فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overlooks, overlooking, overlooked
حالات: overlooks, overlooking, overlooked
• (1) تعریف: to fail to notice, perceive, or consider.
• مترادف: miss
• مشابه: forget, neglect, omit, pass up, skip
• مترادف: miss
• مشابه: forget, neglect, omit, pass up, skip
- The movers overlooked a few things, so the family had to bring them later.
[ترجمه پایداریَم !!] حرکت دهنده ها ( احتمالا همون کارگر ) از چند تا چیزو نادیده گرفتن بنابرین خانواده باید اونارو بعدا بیارن|
[ترجمه گوگل] جابجایی ها چند چیز را نادیده گرفتند، بنابراین خانواده مجبور شدند بعداً آنها را بیاورند[ترجمه ترگمان] The چند چیز را نادیده گرفتند، بنابراین خانواده مجبور شدند بعدا آن ها را بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He overlooked the fact that some of the dinner guests might be vegetarian.
[ترجمه گوگل] او این واقعیت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند
[ترجمه ترگمان] او این حقیقت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او این حقیقت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to ignore; disregard.
• مترادف: discount, disregard, ignore
• مشابه: amnesty, bury, neglect, shrug off
• مترادف: discount, disregard, ignore
• مشابه: amnesty, bury, neglect, shrug off
- Please try to overlook your brother's flaws on this occasion and make an attempt to get along with him.
[ترجمه گوگل] لطفاً در این فرصت سعی کنید از عیوب برادرتان چشم پوشی کنید و سعی کنید با او کنار بیایید
[ترجمه ترگمان] لطفا سعی کنید عیب های برادرت را در این موقعیت نادیده بگیرید و سعی کنید با او کنار بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لطفا سعی کنید عیب های برادرت را در این موقعیت نادیده بگیرید و سعی کنید با او کنار بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was hard to overlook the man's grubby and disheveled appearance.
[ترجمه گوگل] نادیده گرفتن ظاهر ژولیده و ژولیده مرد سخت بود
[ترجمه ترگمان] نادیده گرفتن قیافه کثیف و ژولیده مرد سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نادیده گرفتن قیافه کثیف و ژولیده مرد سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to excuse; pardon.
• مترادف: excuse, forgive, pardon
• مشابه: amnesty, condone, make allowance for
• مترادف: excuse, forgive, pardon
• مشابه: amnesty, condone, make allowance for
- I'll overlook the offense this time, but don't let it happen again.
[ترجمه گوگل] این بار توهین را نادیده می گیرم، اما اجازه نده دوباره تکرار شود
[ترجمه ترگمان] این دفعه اهانت را نادیده می گیرم، اما نذار دوباره اتفاق بیفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دفعه اهانت را نادیده می گیرم، اما نذار دوباره اتفاق بیفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to examine; inspect.
• مترادف: check, examine, inspect, survey
• مشابه: monitor, observe, peruse, review, scan, scrutinize, study
• مترادف: check, examine, inspect, survey
• مشابه: monitor, observe, peruse, review, scan, scrutinize, study
- Who last overlooked these reports?
[ترجمه Ali Fathollahi] کی آخرین بار گزارش ها را بررسی کرد؟|
[ترجمه گوگل] چه کسی آخرین بار این گزارش ها را نادیده گرفت؟[ترجمه ترگمان] کی آخرین گزارش ها رو ندیده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to allow a view over.
• مشابه: command, face, front
• مشابه: command, face, front
- His home overlooks the beach.
[ترجمه فیض] خانه او به ساحل مشرف است.|
[ترجمه گوگل] خانه او مشرف به ساحل است[ترجمه ترگمان] خانه اش مشرف به ساحل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a high place that affords a good view.
• مترادف: lookout
• مشابه: height, viewpoint, vista, watchtower
• مترادف: lookout
• مشابه: height, viewpoint, vista, watchtower
- Let's stop at the overlook and see the falls.
[ترجمه گوگل] بیایید در چشم انداز توقف کنیم و آبشارها را ببینیم
[ترجمه ترگمان] اجازه دهید در غفلت توقف کرده و آبشار را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اجازه دهید در غفلت توقف کرده و آبشار را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید