outrage

/ˈaʊˌtredʒ//ˈaʊtreɪdʒ/

معنی: هتک حرمت، تخطی، از جا در رفتن، بی حرمت ساختن، بی عدالتی کردن
معانی دیگر: کار خشونت آمیز، عمل شنیع، تعدی، ظلم، شناعت، خشونت، توهین شدید، خوار داشت، اهانت، خشم شدید (در نتیجه ی توهین و غیره)، برآشفتگی، غیظ، خشونت شدید کردن، هتک حرمت کردن، اهانت کردن، (شدیدا) خوار کردن، عمل شنیع کردن، تعدی کردن، مقاربت به عنف کردن، (جنسی) تجاوز کردن، از کوره در بردن، برآشفته کردن، (سخت) خشمگین کردن، منقلب کردن، غضب، سخت عصبانی شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act that arouses a strong negative response because of its violence, viciousness, or moral offensiveness.
مترادف: abomination, atrocity, barbarity, enormity
مشابه: crime, evil, horror, iniquity, injury, injustice, sacrilege, scandal, violation, wrong

- This attack on an innocent child is an outrage.
[ترجمه گوگل] این حمله به یک کودک بی گناه خشم است
[ترجمه ترگمان] این حمله به یک کودک معصوم مایه خشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act that causes intense anger or offense by being considered unfair, unjust, grossly inappropriate, or indecent.

- Many consumers consider the rise in price an outrage.
[ترجمه پارسا] بسیاری از مصرف کنندگان افزایش قیمت را یک هتک حرمت تلقی میکنند.
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از مصرف کنندگان افزایش قیمت را خشمگین می دانند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مصرف کنندگان این افزایش قیمت را یک خشم می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It is an outrage that that criminal can now go free!
[ترجمه پویا آکلیون] این بی عدالتی هست که جنایتکاران آزاد می شوند
|
[ترجمه الوندی] آزادی جناایتکاران اکنون باعث شرمساری ( یا خشم ) است
|
[ترجمه گوگل] این یک خشم است که آن جنایتکار اکنون می تواند آزاد شود!
[ترجمه ترگمان] این یک outrage است که جنایتکاران اکنون می توانند آزاد شوند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Wearing a skimpy dress like that to a formal wedding is an outrage.
[ترجمه Amin] پوشیدن لباس تنگی مثله آن برای یه عروسی رسمی توهین به حساب میاد.
|
[ترجمه الوندی] این لباس برای مراسم عروسی رسمی زیادی تنگ وهنجارشکنانه است.
|
[ترجمه گوگل] پوشیدن یک لباس کوتاه مانند آن در یک عروسی رسمی خشمگین است
[ترجمه ترگمان] پوشیدن لباس های تنگ و تنگ مثل این که برای یک عروسی رسمی یک توهین محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a deep insult.

- She considered it an outrage that the restaurant refused to accept her personal check.
[ترجمه گوگل] او این که رستوران از پذیرش چک شخصی او امتناع کرد، خشمگین بود
[ترجمه ترگمان] او این موضوع را نوعی بی احترامی تلقی کرد که رستوران از پذیرش چک خصوصی اش خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the fury, indignation, and resentment aroused by an extremely cruel, unjust, or offensive act.
مترادف: anger, fury, indignation, rage

- The community was filled with outrage when people learned of the attack on the child.
[ترجمه گوگل] وقتی مردم از حمله به این کودک مطلع شدند، جامعه پر از خشم شد
[ترجمه ترگمان] وقتی مردم از حمله به کودک مطلع شدند، مردم از خشم پر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outrages, outraging, outraged
(1) تعریف: to cause anger and shock in.
مترادف: incense
مشابه: affront, agitate, anger, enrage, inflame, infuriate, offend, rile, scandalize, shock, upset

- The incident outraged the entire community.
[ترجمه گوگل] این حادثه خشم تمام جامعه را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] این حادثه کل جامعه را عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to subject to an outrage; commit a gross offense against.
مترادف: agonize, harrow, persecute, rack, torment, torture
مشابه: abuse, afflict, damage, debase, defile, harm, hurt, injure, insult, molest, violate, wrong

جمله های نمونه

1. an outrage against not only newspapers but also the society itself
توهین بزرگی نه تنها به روزنامه ها بلکه به اجتماع

2. she was overcome by a sense of outrage
احساس خشم شدید بر او مستولی شد.

3. British newspapers were full of moral outrage at the weakness of other countries.
[ترجمه فرامرز] روزنامه های بریتانیایی پر از هتک حرمتها و جسارتهای اخلاقی، نسبت به ضعف کشورهای دیگر بودند .
|
[ترجمه نیما] روزنامه های بریتانیایی مملو از توهین های غیراخلاقی نسبت به عجز باقی کشورها بودند.
|
[ترجمه گوگل]روزنامه های بریتانیا مملو از خشم اخلاقی نسبت به ضعف سایر کشورها بودند
[ترجمه ترگمان]روزنامه های انگلیسی از ضعف اخلاقی در مقابل ضعف کشورهای دیگر انباشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were horrified by the outrage before their eyes.
[ترجمه فرامرز] خشمی که در چشمانشان بود، حاکی از ترس آنها بود.
|
[ترجمه مریم مزدایی] از هتک حرمتی که پیش چشمشان اتفاق افتاده بود ، وحشت زده بودند.
|
[ترجمه گوگل]آنها از خشم جلوی چشمانشان وحشت زده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از خشم در برابر چشمانشان وحشت زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I felt disbelief first of all, then outrage.
[ترجمه فرامرز] اول احساس بی باوری و بی اعتقادی به من دست داد و سپس، خشم و برآشفتگی.
|
[ترجمه نیما] دچار بهت زدگی شدم اول از همه، بعد برآشفته.
|
[ترجمه گوگل]اول از همه احساس ناباوری کردم، بعد عصبانیت
[ترجمه ترگمان]اول از همه ناباوری کردم، بعد عصبانی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The suggestion inevitably provoked outrage from student leaders.
[ترجمه فرامرز] بدون شک، آن پیشنهاد باعث خشم سر دسته های دانشجویی شد.
|
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به ناچار خشم رهبران دانشجو را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد بدون شک خشم رهبران دانش آموزان را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole affair is an outrage and the authorities have done nothing to prevent it.
[ترجمه فرامرز] کل ماجرا، یک هتک حرمت بوده و مقامات برای جلوگیری از آن، هیچ اقدامی نکرده اند.
|
[ترجمه گوگل]کل ماجرا یک فتنه است و مسئولان هیچ کاری برای جلوگیری از آن انجام نداده اند
[ترجمه ترگمان]همه این ماجرا یک خشم است و مقامات هیچ کاری برای جلوگیری از آن انجام نداده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He let out a strangulated squeak of outrage.
[ترجمه فرامرز] او از خشم، یک جیغ بغض آلود، از خود بروز داد ( بیرون داد ) .
|
[ترجمه گوگل]جیغ خفه‌ای از خشم بیرون داد
[ترجمه ترگمان]او از خشم جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Campaigners have expressed outrage at the decision.
[ترجمه فرامرز] مخالفان و معترضان نسبت به آن تصمیم، خشمگین شدند.
|
[ترجمه گوگل]کمپین ها از این تصمیم ابراز خشم کرده اند
[ترجمه ترگمان]مبارزان از این تصمیم ابراز خشم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The news was greeted with outrage.
[ترجمه گوگل]این خبر با خشم مواجه شد
[ترجمه ترگمان]این خبر با خشم و غضب از او استقبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His comments were met with howls of outrage.
[ترجمه گوگل]اظهارات او با زوزه های خشم مواجه شد
[ترجمه ترگمان]فریادهای او با فریادی حاکی از خشم و غضب در او دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shopkeepers voiced their outrage at the new tax.
[ترجمه گوگل]مغازه داران خشم خود را از مالیات جدید ابراز کردند
[ترجمه ترگمان]مغازه داران مغازه داران خشم خود را نسبت به مالیات جدید ابراز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The judge's remarks caused public outrage.
[ترجمه گوگل]اظهارات قاضی باعث خشم عمومی شد
[ترجمه ترگمان]اظهارات قاضی موجب خشم عمومی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The videotape of the attack caused outrage when it was screened on the news.
[ترجمه گوگل]نوار ویدئویی این حمله زمانی که در اخبار پخش شد باعث خشم شد
[ترجمه ترگمان]نوار ویدئویی که از حمله ایجاد شده بود باعث ایجاد عصبانیت در اخبار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Robyn was almost ill with excitement and outrage.
[ترجمه گوگل]رابین از هیجان و عصبانیت تقریباً بیمار بود
[ترجمه ترگمان]روبین از فرط هیجان و عصبانیت تقریبا مریض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هتک حرمت (اسم)
desecration, irreverence, outrage

تخطی (اسم)
violation, encroachment, trespass, outrage

از جا در رفتن (فعل)
transport, outrage, flare

بی حرمت ساختن (فعل)
violate, outrage

بی عدالتی کردن (فعل)
outrage

انگلیسی به انگلیسی

• violation of the accepted standards of decency, atrocity, offense; response of great rage to an offense
violate accepted standards of decency; commit an atrocity; offend; incite a response of great rage with an offensive act; rape (literary)
if something outrages you, it makes you extremely shocked and angry.
outrage is a strong feeling of anger and shock.
an outrage is an act or event which people find very shocking.

پیشنهاد کاربران

1. ظلم. تعدی. خشونت 2. اهانت. هتک حرمت 3. خشم. برآشفتگی 4. برآشفته کردن. خشمگین کردن. از کوره به در کردن 5. اهانت کردن. توهین کردن. هتک حرمت کردن 6. ( به کسی ) تجاوز کردن
مثال:
the decision was greeted with outrage
{با} تصمیم و حکم دادگاه با اهانت و خشونت برخورد شد.
جریحه دارکردن عفت عمومی. outrage public decency
خشمگین شدن
( زمانی که حقیقت یک چیزی آشکار می شود )
از جا در رفتن، از کوره در رفتن، خشونت شدید کردن و . . . معنی نمیده. بلکه میشه گفت اعمالی که باعث میشه کسی یا کسانی از کوره در برن یا خشمشان در آید معنی میده
بی حرمت کردن شخص یا جایگاه
بدرفتاری
برافروخته
خشم عموم را برانگیخت
عصبانیت
اتفاقی که باعث عصبانیت بشه
از کوره در رفتن
خشم شدید
بی حرمتی - حتک حرمت
خشونت، بی حرمتی، عصبانیت شدید، عصبانی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس