فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: operates, operating, operated
حالات: operates, operating, operated
• (1) تعریف: to function in a correct or effective manner, as a machine.
• مترادف: function, go, run, work
• مشابه: act, behave, handle, perform
• مترادف: function, go, run, work
• مشابه: act, behave, handle, perform
- These machines operate by remote control.
[ترجمه گوگل] این ماشین ها با کنترل از راه دور کار می کنند
[ترجمه ترگمان] این ماشین ها با کنترل از راه دور عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ماشین ها با کنترل از راه دور عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The computer has been dropped a number of times, but it's still operating.
[ترجمه حسین کتابدار] این رایانه چندین بار زمین خورده ( افتاده]، ولی با وجود این، هنوز هم کار می کند.|
[ترجمه گوگل] کامپیوتر چندین بار کنار گذاشته شده است، اما همچنان کار می کند[ترجمه ترگمان] کامپیوتر چندین بار کاهش یافته است، اما هنوز فعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be in the process of action; carry on affairs.
• مشابه: act, function, perform, work
• مشابه: act, function, perform, work
• (3) تعریف: to perform a surgical procedure (often fol. by "on").
• مشابه: open
• مشابه: open
- The surgeon is still operating and cannot speak with you now.
[ترجمه گوگل] جراح هنوز در حال عمل است و نمی تواند با شما صحبت کند
[ترجمه ترگمان] جراح هنوز داره جراحی می کنه و الان نمی تونه با تو صحبت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جراح هنوز داره جراحی می کنه و الان نمی تونه با تو صحبت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctors operated on his heart last year and now it's his spleen.
[ترجمه گوگل] سال گذشته پزشکان قلب او را عمل کردند و اکنون طحال اوست
[ترجمه ترگمان] پزشکان سال گذشته بر روی قلبش عمل کردند و اکنون طحال او محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پزشکان سال گذشته بر روی قلبش عمل کردند و اکنون طحال او محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She operated on a very young child this morning.
[ترجمه مسعود] او امروز صبح یه بچه کم سن و سال رو عمل کرد|
[ترجمه گوگل] او امروز صبح یک کودک بسیار خردسال را جراحی کرد[ترجمه ترگمان] او امروز صبح در کودکی کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (informal) to act with skillful deception so as to improve one's own situation.
• مترادف: finagle, machinate
• مشابه: insinuate onself, maneuver, plot, scheme
• مترادف: finagle, machinate
• مشابه: insinuate onself, maneuver, plot, scheme
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: operatable (adj.)
مشتقات: operatable (adj.)
• : تعریف: to control the functioning of a machine or the like.
• مترادف: run, work
• مشابه: drive, handle, use
• مترادف: run, work
• مشابه: drive, handle, use
- She operates a drill press at work.
[ترجمه گوگل] او در محل کار یک پرس مته کار می کند
[ترجمه ترگمان] او یک تمرین مشق در محل کار انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک تمرین مشق در محل کار انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's learning how to operate his new computer.
[ترجمه گوگل] او در حال یادگیری نحوه کار با کامپیوتر جدیدش است
[ترجمه ترگمان] او یاد می گیرد چطور با کامپیوتر جدیدش عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یاد می گیرد چطور با کامپیوتر جدیدش عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید