer that you do
افزانماییدن
افزانمایش کردن.
افزانمایی کردن.
( از چیزی ) به چیزی صعود کردن ( تیم ورزشی )
به جلب کردن توجه مردم از طرف سلبریتی ها هم گفته میشود با استفاده از تبلیغات
پخش
گسترش دادن
تشویق کردن
ترغیب کردن
.
to encourage people to like, buy, use, do, or support something
ترویج دادن، ارتقا دادن، ترفیع دادن، معرفی کردن و شناساندن
بیان اهمیت
promote ( verb ) = بهبود بخشیدن، ترقی دادن، ترویج دادن، افزایش دادن، تبلیغ کردن، ترفیع دادن، صعود کردن ( تیم ورزشی ) ، تقویت کردن
to promote something as something = از چیزی به عنوان چیزی تبلیغ کردن
...
[مشاهده متن کامل]

to be promoted ( from something ) ( to something ) = ( از چیزی ) ( به چیزی ) ترفیع داده شدن
to promote somebody= کسی را ترفیع یا ارتقاء دادن
examples:
1 - Several bankers invested an enormous sum of money to promote the idea.
چندین بانکدار مبلغ هنگفتی را برای ترویج این ایده سرمایه گذاری کردند.
2 - The campaign promoted awareness of environmental issues
این کمپین آگاهی از مسائل زیست محیطی را ارتقا داد.
3 - These policies should promote economic growth.
این سیاست ها باید رشد اقتصادی را افزایش دهند ( تقویت کنند ) .
4 - She’s in London to promote her new book.
او برای تبلیغ کتاب جدید خود در لندن است.
5 - The band is promoting their new album.
گروه در حال تبلیغ آلبوم جدید خود هستند.
6 - The area is being promoted as a tourist destination.
این منطقه به عنوان مقصد گردشگری تبلیغ می شود.
7 - He has been promoted to sergeant.
وی به گروهبانی ترفیع داده شده است.
8 - Helen was promoted to senior manager.
هلن به مدیر ارشد ارتقا یافت.
9 - She worked hard and was soon promoted.
او سخت کار کرد و خیلی زود ارتقا یافت.
10 - She refused to promote Colin above the low rank of "legal adviser".
او از ترفیع دادن "کالین" ( به جایگاهی ) بالاتر از جایگاه پایین "مشاور حقوقی" امتناع کرد.
11 - They were promoted to the First Division last season.
آنها فصل گذشته به لیگ دسته اول صعود کردند.

صعود
دامن زدن
ترویج دادن
تبلیغ کردن . متقاعد به خرید کردن . تشویق به خرید کردن
در بازاریابی و مارکتیگ:
ترویج، توزیع، تبلیغ، معرفی
تبلیغ کردن یک محصول
بهبود دادن
برانگیختن، ایجاد کردن
1 مروج/مشوق/مبلغ/محرک چیزی بودن
2 اشاعه
ترفیع گرفتن
ترویج و تشویق
بهبود، ارتقاء
تحریک کردن
promoting water conservation = حفاظت بیشتر از آب
ارتقا دادن
معرفی وشناساندن
تایید کردن
ریشه دار کردن

رشد

اهمیت دادن _مهم جلوه دادن
ترویجی
گسترش

تقویت کردن
جلو بردن, پیشبردن
کمک کردن به
معرفی کردن

پیشبرد
پیشرفت
ترویج
افزایش
ارتقاع دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٢)

بپرس