1. minor are not permitted to enter
اشخاص نابالغ اجازه ی ورود ندارند.
2. minor of a circle
قوس کوچکتر دایره
3. minor of a determinant
کهاد دترمینان
4. minor surgery
عمل جراحی جزئی
5. minor variations
تغییرات جزئی
6. a minor illness
بیماری جزئی
7. a minor poet
شاعر دست دوم
8. a minor road
جاده ی فرعی
9. a minor victory
پیروزی کم اهمیت
10. smith minor
اسمیت کهتر،اسمیت کوچک
11. the status of a minor
وضعیت قانونی یک شخص صغیر
12. a fiduciary guardian of a minor child
قیم قابل اعتماد طفل صغیر
13. my major was english literature and my minor was linguistics
رشته ی اصلی من ادبیات انگلیسی و رشته ی فرعی من زبان شناسی بود.
14. my major was english literature and my minor was linguistics
رشته ی اصلی من ادبیات انگلیس و رشته ی فرعی من زبان شناسی بود.
15. if you are fifteen, you are still considered to be a minor
اگر پانزده سال داری هنوز صغیر محسوب میشوی
16. she requested that her marriage be annulled on account of being a minor
او درخواست کرد که به خاطر صغیر بودن،ازدواجش باطل شود.
17. There are many minor and obscure poets in the age of Elizabeth.
[ترجمه Iliya Solhi] در دوره ی ( ملکه ) الیزابت شاعران نا آشنا و گمنام بسیار زیادی وجود داشتند.|
[ترجمه گوگل]در عصر الیزابت شاعران جزئی و مبهم بسیاری وجود دارد[ترجمه ترگمان]در عصر الیزابت بسیاری از شاعران گمنام و گمنام وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The birth of her son was a minor interruption to her career.
[ترجمه Iliya Solhi] به دنیا آمدن پسرش وقفه ی کوتاهی در زندگی ( کاری ) او ایجاد کرد.|
[ترجمه گوگل]تولد پسرش یک وقفه جزئی در حرفه او بود[ترجمه ترگمان]تولد پسرش وقفه ای در زندگی او ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. This is a very minor operation and there is very little risk involved.
[ترجمه گوگل]این یک عمل بسیار جزئی است و خطر بسیار کمی در آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این یک عملیات بسیار کوچک است و ریسک بسیار کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این یک عملیات بسیار کوچک است و ریسک بسیار کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Inventions typically involve minor improvements in technology.
[ترجمه گوگل]اختراعات معمولاً شامل پیشرفت های جزئی در فناوری هستند
[ترجمه ترگمان]اختراعات نوعا شامل پیشرفت های جزئی در تکنولوژی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اختراعات نوعا شامل پیشرفت های جزئی در تکنولوژی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. A minor snag is that it's expensive.
[ترجمه گوگل]یک مشکل کوچک این است که گران است
[ترجمه ترگمان]یک مشکل کوچک این است که گران قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک مشکل کوچک این است که گران قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. You will experience some minor discomfort during the treatment.
[ترجمه گوگل]در طول درمان کمی ناراحتی جزئی را تجربه خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]شما در طول درمان کمی ناراحتی را تجربه خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما در طول درمان کمی ناراحتی را تجربه خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. His only injuries were some minor scratches above his eye.
[ترجمه گوگل]تنها جراحات او خراش های جزئی بالای چشمش بود
[ترجمه ترگمان]تنها جراحات او چند خراش کوچک بالای چشمش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنها جراحات او چند خراش کوچک بالای چشمش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. She suffered only minor grazes in the crash.
[ترجمه گوگل]او در این تصادف فقط دچار چرای جزئی شد
[ترجمه ترگمان]اون فقط یه درد کوچولو توی تصادف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون فقط یه درد کوچولو توی تصادف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. She suffered only minor cuts and bruises.
[ترجمه امین جهانگرد] اون فقط چنتا بریدگی و کبودی جزئی داشت|
[ترجمه گوگل]او فقط بریدگیها و کبودیهای جزئی داشت[ترجمه ترگمان]فقط چند خراش کوچک و کبودی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The earthquake caused minor structural damage.
[ترجمه گوگل]این زمین لرزه خسارات سازه ای جزئی برجای گذاشت
[ترجمه ترگمان]زلزله خسارات ساختمانی اندکی به بار آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زلزله خسارات ساختمانی اندکی به بار آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید