modify

/ˈmɑːdəˌfaɪ//ˈmɒdɪfaɪ/

معنی: اصلاح کردن، تعدیل کردن، تغییر دادن، پیراستن
معانی دیگر: (به مقدار کم) تغییر دادن، میانه رو کردن، جرح و تعدیل شدن یا کردن، میانسان کردن، (کمی) کاستن، تخفیف دادن، ملایم کردن یا شدن، معتدل کردن یا شدن، (دستور زبان) تعریف کردن، شناسان کردن، توصیف کردن

جمله های نمونه

1. to modify a penalty
در مجازات (یا جریمه) تخفیف قایل شدن

2. he believed that laws modify conduct
او معتقد بود که قانون رفتار را تعدیل می کند.

3. adverbs are used to modify verbs and adjectives.
[ترجمه Reza] قیدها برای توصیف فعل و صفت بکار میروند
|
[ترجمه aroosh#] قید ها برای اصلاح کردن فعل ها و صفتها بکار برده میشوند
|
[ترجمه Hani] قیدها برای تعریف کردن فعل ها و صفات بکار میروند
|
[ترجمه گوگل]از قیدها برای تغییر افعال و صفت ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]قیدها برای اصلاح افعال و صفات به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The club members did agree to modify their recruitment policy.
[ترجمه غزال سرخ] اعضای باشگاه با اصلاح سیاست استخدامی شان مؤافق بودند.
|
[ترجمه گوگل]اعضای باشگاه موافقت کردند که خط مشی استخدام خود را اصلاح کنند
[ترجمه ترگمان]اعضای این باشگاه موافقت کردند که سیاست استخدام خود را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The union has been forced to modify its position.
[ترجمه مریم سالک زمانی] اتحادیه مجبور بود جایگاه خود را بهتر سازد.
|
[ترجمه گوگل]اتحادیه مجبور به تغییر موضع خود شده است
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه مجبور به تغییر موضع خود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Adverbs are used to modify verbs and adjectives.
[ترجمه شقایق] قیدها برای اصلاح افعال و صفات به کار میروند
|
[ترجمه Matin] از قید ها برای توصیف فعل ها و صفات استفاده می شود☑
|
[ترجمه Kord.m@ni] قیدها استفاده میشوند برای توصیف فعل ها و صفت ها
|
[ترجمه گوگل]از قیدها برای تغییر افعال و صفت ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]adverbs برای اصلاح افعال و صفات به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Established practices are difficult to modify.
[ترجمه حامد] اصلاح روش های تثبیت شده دشوار است .
|
[ترجمه گوگل]اصلاح رویه های تثبیت شده دشوار است
[ترجمه ترگمان]اصلاح شیوه ها دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may need to modify your plans a little.
[ترجمه غزال سرخ] شاید لازم باشد برنامه هایتان را کمی تغییر دهید.
|
[ترجمه گوگل]شاید لازم باشد برنامه های خود را کمی اصلاح کنید
[ترجمه ترگمان]شاید لازم باشد که برنامه خود را کمی اصلاح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Adults often modify their language when talking to young children. It is also the word you use when you are talking about making changes to the design of something:The design of the car has been modified for racing.
[ترجمه گوگل]بزرگسالان اغلب هنگام صحبت با کودکان خردسال زبان خود را اصلاح می کنند همچنین این کلمه ای است که وقتی در مورد ایجاد تغییرات در طراحی چیزی صحبت می کنید استفاده می کنید: طراحی ماشین برای مسابقه اصلاح شده است
[ترجمه ترگمان]بزرگسالان اغلب هنگام صحبت با کودکان، زبان خود را تغییر می دهند همچنین کلمه ای که از آن استفاده می کنید زمانی است که در مورد ایجاد تغییراتی در طراحی چیزی صحبت می کنید: طراحی خودرو برای مسابقه تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We had to slightly modify the original design.
[ترجمه علیرضا] ما باید طرح اصلی را به ارامی اصلاح کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم طرح اصلی را کمی اصلاح کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید طرح اصلی را کمی اصلاح می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Patients are taught how to modify their diet.
[ترجمه گوگل]به بیماران آموزش داده می شود که چگونه رژیم غذایی خود را اصلاح کنند
[ترجمه ترگمان]به بیماران یاد داده می شود که چگونه رژیم غذایی خود را اصلاح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How do such distortions modify the conclusions reached in the previous Lecture about the incidence of the corporation tax?
[ترجمه گوگل]چگونه چنین تحریف‌هایی نتیجه‌گیری‌هایی را که در سخنرانی قبلی در مورد وقوع مالیات شرکت‌ها به دست آمد، اصلاح می‌کنند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه چنین distortions نتیجه گیری در سخنرانی قبلی در مورد وقوع مالیات بر شرکت ها را اصلاح می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fitters laboured to modify the jeeps for desert travel and to a completely novel specification.
[ترجمه گوگل]نصب کنندگان تلاش کردند تا جیپ ها را برای سفر در صحرا و با مشخصات کاملاً جدید تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]fitters کوشیدند تا the را برای سفر صحرایی و یک استاندارد کاملا جدید اصلاح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Users can reportedly modify the workflow process on the fly.
[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش ها، کاربران می توانند روند گردش کار را در لحظه تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، کاربران می توانند روند کار گردش کار را در پرواز اصلاح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Kvaerner said it will modify existing facilities and produce and install new modules on the field.
[ترجمه گوگل]کوارنر گفت که امکانات موجود را اصلاح خواهد کرد و ماژول های جدیدی را در میدان تولید و نصب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Kvaerner گفت که تسهیلات موجود را اصلاح خواهد کرد و واحدهای جدیدی را در این زمینه نصب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح کردن (فعل)
right, accord, accommodate, improve, reclaim, modify, correct, rectify, meliorate, alter, remedy, ameliorate, amend, dulcify, emend, revise

تعدیل کردن (فعل)
modify, adapt, adjust, moderate, dampen, modulate, regulate, collimate, coordinate

تغییر دادن (فعل)
modify, affect, change, alter, shift, mutate, turn, vary, interchange, permute

پیراستن (فعل)
modify, trim, decorate, embellish, dress up

تخصصی

[کامپیوتر] اصلاح کردن .
[برق و الکترونیک] تصحیح م1. تغییر نشانی عملکرد در دستورالعمل کامپیوتر 2. تغییر زیر روال کامپیوتری بر طبق پارامتر تعریف شده .
[مهندسی گاز] اصلاح کردن، تغییردادن
[حقوق] اصلاح کردن، تغییر دادن، تعدیل کردن
[نساجی] اصلاح کردن - اصلاح شدن - تغییر دادن - تغییر یافتن - تعدیل کردن - بهبود بخشیدن

انگلیسی به انگلیسی

• change, adjust, adapt; limit, qualify (grammar); reduce, moderate; become changed; be modified
if you modify something, you change it slightly, often in order to improve it.

پیشنهاد کاربران

اگر به معنای دقیق این واژه توجه نکنیم ممکنه تصور کنیم چندین معنا داره در حالیکه بهترین معادل برای این واژه اصلاح است، ، ، به این معنا؛
مشاهده و بررسی کردنِ مواردی که ایراد یا مشکل هستند و سپس تغییر این موارد به سمت و بهبود و سلامتی و بهتر شدن
تغییر کردن
اصلاح کردن، تعدیل کردن، تغییر دادن، پیراستن
✅معانی رایج این کلمه عبارت آمد از:
☑️اصلاح و تصحیح کردن
☑️تغییر دادن ( به منظور تصحیح )
☑️توصیف کردن
با سپاس از همراهی شما عزیزان ❤️
شکل دادن
بیشتر گفتن درباره چیزی
Adjectives modify nouns in grammar: they tell us more about nouns
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : modify
✅️ اسم ( noun ) : modification / modifier
✅️ صفت ( adjective ) : modifiable
✅️ قید ( adverb ) : _
حالت دادن
توی ژنتیک genetically modifiedاین �تغییر به نحوی�لزوما به معنای این نیست که ژنهاش کمتر شده نسبت به قبل. بلکه ژنی جدید افزوده شده: genetically modified organisms ( GMO's ) have had their genes changed in
...
[مشاهده متن کامل]
some way from their original form - - it doesn't necessarily mean that they have fewer genes, and in fact it's fairly common for GMO's to have genes from other species added to them.

● تغییرات کوچک به منظور بهتر و موثر کردن چیزی
● توصیف کردن
افزودن یک ویژگی های جدید یا اصلاح مشکلات جهت بهبود بخشیدن

# واژه ی پیشنهادی:

بِهکاستن
Modify
دِگرواره ساختن
دگرواره کردن
دگرگونه کردن
دگرسان کردن/ساختن
دگرشکل دادن /کردن/ساختن
( تغییر دادن - متفاوت ساختن )
نُوسان کردن/ ساختن
بهبود دادن
بِهسان کردن ( اصلاح کردن )
...
[مشاهده متن کامل]

بِهکاستن - بِهکاست کردن/ساختن
( یعنی کمی تغییر جهت بهبود آن چیز )
میانسان کردن - تراز کردن -
سازگار/سازوار کردن
( تعدیل / تنظیم کردن ) - میزان کردن
change - alter - vary - regulate - adapt - moderate - adjust

modify = mode ify
modify = حالت دادن
فرادِگریدَن/فرادگراندن ( فرا - دگریدن/دگراندن )
دِگَرچهیدَن/دگرچهاندن ( دگریدن - یدن/اندن چه )
پیشدگریدن/پیشدگراندن ( پیش دگریدن/دگراندن )
تغیردادن
اصلاح
Adjectives often modify nouns
توصیف کردن - وصف کردن - صفات چیزی را بیان کردن
اصلاح و ویرایش کردن - ادیت کردن alter - change - adjust - edit
مثال :
"Bad words are not allowed on this app. If you use a bad word one more time , you will be suspended"
yo, this happened to me, so I modify some letters in a certain word
محدود یا اصلاح کردن
سر و سامون
بهتر کردن، بهبود دادن ، پیراستن
توصیف کردن
اگر این کلمه ( . v ) باشد به معنای توصیف کردن است
تغییر ایجاد کردن، اصلاح و تصحیح کردن
دگرگون کردن ، دگرگون ساختن
to qualify or limit the meaning of a word or phrase
نشان دادن
توصیف کردن
جمله )
Adjectives often modify nouns.
اصلاح کردن، تعدیل کردن، پیراستن، تغییر دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس