play ball


1- ورزشی توپ دار را آغاز کردن یا ادامه دادن 2- همکاری کردن 3- کاری را آغاز کردن یا ادامه دادن، 1- (در وزش های با توپ) بازی کردن 2- (عامیانه) همکاری کردن

جمله های نمونه

1. D'you want to go out and play ball ?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید بیرون بروید و توپ بازی کنید؟
[ترجمه ترگمان]میخوای بری بیرون و بازی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So far, the company has refused to play ball, preferring to remain independent.
[ترجمه گوگل]تاکنون این شرکت از بازی با توپ خودداری کرده و ترجیح داده است که مستقل بماند
[ترجمه ترگمان]تا کنون، شرکت از بازی با توپ امتناع کرده است و ترجیح می دهد مستقل باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You need good hand-eye coordination to play ball games.
[ترجمه گوگل]برای انجام بازی های توپی به هماهنگی خوب دست و چشم نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به هماهنگی چشم خوب برای بازی کردن بازی نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why are children not allowed to play ball games in the park?
[ترجمه گوگل]چرا کودکان اجازه ندارند در پارک با توپ بازی کنند؟
[ترجمه ترگمان]چرا کودکان مجاز به بازی کردن در پارک نیستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their loan officer refuses to play ball, so we have to get a loan from a different bank.
[ترجمه گوگل]افسر وام آنها از بازی با توپ خودداری می کند، بنابراین باید از بانک دیگری وام بگیریم
[ترجمه ترگمان]افسر وام آن ها از بازی کردن خودداری می کند، بنابراین ما باید یک وام از یک بانک مختلف دریافت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has no one to play ball with and tosses his ball against the wall in a most despondent fashion.
[ترجمه گوگل]او کسی را ندارد که با او توپ بازی کند و توپش را به شکلی مأیوسانه به دیوار می اندازد
[ترجمه ترگمان]کسی نیست که توپ بازی کند و گلوله خود را به شکلی most به دیوار پرتاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But to do that you need to play ball, beach ball that is.
[ترجمه گوگل]اما برای انجام این کار باید توپ بازی کنید، توپ ساحلی
[ترجمه ترگمان]اما برای انجام این کار باید توپ گلف را بازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have the sanction of the law to play ball in this park.
[ترجمه گوگل]ما مجوز قانونی برای توپ بازی در این پارک را داریم
[ترجمه ترگمان]ما تصویب قانون برای بازی کردن در این پارک را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let's choose up and play ball.
[ترجمه گوگل]بیایید انتخاب کنیم و توپ بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید انتخاب کنیم و توپ بازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Play ball. Researchers autistics'social skills in this computer game of toss.
[ترجمه گوگل]توپ بازی محققان مهارت های اجتماعی اوتیسم را در این بازی رایانه ای پرتاب می کنند
[ترجمه ترگمان]پخش توپ محققان مهارت های اجتماعی خود را در این بازی کامپیوتری تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old geezer wouldn't let them play ball in his pasture.
[ترجمه گوگل]گیزر پیر اجازه نمی داد در مرتع او توپ بازی کنند
[ترجمه ترگمان]پیرمرد به آن ها اجازه نمی داد که در چراگاه او بال بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The land developer hoped the mayor would play ball on the scheme.
[ترجمه گوگل]توسعه‌دهنده زمین امیدوار بود که شهردار روی این طرح توپ بازی کند
[ترجمه ترگمان]توسعه دهنده زمین امیدوار است که شهردار در این برنامه توپ بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The association has threatened to withdraw its support if the banks and building societies refuse to play ball.
[ترجمه گوگل]این انجمن تهدید کرده است که در صورت امتناع بانک ها و انجمن های ساختمانی از بازی با توپ، حمایت خود را لغو خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه تهدید کرده است که اگر بانک ها و جوامع ساخت وساز از بازی با توپ خودداری کنند، حمایت خود را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a simple, inexpensive solution for those who refuse to play ball with the system.
[ترجمه حسین کتابدار] یک راه حل ساده و کم هزینه برای کسانی که با سیستم همکاری نکنند، وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]یک راه حل ساده و ارزان برای کسانی که از بازی توپ با سیستم امتناع می ورزند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک راه حل ساده و ارزان برای کسانی وجود دارد که از بازی کردن با سیستم خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cooperate, be a "team player"

پیشنهاد کاربران

idiom / informal
To agree to work with or help someone in the way they have suggested
همکاری و کار کردن با کسی براساس پیشنهاد و نظر آنان
The family wanted him to be taken care of at home, but the insurance company refused to play ball
...
[مشاهده متن کامل]

"If Charles wants Andrew to play ball and help the family through these difficult times, aren’t there better ways of going about it, " the source explained

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/play-ball
همکاری کردن با هدف به دست آوردن چیزی

بپرس