فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predicts, predicting, predicted
حالات: predicts, predicting, predicted
• (1) تعریف: to see or proclaim in advance (a future unplanned event); prophesy; foretell.
• مترادف: foretell, presage
• مشابه: augur, divine, expect, forecast, foresee, prognosticate, prophesy, see
• مترادف: foretell, presage
• مشابه: augur, divine, expect, forecast, foresee, prognosticate, prophesy, see
- Can anyone really predict the future?
[ترجمه گوگل] آیا واقعاً کسی می تواند آینده را پیش بینی کند؟
[ترجمه ترگمان] آیا کسی واقعا می تواند آینده را پیش بینی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا کسی واقعا می تواند آینده را پیش بینی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the famous opera, the gypsy, Carmen, predicts her own death.
[ترجمه گوگل] در اپرای معروف، کولی، کارمن، مرگ خود را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان] در اپرای مشهور، کولی، کار من، مرگ خودش را پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در اپرای مشهور، کولی، کار من، مرگ خودش را پیش بینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to announce the coming of (a future event) based on particular evidence or inference.
• مشابه: anticipate, estimate, forecast, prognosticate, project
• مشابه: anticipate, estimate, forecast, prognosticate, project
- The weather report predicted snow for this afternoon.
[ترجمه علیرضا رحمتی] گزارش آب و هوا بارش برف را در بعد از ظهر ( همین روز ) پیش بینی کرد|
[ترجمه موسی] گزارش هواشناسی برای بعد از ظهر امروز بارش برف را پیش بینی کرد.|
[ترجمه گوگل] هواشناسی برای بعدازظهر امروز برف را پیش بینی کرد[ترجمه ترگمان] گزارش هواشناسی بارش برف را برای این بعد از ظهر پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His mother had predicted that his marriage would not last, and, unfortunately, she was correct.
[ترجمه گوگل] مادرش پیشبینی کرده بود که ازدواج او دوام نمیآورد و متأسفانه حق با او بود
[ترجمه ترگمان] مادرش پیش بینی کرده بود که ازدواجش دوام نخواهد آورد، و متاسفانه او درست می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادرش پیش بینی کرده بود که ازدواجش دوام نخواهد آورد، و متاسفانه او درست می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The statistical model predicts that one in ten people will contract the disease.
[ترجمه موسی] نمونه آماری پیش بینی می کند از هر ده نفر یک نفر به این بیماری مبتلا خواهند شد.|
[ترجمه گوگل] مدل آماری پیش بینی می کند که از هر ده نفر یک نفر به این بیماری مبتلا می شود[ترجمه ترگمان] مدل آماری پیش بینی می کند که یک نفر از ده نفر به این بیماری مبتلا خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No one can predict when these political prisoners will be released.
[ترجمه کاظم فرقانی] هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که چه زمان این زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد.|
[ترجمه گوگل] هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که این زندانیان سیاسی چه زمانی آزاد می شوند[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که این زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: predictable (adj.), predictably (adv.), predictability (n.), predictor (n.)
مشتقات: predictable (adj.), predictably (adv.), predictability (n.), predictor (n.)
• : تعریف: to foretell events.
• مشابه: divine, prognosticate, prophesy
• مشابه: divine, prognosticate, prophesy