plausible

/ˈplɒzəbl̩//ˈplɔːzəbl̩/

معنی: پذیرفتنی، باور کردنی، محتمل، قابل استماع
معانی دیگر: (معمولا همراه با ناباوری) محتمل، شدنی، انگاردنی، (معمولا همراه با عدم اعتماد) ظاهرا امین و درست، ظاهرا منصف، ظاهرا راستگو، موجه نما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: plausibly (adv.), plausibility (n.), plausibleness (n.)
(1) تعریف: seeming to be true or reasonable; credible.
مترادف: admissible, believable, credible, feasible, likely, tenable
متضاد: implausible
مشابه: conceivable, possible, reasonable, thinkable

- That her husband had come back early from his trip was the most plausible explanation for the front door being unlocked.
[ترجمه مرتضی] این که شوهرش زودتر از سفرش برگشته بود قابل قبول ترین ( باور پذیر ترین ) توضیح برای قفل نبودن در جلویی بود .
|
[ترجمه گوگل] اینکه شوهرش زود از سفر برگشته بود، قابل قبول ترین توضیح برای باز شدن قفل درب ورودی بود
[ترجمه ترگمان] این که شوهرش زودتر از سفرش برگشته بود، توضیح قابل قبولی برای در جلویی باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: highly effective in persuading, especially with an intent to deceive.
مترادف: misleading
مشابه: deceptive, sophistic, specious

- He was a most plausible liar and had no trouble working the scam.
[ترجمه گوگل] او محتمل ترین دروغگو بود و هیچ مشکلی در کار کلاهبرداری نداشت
[ترجمه ترگمان] او بیش از همه دروغ گو بود و هیچ زحمتی نداشت که کلاه برداری را ازسر بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plausible argument
استدلال موجه نما

2. a plausible liar
دروغگوی ماهر

3. what you say is plausible but i don't believe it
آنچه تو می گویی شدنی است ولی من آن را باور ندارم.

4. He did not think it plausible that all the differences could be explained in this way.
[ترجمه احمد صولتی] او فکر نمی کرد که عقلانی باشه که بشه تمام این تفاوتها رو به این روش توضیح داد
|
[ترجمه گوگل]او معتقد نبود که همه تفاوت ها را بتوان به این شکل توضیح داد
[ترجمه ترگمان]او فکر نمی کرد که تمام تفاوت ها ممکن است به این روش توضیح داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A more plausible explanation would seem to be that people are fed up with the Conservative government.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک توضیح قابل قبول تر این باشد که مردم از دولت محافظه کار خسته شده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که توضیح plausible این است که مردم با دولت محافظه کار غذا می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She could find no plausible explanation for its disappearance.
[ترجمه گوگل]او هیچ توضیح قابل قبولی برای ناپدید شدن آن پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]هیچ توضیح قابل قبولی برای ناپدید شدن آن پیدا نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His story was/sounded perfectly plausible.
[ترجمه گوگل]داستان او کاملاً قابل قبول بود/به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]داستان او کاملا باورکردنی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was so plausible she would have deceived anyone.
[ترجمه iahmadrezam] او ونقدر چرب زبان ( موجه نما ) بود که هر کسی رو فریب میداد.
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر قابل قبول بود که می توانست کسی را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]او چنان قابل باور بود که ممکن بود کسی را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I stood still, trying to invent a plausible excuse.
[ترجمه iahmadrezam] همچنان سرپا بودم، در حالی که واسه ساختن یه بهانه باورکردنی و قابل قبول تلاش میکردم.
|
[ترجمه گوگل]من ساکت ایستادم و سعی کردم یک بهانه قابل قبول ابداع کنم
[ترجمه ترگمان]من بی حرکت ایستادم و سعی کردم بهانه ای قابل قبول برای خود اختراع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This explanation fits the facts and is psychologically plausible.
[ترجمه گوگل]این توضیح با حقایق مطابقت دارد و از نظر روانشناختی قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]این توضیح با واقعیت ها همخوانی دارد و از نظر روانشناختی قابل قبول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another quite plausible explanation presented itself.
[ترجمه گوگل]توضیح کاملاً قابل قبول دیگری خود را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]یک توضیح کاملا موجه دیگر خودش را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The only plausible explanation is that he forgot.
[ترجمه گوگل]تنها توضیح قابل قبول این است که او فراموش کرده است
[ترجمه ترگمان]تنها توضیح قابل باور این است که او فراموش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their argument sounds plausible but is it really valid?
[ترجمه گوگل]استدلال آنها قابل قبول به نظر می رسد اما آیا واقعاً معتبر است؟
[ترجمه ترگمان]استدلال آن ها منطقی به نظر می رسد، اما آیا واقعا معتبر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If all plausible values fall on one side of this point, this result may clarify the issues and thus assist decision-making.
[ترجمه گوگل]اگر همه مقادیر قابل قبول در یک طرف این نقطه قرار گیرند، این نتیجه ممکن است مسائل را روشن کند و در نتیجه به تصمیم گیری کمک کند
[ترجمه ترگمان]اگر تمام مقادیر قابل قبول در یک طرف این نقطه قرار بگیرند، این نتیجه می تواند مسایل را روشن کند و در نتیجه به تصمیم گیری کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The second was surely never very plausible, and has now been generally abandoned.
[ترجمه گوگل]دومی مطمئناً هرگز چندان قابل قبول نبود و اکنون به طور کلی رها شده است
[ترجمه ترگمان]دوم، مسلما هرگز چندان معقول نبوده است، و اکنون به کلی متروک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is of course quite plausible that the principle of monetary judgments applied in formulary procedure.
[ترجمه گوگل]البته کاملاً قابل قبول است که اصل قضاوت های پولی در رویه فرمول اعمال شود
[ترجمه ترگمان]البته این امر کاملا قابل قبول است که اصول داوری پولی در روش فرمولی اعمال شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرفتنی (صفت)
acceptable, admissible, plausible, receivable

باور کردنی (صفت)
believable, plausible, credible, probable, likely

محتمل (صفت)
plausible, contingent, feasible, probable, likely, possible, most likely, odds-on, presumable, verisimilar

قابل استماع (صفت)
plausible

تخصصی

[ریاضیات] محتمل، باور کردنی، پذیرفتنی

انگلیسی به انگلیسی

• conceivable, imaginable; believable, credible; superficially pleasing, making a good impression (about a person)
an explanation that is plausible seems likely to be true or valid.

پیشنهاد کاربران

Something that is plausible is considered to be believable or likely to be true. It is often used to describe an idea or explanation that seems reasonable or possible.
چیزی که قابل قبول، قابل باور یا احتمالاً درست و صحیح است.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف یک ایده یا توضیحی که منطقی یا ممکن به نظر می رسد استفاده می شود.
مثال؛
His alibi seemed plausible, but further investigation revealed inconsistencies.
In a discussion about conspiracy theories, someone might say, “That theory is not plausible because it lacks evidence. ”
A person might question the plausibility of a plan by asking, “Do you really think that’s a plausible solution?”

1. موجه. قابل قبول. پذیرفتنی. معقول 2. ( دروغگو. شیاد ) ماهر. ظاهرفریب
مثال:
it sounded plausible enough on the surface
آن در نگاه اجمالی اول به اندازه کافی موجه و قابل قبول به نظر رسید.
کسی که منطقی حرف میزنه
آدم توجیه گر
محتمل، منطقی، قابل حدس و منطقی
ظاهراً درست
Plausible excuses :توجیه های قابل قبول
Plausible explaination :توضیحات قابل قبول
Plausible conversation :مکالمه قابل قبول : برای chatbot
Plausible argument: جر و بحث قابل قبول
Plausible principle : قاعده قابل قبول
...
[مشاهده متن کامل]

Plausible reasoning : دلیل قابل قبول .
Plausible logic : منطق قابل قبول
دوستان من با این صفت مشکل داشتم .
امیدوارم به درد شما هم بخوره

مقبول
ریشه :deserving applause or approval قابل تحسین
Acceptable
Possible
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : plausibility
✅️ صفت ( adjective ) : plausible
✅️ قید ( adverb ) : plausibly
می توان گفت
به نظرم در خیلی از مواقع می توانید از عبارت �می توان گفت� به جای معنی قابل قبول و . . . استفاده کنید.
✔️ ( معمولا همراه با ناباوری ) محتمل، شدنی، پذیرفتنی، باورکردنی
1 ) You're not seriously suggesting that is a plausible⭐ explanation⭐?
2 ) The UN inspectors left Tehran without any comment on their talks but expectations were low given the long history of failed attempts to extract ⭐plausible⭐ Iranian explanations for the presence of the nuclear particles
...
[مشاهده متن کامل]

قانع کننده، معقول، قابل توجیه، منطقی، موجه، قابل پذیرش، با عقل جور در میاد
plausible reason/ explanation/ rationale/meaning/scenario/criticism /answer
Some scenarios are more plausible than others.
معتبر و منطقی
قابل قبول
موجه
آدم ماهر در صحبت کردن و ظاهر فریب
باور کردنی. محتمل
قانع کننده
قابل پذیرش
قابل تصور، ممکن، ظاهرا درست، باورکردنی
صفت:
( of an argument or statement ) seeming reasonable or probable. ( یک استدلال یا بیانیه ) به نظر می رسد معقول و یا احتمال.
"a plausible explanation""یک توضیح قابل اعتماد"
( of a person ) skilled at producing persuasive arguments, especially ones intended to deceive. ( از یک فرد ) متخصص ( ماهر ) در تولید استدلال های متقاعد کننده، به ویژه آنهایی که قصد فریب دادن دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

"a plausible liar""یک دروغ قابل قبول ( پذیرفتنی ) "

معقول - ماهر - کارکشته - تردست - اعتبار - باور کردنی - صحت - موجه بودن - پذیرفتنی
قابل قبول
هدف غیر واقعی و باور پذیر برای دشمن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس