plush

/ˈpləʃ//plʌʃ/

معنی: مخمل خواب دار، مجلل، با شکوه
معانی دیگر: (عامیانه - به ویژه مبل و اسباب خانه) مجلل، اعیانی، شکوهمند، پر زرق و برق، مخمل نرم و دارای پرزهای بلند، مخمل (ضخیم)، مخملی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a fabric having a long, soft pile.

- cuddly toys made out of plush
[ترجمه Mrjn] اساب بازی های بغلی ساخته شده از مخمل خواب دار.
|
[ترجمه گوگل] اسباب بازی های نوازش کننده ساخته شده از مخمل خواب دار
[ترجمه ترگمان] اسباب بازی های نرم و نرم از مخمل سیاه ساخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
حالات: plusher, plushest
مشتقات: plushly (adv.), plushness (n.)
(1) تعریف: of a fabric, garment, or the like, having a long, soft nap.

- a plush velvet
[ترجمه گوگل] یک مخمل مخملی
[ترجمه ترگمان] یک مخمل پشمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by comfort or luxuriousness.
مشابه: luxurious

- a plush apartment
[ترجمه گوگل] یک آپارتمان شیک
[ترجمه ترگمان] یک آپارتمان پر زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plush apartments
آپارتمان های مجلل

2. He took me out to a really plush restaurant.
[ترجمه گوگل]او مرا به یک رستوران بسیار شیک برد
[ترجمه ترگمان]اون منو به یه رستوران خیلی خوب برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was surprised at the plush red carpeting and comfortable chairs.
[ترجمه گوگل]من از فرش قرمز مخملی و صندلی های راحت شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از فرش های مخمل قرمز و صندلی های راحتی حیرت کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the seats were in red plush.
[ترجمه گوگل]همه صندلی ها به رنگ قرمز بود
[ترجمه ترگمان]همه صندلی ها با روکش قرمز پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The firm is headquartered in a plush $ 5 million office building on Woodside Road.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی این شرکت در یک ساختمان اداری مجلل 5 میلیون دلاری در جاده وودساید واقع شده است
[ترجمه ترگمان]شرکت مستقر در یک ساختمان اداری ۵ میلیون دلاری در خیابان Woodside است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Doctor had fallen on to plush green grass.
[ترجمه گوگل]دکتر روی چمن های سبز رنگی افتاده بود
[ترجمه ترگمان]دکتر روی علف های سبز و سبز افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jessica settled into the plush violet velveteen of the seat to enter into the world of Betty Hutton and Eddie Bracken.
[ترجمه گوگل]جسیکا روی مخمل بنفش مخملی روی صندلی نشست تا وارد دنیای بتی هاتون و ادی براکن شود
[ترجمه ترگمان]جسیکا در مخمل بنفش روی صندلی می نشست تا به جهان بتی هاتن و ادی برکن وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her hat was mauve plush with a veil.
[ترجمه گوگل]کلاه او مخملی ارغوانی با روبنده بود
[ترجمه ترگمان]کلاهش از مخمل ارغوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Otherwise, the plush arena and a large crowd might prove too much to handle.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، عرصه مجلل و جمعیت بزرگ ممکن است بیش از حد قابل رسیدگی باشد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، میدان های مخمل و یک جمعیت بزرگ ممکن بود بیش از حد تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Clara wants the seats to be upholstered in plush.
[ترجمه گوگل]کلارا می‌خواهد صندلی‌ها با روکش مخملی پوشیده شوند
[ترجمه ترگمان]کلر میخواد که صندلی ها رو با روکش تزیین کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Seats are small but plush, and the acoustics are excellent.
[ترجمه گوگل]صندلی ها کوچک اما مخملی هستند و آکوستیک عالی است
[ترجمه ترگمان]صندلی ها کوچک ولی باشکوه هستند و آکوستیک (آکوستیک)عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Battered budget accommodation in a plush area.
[ترجمه sara] محل اقامت ارزان و درب و داغون در یک منطقه مجلل
|
[ترجمه گوگل]اقامتگاه های ارزان قیمت در منطقه ای مجلل
[ترجمه ترگمان]پوشش دادن محل اقامت در یک منطقه با شکوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Volvo, whose windows wind down to reveal plush red curtains, is surrounded by stepladders.
[ترجمه گوگل]ولوو که پنجره‌هایش به سمت پایین می‌پیچد تا پرده‌های قرمز مخملی نمایان شود، با نردبان‌هایی احاطه شده است
[ترجمه ترگمان]ولوو که پنجره های آن برای آشکار کردن پرده های قرمز رنگ و رو به پایین قرار دارد، توسط stepladders احاطه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In these six-storey mills velvet and plush were made.
[ترجمه گوگل]در این آسیاب های شش طبقه مخمل و مخمل ساخته می شد
[ترجمه ترگمان]در این شش طبقه، مخمل و مخمل ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخمل خواب دار (اسم)
plush

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

تخصصی

[نساجی] پرز - پلاش - خاب پارچه - مخملی با پرزهای تقریبا بلند و براق - مجلل - پلوش - مخمل

انگلیسی به انگلیسی

• velvet, fabric with a soft pile
velvety, with a soft pile; luxurious, rich
something that is plush is smart, comfortable, and expensive.

پیشنهاد کاربران

پُلیش یا پولیش ( به انگلیسی: plush ) پارچه ای پرزدار، کرک دار و پشمالو شببیه مخمل است.
امروزه پلیش را با الیاف مصنوعی مثل پلی استر تولید می کنند. از کاربردهای رایج این پارچه، تهیهٔ عروسک های توپر است که به عروسک های پولیشی موسومند.
...
[مشاهده متن کامل]

Plush ( from French peluche ) is a textile having a cut nap or pile the same as fustian or velvet. Its softness of feel gave rise to the adjective "plush" to describe something soft or luxurious, which was extended to describe luxury accommodation, or something rich and full.
Originally the pile of plush consisted of mohair or worsted yarn, but now silk by itself or with a cotton backing is used for plush, the distinction from velvet being found in the longer and less dense pile of plush. The soft material is largely used for upholstery and furniture purposes, and is also much employed in dress and millinery.
Modern plush are commonly manufactured from synthetic fibres such as polyester. One of the largest uses of this fabric is in the production of stuffed toys, with small plush toys made from plush fabric, such as teddy bears, to the point these are often addressed as "plush toys" or "plushes". Plush is also one of the main materials for the construction of designer toys.

باشکوه و مجلل
مخملی ( صاف )

بپرس