precursor

/priˈkɜːrsər//ˌpriːˈkɜːsə/

معنی: پیشرو، ماده متشکله جسم جدید
معانی دیگر: پیشگام، پیشا، طلیعه، پیام آور، پیش درآمد، جلودار، منادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: precursive (adj.)
(1) تعریف: one that comes before and proclaims the arrival of someone or something; indication that a specific event will soon take place.
مترادف: forerunner, harbinger, herald, sign
مشابه: ancestor, foretoken, indicator

- The first frost is a precursor of winter.
[ترجمه Mrjn] اولین یخبندان پیام آور زمستان است .
|
[ترجمه گوگل] اولین یخبندان پیش درآمد زمستان است
[ترجمه ترگمان] اولین یخ بندان، منادی زمستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an earlier or previous person, group, event, or form of something; predecessor.
مترادف: ancestor, antecedent, forerunner, predecessor
مشابه: archetype, forefather, progenitor

- The biplane was a precursor of the modern jetliner.
[ترجمه گوگل] هواپیمای دوباله پیشروی هواپیمای جت مدرن بود
[ترجمه ترگمان] The منادی انقلاب مدرن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His precursor left him much work to do.
[ترجمه علی جادری] نفر قبلی , کارهای زیادی برای او باقی گذاشته بود .
|
[ترجمه Takapoo] پیشقدمی او باعث انجام کارهای زیادی برایش شد
|
[ترجمه گوگل] پیشروی او کارهای زیادی را برای انجام دادن به او واگذار کرد
[ترجمه ترگمان] پری کورسور باعث شد که او کاره ای زیادی برای انجام دادن انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Sulphur dioxide is the main precursor of acid rain.
[ترجمه شفیعی] دی اکسید سولفور ماد ی اصلی سازنده باران اسیدی است.
|
[ترجمه حسن سلیمی] پیشماده اصلی باران اسیدی. . . .
|
[ترجمه گوگل]دی اکسید گوگرد پیش ساز اصلی باران اسیدی است
[ترجمه ترگمان]گوگرد دی اکسید عامل اصلی باران اسیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thefirst telephone was the precursor of modern communications networks.
[ترجمه محمد جواد] اولین تلفن پیشگام شبکه ارتباطی مدرن بوده
|
[ترجمه گوگل]اولین تلفن پیشرو شبکه های ارتباطی مدرن بود
[ترجمه ترگمان]تلفن Thefirst، منادی شبکه های ارتباطی مدرن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Error is often the precursor of what is correct, but conceit is the prelude to a fall.
[ترجمه گوگل]خطا اغلب مقدمه درستی است، اما غرور مقدمه سقوط است
[ترجمه ترگمان]خطا اغلب منادی آنچه درست است است، اما تکبر، مقدمه سقوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Biological research has often been a precursor to medical breakthroughs which benefit patients.
[ترجمه گوگل]تحقیقات بیولوژیکی اغلب پیشگامی برای پیشرفت های پزشکی بوده است که به نفع بیماران است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات زیستی اغلب به عنوان منادی دستاوردهای پزشکی بوده که به نفع بیماران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its overthrow was a necessary precursor of, and possibly stimulus to, the theories Charles Darwin was developing a century later.
[ترجمه گوگل]سرنگونی آن پیش درآمد ضروری و احتمالاً محرک نظریه هایی بود که چارلز داروین یک قرن بعد در حال توسعه آن بود
[ترجمه ترگمان]سرنگونی آن، منادی ضروری و احتمالا محرک آن بود، که نظریات چارلز داروین یک قرن بعد در حال توسعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The abacus was the precursor of the modern electronic calculator.
[ترجمه فرزاد] چرتکه پیشگام ماشین حساب الکترونیکی نوین بود
|
[ترجمه گوگل]چرتکه پیش درآمد ماشین حساب الکترونیکی مدرن بود
[ترجمه ترگمان]تخته سر ستون اصلی ماشین حساب الکترونیکی مدرن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How do electrically active axons signal oligodendrocyte precursor cells to divide?
[ترجمه گوگل]چگونه آکسون های فعال الکتریکی به سلول های پیش ساز اولیگودندروسیت سیگنال می دهند تا تقسیم شوند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه آکسون ها از لحاظ الکتریکی فعال هستند که سلول های اولیه را تقسیم می کنند تا تقسیم شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A code could serve as a precursor.
[ترجمه گوگل]یک کد می تواند به عنوان پیشرو عمل کند
[ترجمه ترگمان]یک کد می تواند به عنوان یک پری کورسور به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Linoleic acid is a precursor of prostaglandin synthesis from arachidonic acid.
[ترجمه گوگل]لینولئیک اسید پیش ساز سنتز پروستاگلاندین از اسید آراشیدونیک است
[ترجمه ترگمان]Linoleic اسید یکی از precursor سنتز prostaglandin اسید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Office of Strategic Services was the precursor of the CIA.
[ترجمه گوگل]دفتر خدمات استراتژیک پیشرو سیا بود
[ترجمه ترگمان]دفتر خدمات استراتژیک، منادی سازمان سیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sometimes that inner frustration is an important precursor for change.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آن ناامیدی درونی، پیش درآمد مهمی برای تغییر است
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات این سرخوردگی درونی، یکی از precursor مهم تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Human nature often requires conflict as a precursor to truth.
[ترجمه گوگل]طبیعت انسان اغلب مستلزم تعارض به عنوان پیشروی حقیقت است
[ترجمه ترگمان]طبیعت انسان اغلب به تعارض به عنوان منادی واقعیت نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although oligodendrocytes themselves normally do not divide, the precursor cells that give rise to them do.
[ترجمه گوگل]اگرچه خود الیگودندروسیت ها معمولاً تقسیم نمی شوند، سلول های پیش ساز که آنها را ایجاد می کنند تقسیم می شوند
[ترجمه ترگمان]اگرچه خود oligodendrocytes معمولا تقسیم نمی شوند، سلول های پری کورسور باعث افزایش آن ها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So, molecular fragments, formed by irradiating a precursor, would instantly recombine.
[ترجمه گوگل]بنابراین، قطعات مولکولی، که با تابش یک پیش ماده تشکیل شده اند، فوراً دوباره ترکیب می شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، قطعات مولکولی که با irradiating یک پری کورسور شکل می گیرند، فورا ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He invented a precursor of the high-speed continuous extrusion freezer which could cut novelties out of slabs of vanilla ice cream.
[ترجمه گوگل]او پیش ساز فریزر اکستروژن پیوسته با سرعت بالا را اختراع کرد که می توانست چیزهای جدیدی را از صفحات بستنی وانیلی جدا کند
[ترجمه ترگمان]او a از فریزر را با سرعت بالا اختراع کرد که می توانست چیزهای جدید را از تکه های بستنی وانیلی cut کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرو (اسم)
chief, progenitor, forerunner, antecessor, pioneer, precursor, pathfinder, herald, harbinger, fugleman, postilion, van, front man, futurist, outrider, postillion

ماده متشکله جسم جدید (اسم)
precursor

تخصصی

[شیمی] پیش ماده
[نساجی] پیش ماده
[پلیمر] پیش ماده

انگلیسی به انگلیسی

• precedent, antecedent; predecessor (in a job or position); herald or harbinger; announcer, crier
a precursor of something is a similar thing that happened or existed before; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Something that comes before and indicates the approach of something else ⏳⬅️ 🔮
🔍 مترادف: Forerunner
✅ مثال: The early signs of spring are often a precursor to warmer weather.
طلایه دار
پیش ساز ( پیش نیاز )
پیش ماده
پیش ساز
پیش واکنش گر ( در شیمی ) / زمینه ساز
منشا، مبدا
در صنعت کربن به نخ اولیه برای تولید کربن که در خطی مجزا تبدیل میشود precursor اطلاق میشود که بهترین معنا برای آن پیشماده است.
Preparation method of PAN precursor for carbon fiber
a substance from which another is formed, especially by metabolic reaction
پیش ماده یا پیش ساز ( انگلیسی: Precursor ) به ترکیبی در شیمی گفته می شود که در واکنش شیمیایی شرکت کرده و ترکیب نویی را می سازد. تعریف پیش ماده اما در زیست شیمی کمی متفاوت است و به ترکیبی گفته می شود که ترکیب دیگری را در مسیر سوخت و ساز پیش ببرد.
...
[مشاهده متن کامل]

کنترل پیش ماده در داروسازی اهمیت بسیاری دارد.
Sulphur dioxide is the main precursor of acid rain.
Biological research has often been a precursor to medical breakthroughs.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/precursor
1 ) ماده ی اصلی
این ماده اصلی در واکنش با مواد دیگر ( مواد دیگر معمولا مقدارشون کمه ) میتونه یک ترکیب را درست کنه یا اینکه تحت فرآیندی خاص این ماده اصلی بامواد دیگر ( مواد دیگر معمولا مقدارشون کمه ) جسم موردنظر را درست کند.
2 ) منادی ( پیام آور ) یا پیشگام در زمینه ای
محرک
دامپزشکی و علوم دامی
پیش ساز
the session is a precursor to the resolution
جلسه پیش درآمدی برای قطعنامه است
precursor ( شیمی )
واژه مصوب: پیش ساز
تعریف: پیش ترکیبی که درطی یک رشته واکنش شیمیایی یک ترکیب اصلی ایجاد می کند
precaution اقدام پیشگیرانه
precarious ناپایدار
Precursor پیش ماده
i hope that vulture is not a precursor of misfortune
امیدوارم کرکس پیش درآمد ( مقدمه ) بدشانسی نباشد.
۱ - پیش ماده
۲ - پیش ساز ، زمینه ساز ، نشان دهنده و. .
پیش ماده - جزء ( از اجزاء )
پیش قراول
متقدمین
:Synonym
forerunner
predecessor
:Meaning
- a person or thing that comes before another of the same kind; a forerunner
- one that precedes and indicates the approach of another

...
[مشاهده متن کامل]

✔️نشاندهنده
✔️نفرقبلی , نمونه قبلی
✔️سلف
⁦✔️⁩پیشرو، پیشگام
1 ) HOME
THE AWARDIST
Kristen Stewart eyes the Oscars after winning major ⭕precursor award⭕ for Spencer
2 ) Why are dreams so important? /Do you think dreams will affect life?
In fact, a dream is a wish your heart makes. Hence, you usually dream about what you are hoping, so with someone who is superstitious, it’s good when their dreams turn into ⭕a good precursor⭕, which makes them feel relieved about the future. Then, it is undeniable that dreams will affect life in all ways

پیشتاز، پیشاهنگ
زمینه ساز، پیش مقدمه
پیشینه یا پیشینیان، اجداد ( زیست شناسی )
سلف
اجداد
پیش ساز - پیش نیاز

پیش ماده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس