lame

/ˈleɪm//leɪm/

معنی: لنگ، چلاق، شل، افلیج، لنگ شدن
معانی دیگر: پای کشان، سفت و دردناک، ناموجه، ناپذیرفتنی، باورنکردنی، غیر قابل قبول، شل کردن، لنگاندن، (مجازی) لنگ کردن (کار و غیره)، آدم قدیمی مسلک، آدم محافظه کار، کهنه اندیش، صفحه ی فلزی نازک، حلبی، عاجز شدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lamer, lamest
(1) تعریف: crippled or disabled, esp. in a foot or leg.
مترادف: crippled, disabled, hobbled, maimed
متضاد: able-bodied
مشابه: hamstrung

(2) تعریف: impaired or defective in movement or operation, esp. because of soreness.
مشابه: crippled, feeble, weak

(3) تعریف: weak or inadequate.
مترادف: feeble
متضاد: cunning
مشابه: flimsy, half-baked, inadequate, insufficient, thin, unsatisfactory, wanting, weak

- a lame apology
[ترجمه زینب سرآمد] یه عذر خواهی شل و ول
|
[ترجمه گوگل] یک عذرخواهی لنگ
[ترجمه ترگمان] عذرخواهی احمقانه ای بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lames, laming, lamed
مشتقات: lamely (adv.), lameness (n.)
• : تعریف: to cripple or disable.
مترادف: cripple, disable, hobble, maim
مشابه: hamstring, incapacitate, injure

جمله های نمونه

1. lame excuses
بهانه های باور نکردنی

2. a lame horse
اسب شل

3. my back is lame
پشتم گرفته و دردناک است.

4. his left leg is lame
پای چپ او لنگ است.

5. to go (or become) lame
شل شدن

6. If you live with a lame person, you will learn to limp.
[ترجمه گوگل]اگر با یک فرد لنگ زندگی کنید، لنگیدن را یاد خواهید گرفت
[ترجمه ترگمان]، اگه با یه آدم چلاق زندگی کنی تو یاد می گیری که شل بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Science without religion is lame, religion without science is blind. Albert Einstein
[ترجمه گوگل]علم بدون دین لنگ است، دین بدون علم کور است آلبرت انیشتین
[ترجمه ترگمان]علم بدون دین لنگ است، مذهب بدون علم کور است آلبرت انیشتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She gave some lame excuse about missing the bus.
[ترجمه Ati] او برای جا موندنش از اتوبوس دلیل های مسخره می آورد.
|
[ترجمه گوگل]او برای از دست دادن اتوبوس بهانه‌ای بی‌هدف آورد
[ترجمه ترگمان]برای اینکه اتوبوس رو از دست بده یه بهونه خیلی احمقانه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He sat down with his lame leg outstretched.
[ترجمه گوگل]با پای لنگش دراز نشست
[ترجمه ترگمان]پای چلاق خود را دراز کرد و نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is lame in the right leg.
[ترجمه بنیامین رئوف] پای راستش می لنگن
|
[ترجمه بنیامین رئوف] پای راستش می لنگه.
|
[ترجمه گوگل]او در پای راست لنگ است
[ترجمه ترگمان]پای راست لنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was aware that she was lame in one leg.
[ترجمه Ati] اون پسر میدونست که دختره یک پاش میلنگه.
|
[ترجمه بنیامین رئوف] میدونست که یه پای طرف می لنگه
|
[ترجمه گوگل]او می دانست که او از یک پا لنگ است
[ترجمه ترگمان]می دانست که پای یک پایش چلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He mumbled some lame excuse about having gone to sleep.
[ترجمه بنیامین رئوف] او بهانه ی مزخرفی درباره خوابیدن زیر لب زمزمه کرد.
|
[ترجمه گوگل]او بهانه‌ای لنگ در مورد اینکه به خواب رفته بود زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]بهانه مسخره ای برای خوابیدن زیر لب زمزمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government should not waste money supporting lame ducks.
[ترجمه گوگل]دولت نباید برای حمایت از اردک های لنگ پول هدر دهد
[ترجمه ترگمان]دولت نباید برای حمایت از اردک لنگ پول هدر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave a lame excuse for being absent.
[ترجمه Ati] او برای غیبنش بهانه ی مسخره ای آورد.
|
[ترجمه بنیامین رئوف] اون برای غیبتش بهانه ی غیرقابل قبولی آورد.
|
[ترجمه گوگل]برای غیبتش بهانه ی لنگ می آورد
[ترجمه ترگمان]بهانه مسخره ای برای رفتن به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The llama has a lame leg.
[ترجمه بنیامین رئوف] اون لاما یه پاش می لنگه
|
[ترجمه گوگل]لاما یک پای لنگ دارد
[ترجمه ترگمان] The پای لنگ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The oldest elephant was lame, poor brute.
[ترجمه بنیامین رئوف] پیرترین فیل لنگ بود، حیوون بیچاره.
|
[ترجمه گوگل]مسن ترین فیل لنگ و بی رحم بود
[ترجمه ترگمان] قدیمی ترین فیل ضایع بود، حیوون بیچاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لنگ (اسم)
cripple, limp, lame, loincloth, wobbler

چلاق (صفت)
lame, crippled

شل (صفت)
ramshackle, loose, slack, baggy, sleazy, limp, floppy, lax, lame, loppy, knock-kneed, solute

افلیج (صفت)
lame, paralytic, palsied

لنگ شدن (فعل)
founder, lame

تخصصی

[نساجی] لیف مصنوعی لیم ( متالیک )

انگلیسی به انگلیسی

• cause lameness, cripple, disable, injure
crippled, handicapped, disabled or deformed (especially of a leg or foot); injured, defective; ineffectual, unconvincing, weak; not fashionable, unsophisticated (slang)
if someone is lame, they cannot walk properly because an injury or illness has damaged one or both of their legs.
a lame excuse, argument, or remark is poor or weak.

پیشنهاد کاربران

بی مزه، بی نمک، حوصله سر بر
( From Friends S10E05 )
?where else would lame Mr. No Balls hide it
lame ( inadequate ) . That is a lame excuse
تکراری و تخمی
This word is used to describe something that is considered uncool, unimpressive, or boring. It can refer to things that are outdated, dull, or lacking in excitement.
چیزی که خسته کننده، غیر قابل توجه یا کسل کننده است
...
[مشاهده متن کامل]

این می تواند به چیزهایی اشاره کند که قدیمی، کسل کننده یا فاقد هیجان هستند.
مثال؛
That party was so lame, there was nothing fun to do.
A person might say, “His jokes are always lame, nobody ever laughs. ”
Another might comment, “The movie’s plot was so predictable, it was really lame. ”

به معنی آدم تباه و تأسف برانگیز هم میشه!
1. ادم هول
. A: the truth is my friends goes to the airport to pick up girls
. B: nobody's that lame
2. حوصله سربر و ناخوشایند
Barny: oh, this lame.
Ted: lame or casual?
چلاق، شل، افلیج، لنگ شدن، عاجز شدن
Lame
مسخره، لوس.
صفت:
1 - خز، داغون، ضایع ( not interesting or fun )
The humour is more lame than funny.
The special effects are incredibly lame.
2 - غیر قابل قبول، باورنکردنی، غیرقابل باور ( weak and difficult to believe ) = unconvincing
...
[مشاهده متن کامل]

Stephen made some lame excuse.
3 - شل، لنگ، چلاق
My horse had gone lame.

Collocations for "lame"
Common phrases and expressions where native English speakers use the word "lame" in context.
WordReference English Collocations � 2023
lame ⓘ
adj
[don't be, you're] so lame!
...
[مشاهده متن کامل]

this is so lame!
this is a lame excuse for a [pizza, vacation]
that's a lame [excuse, joke]
is lame in many ways
is lame in comparison
a lame [party, lecture]
found the party [quite, pretty] lame
lame and [stupid, boring]
was a lame attempt [to, at]
I have a lame question
have a lame [arm, shoulder, leg]
UK: is lame from [driving, playing tennis, sleeping awkwardly]
a lame [horse, duck]
the [horse] is lame
v
lamed [the horse, him, the animal]
[badly, mysteriously, suddenly] lamed
lamed by [a bullet, debris, a jump, friendly fire]
lamed during [a race, a battle, an expedition]
lamed as [the, a] result of an [injury, accident]
lamed for ( the rest of her ) life

( خودمونی ) ضایع
Lame - 1 = چلاق
goddammit! my lame horse can't run the same as before
لعنتی! اسب چلاقم نمیتونه همانند قبل بدود.
2 - lame = مسخره، لوده، مشنگ، دبنگ
Sheesh! You are pretty lame who know nothing about politic
...
[مشاهده متن کامل]

هی! تو بسیار آدم مشنگی هستی که درباره سیاست هیچ چیز نمیدونی.

( Khaby ( lame
poor taste
شل ( چلاغ )
شعر و ور
especially of an excuse or argument: weak and unsatisfactory
الکی
. He always makes lame excuses
همیشه بهونه های الکی میاره .
@لَنگویچ

کسل کننده
That's pretty lame : it isn't funny
به درد نخور
ضعیف ، بی کلاس
درپیت، کشکی
خز - داغون - زاقارت - چرند - حوصله سر بر
از لحاظ معنی خیلی شبیه wack هست
هردو معنی خز و بدردنخور میدن
مزخرف
He thinks marriage is fucking lame.
فکر می کنه ازدواج مزخرف ترین کار ممکنه.
خودمونی میشه : "خز"
در محاوره معنی " ضایع " هم میده .
افلیج عاجزشدن
Boring, dull : خسته کننده
Bad, generally displeasing : نا خوشایند
Uncool
Unconvinced ( غیر قابل باور ) :
that is the lamest excuse I've ever heard
اصطلاحا: روی اعصاب، رو مخ
مثل کسی که پر حرفه خسته کننده هست
خسته کننده
مصنوعی، تقلبی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس